تحولات منطقه

اگر حزب الله بخواهد وارد جنگ همه جانبه با اسرائیل بشود باید زمانی باشد که تصمیم به آزادسازی تمام سرزمین های اشغالی گرفته شده باشد؛ اما آیا امروز وقت آن رسیده است؟ قطعا برآورد این مسئله نزد رهبران مقاومت است و نه تحلیلگران.

مرگ با هزاران ضربه چاقو! / «علاء حسن» تحلیلگر لبنانی در تشریح نوع راهبرد آتی حزب‌الله علیه صهیونیست‌ها می‌گوید
زمان مطالعه: ۷ دقیقه

پس از طوفان الاقصی و در ادامه آغاز عملیات نظامی اسرائیل علیه غزه، افکار عمومی جهان اسلام بویژه محور مقاومت منتظر گشوده شدن جبهه دومی علیه اشغالگران از سمت جنوب لبنان بودند؛ اما سخنرانی کاملا منطقی و سیاست مدارانه سید حسن نصرالله و در ادامه اتخاذ استراتژی الگوی رفتاری حزب الله در منازعه با اسرائیل که مبتنی بر پاسخ فوری به تهاجم، تناسب در پاسخ به تهاجم و ابهام در استفاده از ابزارها استوار است نشان داد که تا چه حد گرفتن این تصمیم در شرایط دشوار کنونی عقلانی و موفق بوده است.

صهیونیست ها سه سال پیش و در اوج تنش با جمهوری اسلامی از استراتژی خود با عنوان «مرگ با هزار ضربه چاقو» که به معنی انجام مجموعه‌ای از اقدامات دیپلماتیک و نظامی علیه ایران، به جای استفاده از یک اقدام بزرگ بود رونمایی کردند. این راهبرد تل اویو به تاریخ پیوست و در مقابل شاهد اجرای چنین سناریوی توسط حزب الله و بر علیه اشغالگران هستیم؛ وارد کردن ضربه های کوچک با اثرات بزرگ و کاری.

قدس در گفت و گو با «علاء حسن» نویسنده و تحلیلگر سیاسی از لبنان به تشریح رویکرد آتی حزب الله در قبال جنگ غزه پرداخته، راهبردی که وی آن را پیروزی بدون شلیک حتی یک گلوله می خواند. شرح این گفت و گو را در ادامه می خوانید.

مواضع کنونی حزب الله علیه رژیم صهیونیستی بر چه منطقی استوار است؟

پاسخ به این پرسش به دلیل داشتن ابعاد گوناگون، نیازمند نگاهی چند جانبه است؛ وجه نخست پاسخ به این پرسش را باید در اظهارنظر سید حسن نصرالله درباره عملیات ۷ اکتبر(طوفان الاقصی) جستجو کنیم یعنی جایی که وی نسبت به آگاهی داشتن از این عملیات اظهار بی اطلاعی کردند. در بعد نظامی عملیات باید دارای وجه غافلگیری باشد تا تاثیرگذار باشد؛ عملیات حماس این وجه را داشت با این تفاوت که دوست و دشمن را با هم غافلگیر کرد و همین باعث شد حزب الله مزیت غافلگیری را از دست بدهد و دست حزب الله از این منظر بسته شد. البته حزب الله از همان روز دوم عملیات نظامی خود را در نواحی مرزی آغاز کرد اما زمانی این اتفاق افتاد که نیروهای دشمن آرایش نظامی مناسب پیدا کرده بودند و دشمن لایه‌های پدافندی خود را چید. بنابراین اشتباه عملیاتی صورت میگرفت اگر حزب الله دست به عملیات گسترده نظامی بعد از آرایش نظامی دشمن می‌زد.

بعد دوم مسئله این است که چه کمکی از حزب الله مدنظر بود؛ آیا به عنوان نمونه بمباران شهرک‌های میانی اسرائیل به پایان دادن جنگ یا کاهش جنایات اسرائیل در غزه منجر می‌شد؟ خب پاسخ منفی است؛ چون دشمن با پشتیبانی کامل بین المللی تصمیم به نابودی غزه گرفته بود. از طرفی به دلیل آمادگی پدافندی دشمن امکان عملیات زمینی در منطقه مهیا نبود و تنها گزینه در دسترس موشک باران شهرهای اسرائیل بود.

