رکود علمی حاکم بر جوامع اسلامی که پس از دوران شکوفایی تمدن اسلامی اتفاق افتاد،زمینه را برای پیشرفت و استفاده جوامع غربی از پتانسیلهای علمی مسلمین فراهم آورد، به گونهای که بلافاصله پس ازا ین رکود، شاهد بالا گرفتن پیشرفتهای علمی در غرب بودیم از این روی بیجا نیست اگر بگوییم رکود مسلمین در جوزههای علمی، یکی از علل عمده تسلط جوامع غربی بر آنها بود.
بدیهی است نجات از این وضعیت به گونهای که ملل اسلامی بتوانند در پیشرفت جهان علم و اندیشه، دخیل بوده و نقش بسزا داشته باشند و بلکه بسان دوران شکوفایی تمدن اسلامی، دیگران را سفرهنشین علم خویش کنند، در گرو بها دادن به علم و اندیشه در حوزههای مختلف آن و در یک کلام تحقق یک نهضت و خیزش عمومی در راستای تولید علم است. جنبش نرمافزاری و نهضت تولید علم که این روزها، توجه اهل نظر را به خود جلب کرده است، طرحی است در همین راستا، یعنی ارتقا و بالندگی علمی جوامع اسلامی خصوصاً ایران در صحنههای بینالمللی.
نوشتار حاضر نگاهی است اجمالی به ضرورت تحول علمی در جامعه اسلامی، امکانات و راهکارهای کارآمدی این تحول و نیز بررسی آسیبهایی که میتواند تحقق جنبش نرمافزاری را تحت الشعاع قرار دهد.
مراد از نهضت علمی و جنبش نرمافزاری
نرمافزار اصطلاحی است که به نوع اطلاعات و دادهها، اطلاق میشود. البته این دادهها میتواند در قالبهای مختلف نوشتاری، تصویری و گفتاری ارایه گردد. بر این اساس نهضت نرمافزاری را میتوان جنبش و خیزشی همگانی در عرصه تولیدات نرمافزاری و زایش اندیشهها دانست و البته نباید فراموش کرد که تعابیری از قبیل نهضت و جنبش به یک سری حرکتهایی گفته میشود که حالت جمعی داشته و منشأ آنها فرد نباشد بلکه تحقق آن ناشی از اراده و عقل جمعی باشد بنابراین میتوان گفت اقدامات فردگرایانه در تولید علم، هر چند حرکت علمی هستند اما جنبش علمی به آنها اطلاق نمیگردد، البته منشأ نظری یک نهضت علمی میتواند فردگرایانه باشد یعنی بیان اصول و ساختارها و راهکارها میتواند از ناحیة فرد تأمین گردد اما تحقق آن در هر صورت متوقف بر یک حرکت عمومی است. پس میتوان گفت نهضت نرمافزاری یک حرکت جمعی به سوی تولید علم و اندیشه است. با توجه به آنچه گذشت در مییابیم که نسبت بین حرکت و جنبش، عموم و خصوص مطلق است زیرا هر حرکتی جنبش به معنای خیزش عمومی نیست اما هر جنبشی بالضرورة حرکت است.
