جلسه شرح صحیفه سجادیه با سخنان حجتالاسلام والمسلمین محمدجواد حاج علیاکبری؛ رئیس شورای سیاستگذاری ائمه جمعه، طبق روال هر هفته، شامگاه دوشنبه 13 آذر در مجموعه فرهنگی سرچشمه برگزار شد که گزیده مباحث آن را در ادامه میخوانید.
«اللهم و انطقنی بالهدی، و الهمنی التقوی، و وفقنی للتی هی ازکی، و استعملنی بما هو ارضی؛ الهی زبانم را به هدایت گویا ساز، و تقوا را بر قلبم الهام کن، و به پاکیزهترین روشم توفیق ده، و مرا به کاری وادار که بیش از هر چیز به آن خشنودی».
این جمله که از جملات برجسته دعای شریف مکارم الاخلاق است مورد بحث ما قرار گرفت مخصوصا تلاش کردیم تقوا را بهتر بشناسیم و ابعاد آن را بررسی کنیم. اینجا حضرت فرمودند من سخنم به عنایت تو سبب هدایت مخاطب من شود یعنی اگر کسی با من همسخن شود سخن من نه تنها اسباب گمراهی نشود، نه تنها سخن بیهودهای نباشد بلکه اسباب هدایت شود. این تعبیر در آن روایت هست که حواریون حضرت عیسی بن مریم از ایشان پرسیدند ما با که همنشین باشیم؟ ایشان فرمود کسی که این سه ویژگی را داشته باشد؛ وقتی او را میبینید یاد خدا بیفتید، سخن گفتن او علم شما را افزایش دهد، عمل او هم شما را به آخرت ترغیب کند. پس نطق باید آراسته به هدایت شود تا حقش ادا شود. شکر نعمت سخن به این است که آراسته به هدایت باشد و مضمونش هدایتگر باشد.
تقوا سرّ سعادت دنیا و آخرت
بعد فرمود تقوا را به من الهام کن. عرض کردیم تقوا سرّ سعادت دنیا و آخرت است و هیچ کلیدواژهای در قرآن جامعتر و کاملتر از تقوا نیست. ما این نور تقوا را در این دعا از خدا مسئلت میکنیم. تعبیر «الهمنی» تعبیر دقیقی بود که درباره آن به تفصیل سخن گفتیم. بعد حضرت میفرماید به من توفیق بده نسبت به آن روشی که از همه شیوههای دیگر و خصوصیات دیگر پاکیزهتر باشد. کلمه «زکات» که در قرآن کریم فراوان استفاده شده است و کلمه «تزکیه» و دیگر واژگانی که با آن همریشه است به معنای طهارت و رشد و برکت و ثنا و ستایش است. مثلا قرآن میفرماید «قد افلح من زکاها» یعنی خوشبختی و شرایطی که تمام استعدادهای انسان شکوفا شود زمانی است که انسان نفس خودش را تمیز کند، مرتب کند، با خواستههای الهی هماهنگ کند. در آیه دیگری فرمود «ازکی لکم و اطهر» یعنی این کار باعث رشد و نمو است.
در اینجا ما از خداوند توفیق میخواهیم؛ توفیق یعنی اسباب به شیوهای چیده شود که هدف ما متحقق شود. ما برای اینکه به هدفی برسیم باید بسیاری از اسباب با هم هماهنگ شوند. گاهی برای تحقق برخی اهداف میلیاردها سبب و شرط نیاز است که باید با هم تنظیم شوند و در وفاق قرار بگیرند. اسم این توفیق است. توفیق فقط از جانب خداوند است چون شرایط و اسباب و ظروف شناخته و ناشناخته همه به دست قدرت خداوند است. خدا هم سازنده اسباب است، هم سوزنده اسباب است و این کار جز از خدا از کس دیگری بر نمیآید. لذا یکی از بهترین درخواستها از خداوند درخواست توفیق است. توفیق برای زندگی مومنانه، توفیق برای عبادت، توفیق برای خدمت، توفیق برای نماز اول وقت با کیفیت، توفیق برای جهاد، توفیق برای انجام کارهای بزرگ. اینجا هم به همین ترتیب است و امام میفرمایند من از تو توفیق میخواهم.
در این دو جملهای که میخواهم بخوانم یک محور مشترک وجود دارد و آن درخواست درجات عالی است یعنی اگر از خدا میخواهیم ما را به آنچه موجب رشد ما است هدایت کند، اینجا میگوییم به آنچه بیشتر از همه ما را رشد میدهد موفق کن چون برخی کارها هست که اگر انسان به آن موفق شود دیگر اعمال را زیر سایه خودش قرار میدهد. مثلا اگر کسی به درجه بالای معرفت الهی دست پیدا کند، حاصل و نتیجه آن این است چنین کسی عملا باب انواع و اقسام خیرها به رویش باز شده است و فقط یک باب نیست چون معرفت کلید انواع و اقسام خیرها است. فرض کنید خدا به کسی توفیق داده به زیارت امام حسین(ع) برود. این توفیق معمولی نیست بلکه «للتی هی ازکی» است و از مصادیق آن است که با خودش هزاران توفیق دیگر را میآورد. نماز شب از این جنس است و اگر کسی موفق به آن شود صدها توفیق دیگر نصیبش میشود.
پس این کلمه «ازکی» یعنی از بین همه چیزهایی که پاک میکند و رشد میدهد آنکه از همه بیشتر پاک میکند و رشد میدهد را میخواهیم. مثلا در بین اهل معرفت میگویند داشتن استاد خوب در زندگی برای انسان مثل چشم است و انسانی که استاد نداشته باشد کور است. کسی که میبیند و کسی که نمیبیند ولی دهها عصا داشته باشد قابل قیاس نیست. نقش این عامل در صفای روح و جلای شخصیت و طی صراط مستقیم یک نقش عادی نیست و توفیق بزرگی است.
بیشتر دعاهایمان از سر تنبلی است
در جمله بعدی فرمود: «و استعملنی بما هو ارضی»؛ استعملنی یعنی مرا به کار بگیر. باب استفعال دلالت بر تاکید دارد و یعنی مرا به کار وادار کن. این خیلی درخواست جدی و محکم و قوی است. مرا در چه زمینهای به کار بگیر؟ کاری که از بین همه کارها بیشتر اسباب رضایت و خوشنودی تو را فراهم میکند.
بیشتر درخواستهای ما از سر تنبلی و بیکاری و بیعاری است و راحتی و آسایش میخواهیم و از خدا نمیخواهیم که ما را به کاری وادار سازد. خیلی فرق میکند خواسته تو چه باشد. دعا از خواسته حقیقی شخص پردهبرداری میکند. اگر خواست حقیقی انسان شد قرین اجابت است. مثلا خواسته قلبی یک نفر این است به عالیترین درجه علم برسد یا منشا گشایش در زندگی فقرا باشد ولی برخی این درخواستها را ندارند. استعملنی یعنی شخص مهیا است که زیر سختترین کارها برود به شرط اینکه خداوند را راضی کند و از بین کارهایی که خدا را راضی میکند، کاری که بیشتر از همه اسباب رضایت خداوند را تامین میکند. لذا طبع این دو سه جمله این است که محدود نکرده و باز گذاشته و هر چیزی که باعث تامین خوشنودی خداوند میشود را شامل میشود.
نظر شما