مادر و چه دانی که او مظهر شأن مهربانی و عطوفت
خداوندی است، مادر و چه دانی که مادر چیست و در هر نگاهش چند هزار بار راز عشق عیان میشود.
مادر و تو چه دانی که مادر چیست و در هر قنوتش چند هزار فرشته هواخواه پیدا میکند و هر قطره نیایشش چند کویر را دریا میکند.
مادر و تو چه دانی که مادر چیست و امتداد نگاهش چند کتاب امید را برای فرزندانش میخواند و در هر پلک زدن چند هزار دروازه را بر بهشت میگشاید.
مادر و تو چه دانی که مادر چیست و مقام قرب او در هر وعده که به فرزند قرب الی الله تربیت می کند، قریبتر میشود.
مادر و تو چه دانی که مادر چیست و در هر گامش چگونه هزار چشمه زمزم میشود تا هرجا پا می نهد بهشت شکل بگیرد.
مادر و تو چه دانی که مادر چیست و خداوند چند شأن خویش را در او به ظهور رسانده است.
مادر و تو چه دانی که تفسیر رحمانی آیات قلب او از پاکترین نشانههای خداوند است.
مادر و تو چه دانی که مادر چیست و موج نگاه او تا کجا میرسد ...
نسب را گروهی رابطهای خونی دانستهاند تا فقط همخونها، خویشاوند شوند و دیگران آنسوی دایره بمانند.
اما من معتقدم، نسب را باید رابطهای دانست تا تبار همه هماندیشان و همکیشان به هم
گره بخورد. همین اعتقاد است که مرا بی آنکه نسب خونی از فاطمه (س) ببرم، بر دامن او مینشاند تا با همه وجود او را مادر صدا کنم و نسب اعتقادی خویش به او را به چشم فرشتگان بکشم. آن قدر نسبت به او احساس مادرانه دارم که حاضرم با هر کس که نسب مرا به او انکار میکند، مباهله کنم. من او را مادر صدا می زنم، میشود و حتم دارم ره به بیراهه نبردهام. اگر او مادرم نیست پس چرا نام او این گونه مرا بر سر شوق می آورد و یادش، همه لحظههایم را سبز میکند، اگر او مادرم نیست پس چرا مرا با آموزههایش مرا تربیت کرده است، آنگونه که غیرت در همه رگهایم جاری میشود؟
اگر او مادرم نیست پس هیچ رابطه مادر و فرزندی در جهان وجود ندارد؛ اگر او مادرم نیست من همه جذبه و کشش و ... را چگونه تحمل خواهم کرد. نه، اصلاً اگر او مادرم نباشد، من جذبه را شوق را کشش را کافر خواهم شد.
او مادر من است. به همه تبارشناسان بگویید اگر میخواهند شجرهنامه بنویسند، درختی را رسم کنند که به اندازه همه شیعیان و همه حقجویان برگ داشته باشد. او مادر همه است، همه کسانی که عشق را آموختهاند و شیعه شده اند.
نظر شما