تحول نرمافزاری
یکی از مؤلفههای جنبش نرمافزاری تحول علمی است. از این رهگذر است که توجه به معنا و مفهوم تحول نرمافزاری و نیز بررسی اینکه متعلق تحول در این بحث چه چیزهایی میتواند باشد، امری لازم به نظر میرسد و در این خصوص باید گفت که:
تحول در عرصه نرمافزاری و تولید علم را میتوان نگاه دوباره و جدیدتر به مبانی، ساختارها، روشها، مقدمات، مؤلفهها و برداشت مفهومی از مفاهیم علمی دانست. بدیهی است در نگاه دوباره و بازخوانی روشهای متداول در عرصه علم و اندیشه، به ناکارآمدی روشی در خصوص موضوعی، یقین حاصل شود و به بررسی علل و عوامل ناکارآمدی آن پرداخته شود و چه بسا در این نگاه دوباره ساختارها مورد نقد و انتقاد قرار گیرد و در اثبات و ثبوت مؤلفهها و یا مبانی بحث، تغییر دیدگاه ایجاد شود به هر حال تحول نرمافزاری، تحول در راستای اینگونه امور است. بدیهی است اینگونه بازخوانیها میتواند مفید نتایج و نوآوریهای مهمی در عرصه تولید علم گردد. مثلاً در مباحث کلامی و در بحث توحید عمدتاً از اثبات وجود خدا و سپس صفات او در جهت اثبات توحید، استدلال میشود ولی اگر در اثبات وجود خدا، وجود و ماهیت انسان را مورد مطالعه قرار داده و از طریق انسان شناسی به اثبات وجود خدا بپردازیم (البته اگر قائل نباشیم که تاکنون از این طریق به اثبات وجود خدا پرداخته شده است) میتوان گفت به نوعی نوآوری در ساختار و روش اثبات وجود خدا دست یافتهایم. در هر صورت تأمل در روشهای متداول تحقیق در حوزه علم و اندیشه، امری مهم است. گاهی ممکن است برای اثبات مدعای خویش، از روشی خاص استفاده کنیم هر چند معتقد به سلامت و درستی آن هم نباشیم اما از این رهگذر که چنین روشی مورد تأیید طرف مقابل است، در مقام اسکات خصم میتوانیم از آن بهرهبرداری کنیم یعنی در روش گفتمان، نوآوری داشته باشیم به عنوان مثال هرمنوتیک فلسفی غرب، روشی خاص در حوزه معرفتشناسی است که جز به نسبیت معرفتی نمیانجامد، اما استفاده از آن با هدف اسکات خصم، امری صحیح است هر چند معتقد به آن نباشیم.
نکته قابل توجه در خصوص تحول علمی آن است که تحول در ناحیة علم لزوماً به معنای تغییر در اصول قطعی و ثابتی که به مرتبه قطعیت عقلانی رسیده است و یا نسبت به اصولی که در متون دینی به عنوان اصول ثابت،مطرح است، نیست و همچنین تحول در احکام عقلی چه عملی و چه نظری آن، مورد ندارد زیرا تحول در حکم عقلی مثلاً استحاله اجتماع نقیضین، به معنی اثبات ضد آن که امکان اجتماع تقیضین است، میباشد و روشن است چنین تحولی نه تنها علمی نیست بلکه صبغه عقلانی هم ندارد.
ضرورت تحول علمی و تولید اندیشه
همه میدانیم که شکوفایی تمدن اسلامی تا قرن پنجم زبانزد جهانیان بود، تمدنی جامع در همة عرصههای فرهنگی و علمی که به اعتراف دانشمندان غربی، هر چه اروپا دارد از فرهنگ و تمدن غنی اسلامی بوده است «واشنگتن ارومتینگ» میگوید: کاخ تمدن ما را دستهای توانای با علم و فن مسلمین بنا نمود و ملل اروپایی و مسیحی هر کجا هستند، مدیون مسلمین میباشند.
اما این دوره شکوفایی متأسفانه دیری نپایید و کمکم به افول گرایید و غرب که سفرهنشین تمدن اسلامی بود، بر شرق اسلامی پیشی گرفت که بررسی علل و عوامل این افول و ارایه راهکارهای مناسب جهت جبران این عقبافتادگی، میتواند از مقدمات شکل گیری دوباره آن تمدن عظیم اسلامی باشد.
نکته قابل تأمل در اینجا آن است که چه چیزی تحول علمی و نهضت نرمافزاری را برای ما ضروری میسازد؟ که در بررسی این پرسش و ارایه پاسخ نسبت به آن، باید گفت که تحقق تحول علمی برای جوامع اسلامی خصوصاً جامعه دینی ایران از جهاتی به شرح ذیل ضرورت دارد.
