جستوجوی فراحسی
«دوگرتی» در آذرماه ۵۸ شاید امیدوار بود دولت آمریکا برای نجاتش به همه راههای دیپلماتیک و غیردیپلماتیک معقول فکر کند، اما روحش خبر نداشت روزی همکارانش در سیا برای نجات او و گروگانهای دیگر آنقدر مستأصل شوند که به رمالها و روانشناسنماها رو بزنند!
البته ماجرا به این سادگیها هم نیست که شما فکر کنید مثلاً خرافاتی و اُمل بودن برخی رئیسان تشکیلات جاسوسی و اطلاعاتی آمریکاییها سبب شده آنها، همان ابتدای تسخیر لانه جاسوسیشان در ایران، پیش از هر کاری دست به دامن طالعبینها و رمالها شده باشند. اطلاعاتی که هفت سال پیش توسط «سیا» از حالت محرمانگی خارج و منتشر شد و خبرگزاریهای خودمان هم در سال ۱۳۹۵ خبرش را منتشر کردند، نشان میدهد مدت کمی پس از ماجرای گروگانگیری در تهران، آمریکاییها در کنار همه اقدامهای ممکن برای نجات جاسوسها و گروگانها از پروژهای به نام «شعله کوره» یا Grill Flame هم برای پیدا کردن جایی که ممکن است ایرانیها گروگانها را در آن مخفی کرده باشند، کمک میگیرند. «شعله کوره» در اصل یک برنامه بزرگ و گسترده رمّالی در سازمانهای اطلاعاتی آمریکا بود که سال ۱۳۵۴ کلید خورد.
البته ماجرا به این سادگیها هم نیست که شما فکر کنید مثلاً خرافاتی و اُمل بودن برخی رئیسان تشکیلات جاسوسی و اطلاعاتی آمریکاییها سبب شده آنها، همان ابتدای تسخیر لانه جاسوسیشان در ایران، پیش از هر کاری دست به دامن طالعبینها و رمالها شده باشند. اطلاعاتی که هفت سال پیش توسط «سیا» از حالت محرمانگی خارج و منتشر شد و خبرگزاریهای خودمان هم در سال ۱۳۹۵ خبرش را منتشر کردند، نشان میدهد مدت کمی پس از ماجرای گروگانگیری در تهران، آمریکاییها در کنار همه اقدامهای ممکن برای نجات جاسوسها و گروگانها از پروژهای به نام «شعله کوره» یا Grill Flame هم برای پیدا کردن جایی که ممکن است ایرانیها گروگانها را در آن مخفی کرده باشند، کمک میگیرند. «شعله کوره» در اصل یک برنامه بزرگ و گسترده رمّالی در سازمانهای اطلاعاتی آمریکا بود که سال ۱۳۵۴ کلید خورد.
آژانسهای کوچک و بزرگ اطلاعاتی، ازجمله سازمان اطلاعاتی ارتش و بخش اطلاعاتی و دفاعی آمریکا هم مدیریت و ساماندهی این پروژه را بر عهده داشتند. جالب اینکه آمریکاییها مدعی بودند از این برنامه و کمک رمالها فقط در زمینه مسائل امنیتی و اطلاعاتی استفاده نمیکنند، بلکه تلاش برای یافتن هواپیماهای گمشده یا پیدا کردن راههای مخفی کارتلهای مواد مخدر و... هم از دیگر زمینههایی بود که پیشگوهای «سیا» برای انجام آن حقوق میگرفتند! اغلب مجالس، مراسم و یا جلسات برای یافتن رد و نشان دقیقی از وضعیت گروگانها، در خانه قدیمی ایالت واشنگتن (معروف به خانه ارواح) و به نام «جستوجوی فراحسی» توسط رمالها و با حضور مأموران امنیتی و اطلاعاتی برگزار میشد.