اما افکار عمومی تحت تاثیر شدت جنایات اسرائیل در غزه انتظار شدت عمل جدی تری از حزب الله را داشتند؟

بله؛ حزب الله لبنان این فشار منطقه‌ای شدید را برای اقدام علیه اسرائیل روی خود احساس می‌کرد و افکار عمومی در راهپیمایی‌ها و اعتراضات و فضای مجازی انتظار داشتند که سید حسن دستور حمله را صادر کند! با این تفاوت که حزب الله معیارهای دیگری را هم باید برای اقدام در این باره مدنظر قرار می داد.

درواقع بعد سوم پاسخ به پرسش اول این است که در چنین جنگی ما باید با حداقل خسارات و هزینه، حداکثر نتیجه را کسب کنیم؛ اتفاقی که در جنوب لبنان طی نزدیک به ۲ ماه اخیر شکل گرفت ایجاد یک جبهه ۱۰۰ کیلومتری در عمق ۵ کیلومتری داخل لبنان و ۵ کیلومتر درون سرزمین های اشغالی بود که از ابتدای جنگ در غزه تا کنون فعال بوده است و تمام پایگاه ها رادارها و سیستم‌های مراقبتی شنود و شناسایی اسرائیل مورد حمله حزب الله لبنان قرار گرفت و تمام سیستم‌های اطلاعاتی که اسرائیل از سال ۲۰۰۶ در مرز با لبنان نصب کرده بود با حداقل خساراتی که ممکن بود به لبنان وارد شود از بین برد.

شرایط داخلی لبنان تا چه میزان بر اتخاذ چنین تصمیمی از سوی حزب الله موثر بود؟

قطعا موثر بوده است؛ توجه داشته باشیم که حزب الله در سالهای اخیر مورد تهاجم شدیدی قرار گرفته است؛ چه در جنگ نرم و چه سخت. تلاش‌های بسیاری از سوی آمریکا و برخی جریان‌های سیاسی در داخل لبنان صورت گرفت که حزب الله را در لبنان به عنوان یک گروه یاغی غیر لبنانی معرفی و ترور سیاسی کنند؛  اما حزب الله توانست خودش را به عنوان گروه لبنانی حافظ امنیت و کرامت مردم لبنان مطرح سازد؛ به این معنا که حزب الله باید زمانی وارد عمل شود که منفعت راهبردی برای کشور و مردم لبنان دارد یا لبنان مورد هدف قرار گرفته باشد.

حزب الله طی سالهای اخیر به این عقلانیت دست یافته است که مسائل منطقه‌ای و بین المللی را با محاسبات مورد انتظار از یک کشور پیش می‌برد و دیگر به عنوان یک گروه نظامی صرف رفتار نمی‌کند و یک رفتار سیاسی را در پیش گرفته است که هم منافع لبنان و هم منافع هم پیمانان را تامین کند.  کاربرد این عقلانیت و رویکرد سیاسی از سوی حزب الله را در سال گذشته و در مسئله تامین گاز لبنان شاهد بودیم که بدون شلیک یک گلوله موفق شد دست آورد مناسبی را برای لبنان فراهم آورد.

یعنی حزب الله نشان داد می‌تواند از توانمندی خود به گونه‌ای استفاده کند که بدون دادن هزینه زیاد نتایج بهتری کسب کند. توجه داشته باشیم که جنگ بسیار هزینه بر است و آخرین راه برای متقاعد کردن طرف مقابل برای رسیدن به اهدافی است که از راه مذاکره حل نشده است؛ حال پرسشی که مطرح می شود این است که اگر حزب الله قرار است وارد جنگ شود قرار است چه هدفی  را محقق کند؟ هزینه کرد توان نظامی در جنگ غزه و در شرایط کنونی باعث خواهد شد که هم توان مقاومت در غزه و هم توان مقاومت در لبنان تحلیل رود بدون اینکه دست آورد مهمی محقق شود. اما آیا این رفتار عقلانی است؟ ما باید در جنگ هدف و نتایج آن را همزمان مدنظر قرار بدهیم.  از طرفی دلایل زیادی وجود دارد که نیازی به دخالت مستقیم و ایجاد جبهه جدیدی نیست چرا که جبهه غزه استوار است و به مقامت خود ادامه می دهد. باز کردن جبهه جدید هیچ کمک راهبردی به غزه نمی‌کند.