1. جهانی شدن اسلام که هدف عالیه حضرت رسول ـ صلّی الله علیه و آله ـ و ائمة هدی ـ علیهم السلام ـ است، متوقف بر اموری است. یکی از مهمترین آنها، آن است که جوامع اسلامی بتوانند در حوزههای مختلف علمی از غرب سبقت گرفته و در علوم مختلف، صاحب رأی و نظر نوین گردند. بدیهی است یکی از نتایج عمده این توسعه علمی در سطح بینالمللی، جهانی شدن اسلام است. زمانی مسلمین میتوانند در محافل علمی جهان خود را نشان دهند و توجه جهان غرب را به خود جلب کنند که از یک نشاط علمی به روز و کارآمد برخوردار باشند و نیازمندی جهان غرب به علم و فکر مسلمین احساس گردد. آنجاست که اسلام میتواند به عنوان دین جامع و پیشرو در تمام شؤونات بشری، خود را جاودانه به دنیا معرفی کند و شاهد قدرت واقعی خود در جذب انسانها به سوی خود، باشد در غیر اینصورت در، بر پاشنه سابق (یعنی دوران رکود تمدن اسلامی) خواهد چرخید.
2. فرهنگ مدرن غرب بر بنیادهای اومانیستی و سکولاری مبتنی بوده و به دنبال ساختن تمدنی با همان صبغه و نگاه خاص خویش است. بدیهی است جهانی سازی این فرهنگ و تمدن که الآن غرب در پی آن است، و لازمهاش ورود به جامعه دینی ما نیز هست، چه بسا هویت دینی و فرهنگی ما را تحت الشعاع قرار داده و باعث جذب نخبگان به سوی این فرهنگ شود. قهراً نتیجه چنین بحران هویتی که متوجه جامعه ما میشود از دو حال خارج نیست یا موجب استحاله نخبگان در این فرهنگ وارداتی است و یا گرفتار آمدن آنها در دام تردید و انزوا نسبت به فرهنگ دینی و ملی خود است. از این رهگذر است که ارتقاء کیفی علم و اندیشه و غنی سازی فرهنگ و تمدن اسلامی جهت صیانت مسلمین از انفعالپذیری نسبت به فرهنگ و تمدن غرب، در قالب نهضت تولید علم که منتهی به احیاء تمدن فراگیر اسلامی باشد، امری ضروری خواهد بود. سوای آنکه نقش جنبش نرمافزاری در تولید علم و خاتمه دادن به رکود علمی را نباید مورد غفلت قرار گیرد بدیهی است هرگاه یک خیزش عمومی در راستای توسعه علمی و فرهنگی به وقوع بپیوندند و در سایة آن اندیشمندان و نخبگان به جای پرداختن به شرح و بسط مطالب وارداتی و تقلید از آنها به تولید علم و نظریة جدید بیندیشند و از ساحت گزارهها به ساحت نظریهپردازی و تولید گزاره پیش بروند، شاهد انقلابی عظیم در حوزههای مختلف علمی خواهیم بود.
شرایط و معدّات نهضت تولید علم
ایجاد شرایط لازم برای تحقق هر امری، نکتهای عقلانی و غیر قابل انکار است در خصوص جنبش نرمافزاری نیز همین مسئله جاری است. یعنی وقتی پیدایش کوچکترین امری، متوقف بر وجود مقتضیات و عدم موانع است، تولید علم در سطحی وسیع که منتهی به تمدن سازی بشود، به طریق اولی مستلزم وجود شرایط و لوازم تحقق آن است. اینک برخی از این شرایط مورد اشاره قرار میگیرد.
الف) ایمان و اعتقاد به ضرورت تولید علم: یکی از لوازم مهم برای تحقق نهضت علمی، اعتقاد به ضرورت چنین نهضت و خیزش علمی است چرا که اگر ضرورت نیاز به جنبش نرمافزاری از یک باور اساسی نشأت نگیرد، نمیتوان شاهد کمترین حرکتی در راستای تولید علم بود. چرا که در این صورت علم و اندیشه در هر سطحی که وجود دارد، امری کافی تلقی میگردد و در این صورت است که جنبش علمی امری ممتنع خواهد بود. و به همین دلیل است که ما باید اول به این نیاز برسیم و به این باور دست پیدا کنیم که انقلاب علمی در جامعة دینی امری ضروری و لازم است.