خلسه شیادانه
این طور هم نیست که برنامه گسترده رمالی، غیب بینی و پیشگویی آمریکاییها با همین اسامی متداول و عامیانهای که ما گفتیم کلید خورده باشد. بدون شک، برنامه «شعله کوره» برای اینکه بتواند افسران اطلاعاتی و دَم و دستگاه و تشکیلات امنیتی را متقاعد کند، رنگ و لعاب شبهعلمی هم لازم داشته است. بنابراین واژههایی چون: تکنیک یا عملیات، کندوکاو و خلسه روانشناسانه، فراروانشناسی و... از جمله توجیهاتی هستند که آن زمان به برنامه رمّالی «سیا» سنجاق میشوند تا کسی آنها را به طالعبینی، پیشگویی و شیادی متهم نکند. در هر حال همین طرح شبهعلمی و امنیتی که امروزه ممکن است فکر کردن به آن شما را بخنداند، زمانی که افشا میشود، تمسخرخود آمریکاییها را هم برمیانگیزد و در ردیف گافهای دستگاه اطلاعاتی آمریکا قرار میگیرد. بهخصوص اینکه در مدارک و مستندات افشا شده در مورد ماجرای گروگانگیری حتی یک مورد از موفقیت و یا راستگویی رمالهای «سیا» به چشم نمیخورد.
«مک مونگیل» یکی از ۲۲۷ رمالی است که سالها در برنامه «شعله کوره» و همچنین در عملیات «جستوجوی فراحسی» برای نجات گروگانها حضور دارد. او ۱۰ سال پیش از اینکه رمال بشود، به دلیل مسمومیت شدید به کما و تا چند قدمی مرگ میرود. پس از بهبودی هم ادعا میکند در عالم کما وارد یک تونل مرموز، پر از صداهای عجیب شده و بعد از آن تصمیم گرفته برای فهمیدن راز هستی و اتفاقاتی که در پشت پرده میافتد، رمالی پیشه کند! فقط یک نمونه از جلسات برگزار شده توسط او را که در اسناد مربوط به این ماجرا آمده بخوانید: «عکسی از یکی از گروگانها به مک مونگیل داده و از او خواسته شد عکس را تا وقتی جای مخفیکردن گروگان را پیدا نکرده در دستش نگه دارد... بعد از پیدا کردن مکانش، بگوید که وی در حال انجام چه کاری است، محیطی که در آن قرار گرفته چه وضعیتی دارد و در اطرافش چه میگذرد.
خلسه شیادانه
این طور هم نیست که برنامه گسترده رمالی، غیب بینی و پیشگویی آمریکاییها با همین اسامی متداول و عامیانهای که ما گفتیم کلید خورده باشد. بدون شک، برنامه «شعله کوره» برای اینکه بتواند افسران اطلاعاتی و دَم و دستگاه و تشکیلات امنیتی را متقاعد کند، رنگ و لعاب شبهعلمی هم لازم داشته است. بنابراین واژههایی چون: تکنیک یا عملیات، کندوکاو و خلسه روانشناسانه، فراروانشناسی و... از جمله توجیهاتی هستند که آن زمان به برنامه رمّالی «سیا» سنجاق میشوند تا کسی آنها را به طالعبینی، پیشگویی و شیادی متهم نکند. در هر حال همین طرح شبهعلمی و امنیتی که امروزه ممکن است فکر کردن به آن شما را بخنداند، زمانی که افشا میشود، تمسخرخود آمریکاییها را هم برمیانگیزد و در ردیف گافهای دستگاه اطلاعاتی آمریکا قرار میگیرد. بهخصوص اینکه در مدارک و مستندات افشا شده در مورد ماجرای گروگانگیری حتی یک مورد از موفقیت و یا راستگویی رمالهای «سیا» به چشم نمیخورد.
«مک مونگیل» یکی از ۲۲۷ رمالی است که سالها در برنامه «شعله کوره» و همچنین در عملیات «جستوجوی فراحسی» برای نجات گروگانها حضور دارد. او ۱۰ سال پیش از اینکه رمال بشود، به دلیل مسمومیت شدید به کما و تا چند قدمی مرگ میرود. پس از بهبودی هم ادعا میکند در عالم کما وارد یک تونل مرموز، پر از صداهای عجیب شده و بعد از آن تصمیم گرفته برای فهمیدن راز هستی و اتفاقاتی که در پشت پرده میافتد، رمالی پیشه کند! فقط یک نمونه از جلسات برگزار شده توسط او را که در اسناد مربوط به این ماجرا آمده بخوانید: «عکسی از یکی از گروگانها به مک مونگیل داده و از او خواسته شد عکس را تا وقتی جای مخفیکردن گروگان را پیدا نکرده در دستش نگه دارد... بعد از پیدا کردن مکانش، بگوید که وی در حال انجام چه کاری است، محیطی که در آن قرار گرفته چه وضعیتی دارد و در اطرافش چه میگذرد.