آیا دخالت و ورود به جنگ در شرایط کنونی برای جامعه لبنان که متشکل از گروه‌های دینی و احزاب سیاسی مختلف است پذیرفته خواهد شد؟

این پرسش مهمی است که حزب الله در پاسخ به آن بسیار دقیق عمل کرده است. باز کردن جبهه به طول ۱۰۰ کیلومتر از سوی حزب الله باعث شده ارتش اسرائیل یک سوم نیروهای زبده خودش را در مرز با لبنان مستقر کند و عملا توان نظامی ارتش این کشور را در غزه کاهش داده است. همین طور خارج کردن بیش از ۶۰ هزار نفر از ساکنین شهرک های نزدیک به مرز لبنان مجبور به ترک خانه های خود شده اند و این ضربه اقتصادی و اجتماعی مهمی را به اسرائیل وارد کرده است.

واقعیت این است که تصمیم حزب الله برای اتخاذ رویکرد کنونی شاید افکار عمومی به خروش آمده از جنایات اسرائیلی‌ها را قانع نکند اما اقدام هیجانی و بدون استراتژی می‌تواند هزینه‌های غیرقابل جبرانی را به کل محور مقاومت تحمیل کند. حقیقت این است که جنایات اسرائیل در منطقه و علیه فلسطینی‌ها محدود به ۲ ماه اخیر نبوده است و طی ۷۵ سال اخیر همواره شاهد کشتار مردم بی‌دفاع بودیم اما اگر بنا بود مقاومت تمام توان خود را در هر درگیری هزینه کند شاید دیگر امروز از مقاومت چیزی باقی نمانده بود؛ مقاومتی که امروز به حدی قدرتمند شده است که سیاست‌های آمریکا را در منطقه با چالش جدی مواجه کرده است. بنابراین آگاهی از این موضوعات موجب می‌شود که حزب الله با سیاست و منطق با این موضوع مواجه شود.

با این تفاسیر چه اتفاقی ممکن است فضای جنگ محدود کنونی بین حزب الله و ارتش اسرائیل را به سمت یک درگیری گسترده‌تر تغییر دهد؟

ما در مرحله بسیار حساسی قرار داریم و تحلیل و برآورد اینکه آیا درگیری‌ها متوقف خواهد شد یا ما به سمت یک جنگ منطقه‌ای پیش می‌رویم بسیار سخت است؛ البته خواسته طرفین این است که جنگ متوقف بشود چراکه توسعه جنگ به ضرر غیرنظامیان و منطقه خواهد بود و تلاش‌های بسیار زیادی در جریان است که درگیری‌ها متوقف شود. اما اگر در جایی کسی تصمیم بگیرد که درگیری‌ها متوقف نشود یا اشتباهی مرتکب بشود، این اشتباه هر لحظه می‌تواند منجر به یک جنگ منطقه‌ای گسترده شود؛ اگر جبهه‌های جدید وارد این نبرد شوند این به صورت دراماتیک به جنگ منطقه ای منجر خواهد شد که وضعیت را به سمتی سوق می‌دهد که مقاومت بر سر یک دوراهی بسیار حساس و راهبردی قرار خواهد گرفت که یا باید این منطقه از وجود اسرائیل و پایگاه های آمریکایی خالی بشود یا به شکست جبهه مقاومت بیانجامد؛ البته هم خود مقاومت و هم آمریکایی‌ها به این مسئله واقف هستند که مقاومت یا وارد جنگی می‌شود که پیروزی در آن را ضمانت شده می‌داند یا اینکه به سمت پایان درگیری ها برویم ولی به این شرط که حدی از پیروزی محدود را برای مقاومت محفوظ بدانیم؛ البته تا رسیدن به آن لحظه یک بازه زمانی باید سپری شود تا وجوه بیشتری از شرایط نبرد نماین شود.

به نظر می‌رسد اگر حزب الله بخواهد وارد جنگ همه جانبه با اسرائیل بشود باید زمانی باشد که تصمیم به آزادسازی تمام سرزمین های اشغالی گرفته شده باشد؛ اما آیا امروز وقت آن رسیده است؟ قطعا برآورد این مسئله نزد رهبران مقاومت است و نه تحلیلگران.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.