ب) سعه قلمرو طرح آراء و اندیشهها: آنچه مسلم است آن است که خیزش عمومی نرمافزاری در ساحت تضارب آراء میسور است اگر یک حرکت عمومی و مشارکت جمعی از سوی اهل نظر، پشتوانه نهضت نرمافزاری نباشد، تحقق چنین مطلوبی مشکل و بلکه ممتنع خواهد بود. اگر در زمینههای مختلف علمی از اصحاب علم و اندیشه مشارکتی در تحقیقات و ارایه تنایج و نظرات احساس نشود، باز شاهد رکود علمی خواهیم بود، هر چند تحقیقات انفرادی خود نتایجی را به دنبال دارد اما چه بسا منسجم نباشد. از این روی تضارب آراء در تحقق جنبش تولید علم،امری لازم است اما لازمتر از آن، ایجاد فرصت مناسب برای بیان نظریات و اندیشههای تولیدی است. وجود آزادیهای مطلوب در این راستا و استقبال از نظریات و نوآوریهای علمی یکی از علل معده و مهمه جنبش نرمافزاری است.
ج) استقبال از نقد اندیشه و تقویت قوه انتقادپذیری نخبگان، یکی دیگر از شرایط لازمه برای تولید علم است و هر چند در پیمودن طریق علم، اتکا به قواعد منطقی و عقلانی و نیز اصول موضوعه در هر حوزه علمی، مورد تأکید است و از همین رهگذر است که یک نظریه از حیث ارزیابی به درجه مطلوبی از بیان واقع و پذیرش عمومی میرسد، اما در عین حال تقویت روحیه انتقادپذیری و تحمل نظر مخالف امری مقبول و بلکه لازم به نظر میرسد. بدیهی است برخورداری از قوه انتقاد و نقدپذیری بدین معنا نیست که بدون ارایه دلیل متقن از جانب منتقد، نظریه پرداز از نظریه علمی خویش دست بردارد. چنانکه اصرار بر یک نظریه علمی که از سوی صاحب آن ارایه میگردد تا زمانی که با دلیل متقن به اثبات نرسیده و شواهدی از موفقیت را در مرحلة آزمونپذیری در نیافته باشد، نیز امری ناصواب است. آنچه مهم مینماید آن است که، در طرح یک نظریه، راه نقد و انتقاد نسبت به معنا و محتوای آن باز باشد و صاحب نظریه از انتقادهای موجه و مدلل در جهت تکامل و ارتقای کیفی نظریه علمی خویش استقبال نماید. روشن است که در چنین صورتی میتوان شاهد تحقق یکی از مؤلفههای نهضت تولید علم بود.
د) عمومی بودن حرکت در تولید علم: از جمله شرایط کیفی نهضت نرمافزاری، مشارکت عمومی نخبگان در عرصه نوآوری علمی است. چنانکه گذشت اصطلاح جنبش بر آن سری حرکتهایی اطلاق میشود که جنبه عمومی و همگانی داشته باشد و چنانچه حرکت مورد نظر ، حرکت علمی باشد، مشارکت عموم اهل علم در آن لازم است. و خلاصه جنبش در هر حوزهای که بخواهد انجام گیرد، مشارکت عمومی اهل علم در همان حوزة مورد نظر، لازم است. از این روی در تحقق نهضت تولید علم نیز لازم است همة نجبگان علمی پیش آمده و هر کس در رشته تخصصی و مورد تحقیق خویش به تحقیق و تولید اندیشه پردازد.
نکتة دیگری که ذکر آن در اینجا خالی از لطف نیست آن است که بر مراکز تولید علم نیز لازم است که همه حوزهها و عرصههای علمی را مورد توجه قرار دهند یعنی با توجه به تناسب مطالعات مورد نظر در آن مراکز، هم در عرصه علوم تجربی و طبیعی و هم علوم انسانی و دینی به مطالعه بپردازند زیرا بناست نهضت تولید علم، تولید علم و فرهنگ کرده و پس از آن تمدنسازی نماید. از این روی تحقیق در زمینههای مختلف علم در بحث جنبش نرمافزاری امری لازم به نظر میرسد.
چالشهای فراروی نهضت تولید علم
هر چند حرکت در جهت تولید علم و ایجاد زمینة نهضت علمی، امری لازم و ضرورت جامعة ما به شمار میآید، اما در این مجال توجه به نکتهای ضروری است و آن اینکه برای هر حرکت و انقلابی به اعتبار مبدأ و مسیر آن دو مرحله قابل تصور است:
1. به نهال نشستن و تحقق آن با مؤلفهها و مشخصههایی که مبین ماهیت آن است و به تعبیری، اصول و آرمانهایی که چنین حرکتی را ساختارسازی کرده است.