مونگیل مدتی را در خلسه گذراند و بعد گفت: اینجا آتشی روشن شده یا انفجاری رخ داده است... انگار تعداد زیادی از افراد با لباس و پوشش خاصی، طنابپیچ شده در محیط بستهای قرار گرفتهاند... همه عصبی به نظر میرسند و مدام با حالتی عصبی و مضطرب به اطراف سرک میکشند... یک نفر شروع به تیراندازی میکند. بعضیها تیر خورده و به زمین میافتند... گروهی دیگر هم غافلگیر شده و سعی میکنند خودشان را در اطراف پنهان کنند... حالا دیگر من صدای تیراندازی نمیشنوم. هیچ صدای دیگری هم نیست. ممکن است گاز اشکآور یا چیزی شبیه آن شلیک شده باشد...». بعد هم قلم و کاغذ میخواهد تا آنچه از صحنههای خلسه در ذهنش مانده نقاشی کند... تصویر یک سلول کوچک را میکشد و...». البته چه اباطیلی که این رمال و چه داستانهایی که رمالهای دیگر ساخته و تحویل «سیا» میدهند کوچکترین شباهتی به واقعیتهایی که گروگانها بعد از آزادی درباره روز واقعه و دوران گروگانگیری و اسارتشان میگویند ندارد.
فقط یک نمونهاش همین «ویلیام.جی.دوگرتی» ابتدای مطلب که پس از بازگشت به آمریکا وقتی میشنود «سیا» به رمالها متوسل شده است، حیرت زده میخندد و به خبرنگار «هرالد میامی» میگوید: کی میتونه اینو باور کنه مَرد؟ اونایی که به جای اسم «رمالی» از اصطلاح «روشهای فراحسی» استفاده میکنن، میخوان کار خندهدارشونو توجیه کنن... این همون غیبگویی قدیمیه دیگه! خود «مک مونگیل» هم چند سال بعد، حضور در این عملیات را بدترین تجربه پیشگویی و رمالی خودش در سیا میداند چون فهمیده که حرفهای آن زمانش بیشتر از پیشگویی، یک دروغ بامزه بوده است.
برنامه «شعله کوره» در سال ۱۹۷۵ متوقف و تعطیل میشود، شما هم میتوانید از این مطلب و از اسناد رونمایی شده چند سال پیش درباره توسل به رمالی در «سیا» مثلاً نتیجه بگیرید که خیلی از آمریکاییها خرافاتی و معتقد به پیشگویی و رمالی هستند اما واقعیت ماجرای متوسل شدن به رمالها چیز دیگری است؛ همان واقعیتی که «دوگرتی» و خیلی از آمریکاییها بعدها در مصاحبههایشان میگویند: هیچ ماجرایی مثل لو رفتن لانه جاسوسی و به گروگان گرفته شدن دیپلماتها و مأموران اطلاعاتی، آمریکاییها را تحقیر نکرد».
برنامه «شعله کوره» در سال ۱۹۷۵ متوقف و تعطیل میشود، شما هم میتوانید از این مطلب و از اسناد رونمایی شده چند سال پیش درباره توسل به رمالی در «سیا» مثلاً نتیجه بگیرید که خیلی از آمریکاییها خرافاتی و معتقد به پیشگویی و رمالی هستند اما واقعیت ماجرای متوسل شدن به رمالها چیز دیگری است؛ همان واقعیتی که «دوگرتی» و خیلی از آمریکاییها بعدها در مصاحبههایشان میگویند: هیچ ماجرایی مثل لو رفتن لانه جاسوسی و به گروگان گرفته شدن دیپلماتها و مأموران اطلاعاتی، آمریکاییها را تحقیر نکرد».
خبرنگار: مجید تربت زاده
نظر شما