2. حفظ آن حرکت با تحفظ بر ارکان و آرمانها و عدم عدول از اهداف و غایات. ـ قهراً چنین گزینهای هر چند از حیث وجودی در طول گزینة اول قرار دارد، اما از جهت اهمیت، میتواند مسبوق بر آن باشد چرا که در این مرحله، معضلات و آسیبهایی بدنة این حرکت و استمرار آن را تهدید میکند که در مرحلة اول با چنین چالشهایی مواجه نیستیم و بدیهی است که وجود همین چالشها و پذیرش آنهاست که منتهی به توقف و انسداد یک حرکت میگردد. از این روی آسیبشناسی هر حرکتی و اعمال راهکارهای مناسب جهت مقابله با آنها، عنصر اساسی در تداوم و بقاء آن است و از آنجا که نهضت تولید علم نیز، سوای ماهیت و تحقق آن، از این آسیبها در امان نیست، بررسی چالشهای فراروی آن، جهت اعمال راهکارهای مناسب در برخورد با آنها، امری لازم است که اینک به بیان برخی از این آسیبهایی که میتواند این حرکت علمی را تهدید نماید، اشاره میشود.
1. یکی از آسیبهایی که میتواند نهضت تولید علم را متزلزل کند سطحینگری در تحقیقات است. اتکا به مطالب سطحی و تکراری دیگران که صورت کلیشهای به خود گرفته قطعاً نمیتواند رهآورد نوینی در تحقیقات علمی باشد گفتههای دیگران را که خودشان گفتهاند، نیازی به اعاده و استفاده کلیشهای از آنها نیست. البته این بدین معنا نیست که نظریههای گفته شده را باید به دور انداخت و نسبت به آنها توجه و اهتمام نداشت بلکه مراد آن است که این نظریات آخر علم و پژوهش قلمداد نگردد. بدیهی است در پارهای از موارد، بیان نظریات دیگران به منظور استفاده و یا نقد و بررسی، امری مطلوب و معقول است و نیز گاهی ذکر نظریهای از آن جهت که صاحب آن نظریه از موقعیت علمی والایی برخوردار است، به منظور بهرهبرداری استنادی از آن، مورد توجه قرار میگیرد و مسلم است چنین اموری غیر از سطحینگری در تحقیقات و عدم نوآوری علمی است. آنچه مانع تولید علم است اتکاء مطلق برآوردههای دیگران است به گونهای راه پژوهش برای دیگران منسد گردد. بدیهی است چنین رویهای میتواند کار تولید اندیشه را متزلزل سازد.
2. یکی از آسیبهایی که عمدتاً مربوط به مراکز علمی موجود است، درون گرایی است. عدم برخورداری از یک رویه شفاف در خصوص ارتباط مراکز علمی و تحقیقاتی با یکدیگر و به تبع آن عدم وجود ارتباط بین آنها، زایندة روحیة درونگرایی و خود تأییدی است که مفاسد چنین روحیه و رویهای هم کم نیست و یکی از آنها اتکا به فراوردههای علمی خاص خود است که چه بسا منتهی به غرور و خودبزرگبینی علمی نیز بشود. معلوم است که اگر یک مرکز علمی نسبت به فراوردهها و تولیدات علمی خود، مقدمات ارتباط با دیگر مراکز علمی را جهت ارایه تولیدات و نیز نقد و بررسی و یا تأیید آنها، فراهم نیاورد و یافتههای خود را بر بام حقیقت ببیند، به نوعی خودبزرگبینی کاذب گرفتار آمده است و به نظر میرسد که چنین آسیبی متأسفانه اگر نگوییم در اغلب مراکز علمی موجود است، در برخی از آنها قطعاً رایج است. اینکه غالباً عمدة مراکز علمی که در حوزة تحقیقات مشترک نیز هستند، حاضر به تأیید تولیدات علمی یکدیگر نیستند، هر چند فیالواقع حق باشند، خود نتیجه حاکمیت چنین رویة نامبارکی بر این تشکلات علمی است.
3. یکی دیگر از آسیبها فراروی نهضت تولید علم، جایگزینی آموزش محوری به جای پژوهش محوری است. پژوهش رکن اصیل و وحید نوآوری و تولید علم است. هر چند پژوهش متوقف بر آموزش است اما آموزش فراگرفتن است و نقش زمینه ای داشته و مقدمه تحقیق و پژوهش می باشد. آموزش اگر با هدف یادگیری علوم گذشته و گفته شده باشد، در همان حد باقی خواهد ماند اما اگر با هدف پژوهش در علوم و نوآوری باشد کرانه های علم را در نوردیده و ایستایی و رکود در او منتفی خواهد بود
بنابراین در جریان تولید علم نباید آموزش، محور اصلی و هدف نهایی قرار گیرد که اگر چنین شود، شاهد رکود مضاعف در عرصههای مختلف علمی خواهیم بود. و در طرف دیگر تنزیل پژوهش از جایگاه والای خود، خطری بس بزرگ است که روند شکوفایی علمی- تمدنی را به مخاطره می اندازد و در این میان تنزیل جایگاه پژوهش به گونه ای که در ذیل آموزش و از شاخه های آن باشد چنان که در برخی تئوری ها و احیانا اقدامات، به آن دامن زده می شود بسیار تأمل برانگیز است. آن چیزی که تولید علم می طلبد آموزش پژوهش محور است یعنی تعلیم و تعلم در باب تولید علم، باید در سایه پژوهش و ملزومات آن صورت پذیرد.
از این روی توجه به پژوهش محوری، امری لازم در راستای تحقق جنبش نرمافزاری بشمار میآید.
4. عدم هماهنگی تحقیقات علمی از حیث زمان با رقیبان نیز یکی از آسیبهای جدی در این مسئله هست. اگر بنای ما بر آن است که در جامعه جهانی حرف نو داشته باشیم به گونهای که نگاه جهان را مجلوب خود کنیم، نه تنها از علم روز و جهان اندیشه نباید عقب بمانیم بلکه باید در موقعیتی بالاتر قرار گرفته و منزلتی فراتر را درک کنیم، در غیر این صورت همیشه سفرهنشین علم دیگران خواهیم بود متأسفانه این آسیب الآن به طور جدی دامنگیر برخی از نظریه پردازان ما شده است. میبینیم یک نظریهای که در یکی دو قرن پیش طرح شده و حتی با فاصلهای نه چندان دور، از اعتبار علمی ساقط و رد شده است تازه مورد استناد و تبلیغ برخی از روشنفکران قرار میگیرد؛ به عنوان مثال همین نظریه داروین و انتخاب طبیعی او، سالهاست که به عنوان یک نظریهای که نتوانسته است خود را به اثبات رساند، مورد اعتنای عمده اندیشمندان غرب که زادگاه این نظریه نیز همان جاست، قرار نگرفته است و از جانب خود آنها مهر تأیید نخورده است. در عین حال و متأسفانه میبینیم که هنوز در برخی محافل علمی ما، به دفاع از این نظریه پرداخته میشود و مصرانه بر آنند تا به واسطه اثبات آن، تعارض بین علم و دین را ثابت کنند. چیزی که خود غرب از آن روی گردانده است بدین معنا که از قرن بیستم دوباره نشانههای احیای دین و پشت پا زدن به نغمهها و دعاوی دینستیزی به طور قابل توجهی، شکوفه زده است، آنچه نیاز جامعة علمی ماست، برخورداری از علمی است که بتواند با علم روز و تکنولوژی حاکم بر جهان ارتباط برقرار کرده و خود را به مرتبهای از علم و فنآوری و تمدنسازی برساند که همچون دوران شکوفایی تمدن اسلامی، غرب را سفرهنشین علم خویش نماید. بدیهی است چنین امری جز با ایجاد مؤلفهها و راهکارهای هماهنگ کردن تولیدات علمی خود با جهان علم و نیز پیشرفت آنها در تشکلات علمی جوامع اسلامی، امکانپذیر نیست.
نظر شما