به گزارش قدس خراسان، مشهد را اگر شهر ملتها بدانیم، شاید خیلی هم اغراقآمیز نباشد؛ کلانشهری با حضور اتباع ۵۱ کشور که البته مهاجران افغانستانی آن بیشتر به چشم میآیند.
جدایی امیرنشین هرات از ایران یا مسئله هرات از مهمترین فرازهای تاریخ دو سده اخیر کشورهای ایران و افغانستان است. پافشاری ایران بر تملک ولایت هرات دو بار مورد اعتراض و هجوم دولت بریتانیا قرار گرفت و در نهایت موجب جدایی هرات از ایران شد؛ اما تعاملات فرهنگی و اجتماعی دو شهر هرات و مشهد و در مقیاس بزرگتر افغانستان و ایران، تاریخیتر از آن بود که در برابر خطکشیهای جغرافیای سیاسی سر تسلیم فرود آورد.
اشتراکات فرهنگی مشهد و افغانستان موضوع گفتوگوی قدس خراسان با ناصر جهانشاهی، رایزن اسبق جمهوری اسلامی ایران در افغانستان است.
مهمترین مؤلفههای فرهنگی مشترک میان مشهد و افغانستان از نظر شما که سالهای زیادی به عنوان رایزن فرهنگی ایران در افغانستان حضور داشتید چیست؟
یک سری مشترکات عام میان ملت ایران و افغانستان واحد است که یکی از موارد آن دین مشترک است. البته تفاوت مذاهب در هر دو ملت وجود دارد. نکته دوم بحث اشتراک زبانی است که ما با ملت افغانستان داریم؛ چرا که پشتو و زبان فارسی دو زبان اصلی افغانستان است؛ اما در افغانستان فارسی، زبان مشترک میان اقوام است. مؤلفه بعدی شباهتهای کامل فرهنگی در حوزه رفتارها، مراسمها و سلایق است که تفاوتهای شکلی و غیرریشهای دارد.
مرز مشترک به طول ۹۵۰ کیلومتر با کشور افغانستان که میتواند مرز دوستی و تعاملات مشترک میان دو کشور باشد، به ویژه بین مشهد و استان هرات در افغانستان سبب عمیقتر شدن اشتراکات میشود و خیلی واضح است. نکته بعدی که میتوان با عنوان نقطه مشترک از آن یاد کرد، جهاد و مبارزه مشترک در ۴۰ سال اخیر است. در واقع ملت افغانستان با الهام گرفتن از انقلاب اسلامی توانست این نگاه مبارزاتی را در کشور خود دنبال کند؛ ابتدا با ارتش سرخ، پس از آن با گروههای افراطی و سپس آمریکا این مبارزه را ادامه داد و به این ترتیب مبارزه به عنوان یک پیوست فرهنگی مشترک میان دو کشور ایجاد شد.
نسبت به مهاجران افغانستانی همواره نگاههای افراط و تفریطی وجود داشته است. به نظر شما این مهاجران در تحکیم ارتباطات فرهنگی میان دو کشور و به ویژه بین مشهد و افغانستان چه نقشی دارند؟
زندگی مشترک دستکم ۵۰ سال اخیر ما و ملت افغانستان موضوع مهمی است که قاعدتاً مشهد هم این اشتراک را دارد. طبق اعلامهای اخیر حدود
۵ میلیون مهاجر افغانستانی در ایران زندگی میکنند که حدود ۱۰ درصد یعنی ۵۰۰ هزار نفرشان در مشهد ساکن هستند. زمانی که انقلاب ما پیروز شد و کودتای رژیم کمونیستی در افغانستان شکل گرفت، ما با حجم عظیمی از مهاجران مواجه شدیم و عملاً زندگی مشترک را به یکدیگر هدیه دادیم. بخشی از فرهنگ آنها بر ما و بخشی از فرهنگ ما روی آنها تأثیر مستقیم گذاشته است. وقتی به بخش شیعهنشین کابل میروید، خواهد دید خانمها با حجاب ایرانی تردد میکنند و این حجاب ایرانی ناشی از همین زندگی مشترک بوده است. بنابراین حدود ۵۰۰ هزار نفر از مردم افغانستان در محلات مختلف مشهد زندگی میکنند. حضور شاعران و ادیبان توانسته موجب تعاملات زیادی در حوزه فرهنگی و میان این شهر و کشور افغانستان شود. همچنین پیوندهای خانوادگی و فرزندان مشترک از دو کشور سبب اشتراک و تعامل عمیقتری شده و حضور هراتیها در مشهد اشتراکات و ارتباطات میان مشهد و هرات را عمیقتر کرده است.
چطور میتوان نقش مهاجران افغانستانی در مشهد را در راستای تحکیم ارتباطات فرهنگی تقویت کرد؟
مهاجران افغانستانی میتوانند سفیران جمهوری اسلامی در کشور خودشان باشند. پس به هر میزان که از این ظرفیت به شکل مطلوب بهرهمند شویم و رفتار درست و مثبتی داشته باشیم، بیشک آنچه از اینجا توسط مهاجران منتقل شود، تأثیر مثبتتری در تحکیم روابط دو ملت بزرگ ایران و افغانستان دارد؛ اما اگر به هر دلیلی نتوانیم از این ظرفیت استفاده کنیم و حتی تعاملاتمان حاشیهساز شود، آنچه منتقل میکنند، نگرانی ناراحتی و ناخشنودی از شرایط است. حضور این اتباع در مشهد میتواند فرصتی برای تحکیم روابط دو ملت باشد مشروط بر اینکه هم در نظاممند کردن این حضور بتوانیم درست کار کنیم، هم برای استفاده از این ظرفیت، برنامهریزی درست داشته باشیم و هم در مقابل هنجارشکنیهایی که ممکن است توسط اتباع اتفاق بیفتد، از ظرفیت فرهنگی مشترک استفاده کنیم.
یکی از موضوعاتی که برای تقویت روابط و از جمله ارتباطات فرهنگی در سالهای اخیر رواج پیدا کرده، بحث امضای قراردادهای خواهرخواندگی است به طوری که در حال حاضر مشهد با ۱۵ شهر از جمله هرات، پیمان خواهرخواندگی دارد. به نظر شما این پیمان چقدر توانسته به تعمیق روابط فرهنگی مشهد و هرات کمک کند؟
متأسفانه نه تنها در این مورد که در موارد دیگر هم پیمانهای مختلفی میان دانشگاهها و شهرها امضا شده؛ اما در حد همان امضا باقی مانده است. متأسفانه نتوانستیم از این ظرفیت فرهنگی مشترک استفاده کنیم. البته الان شرایط تغییر کرده؛ اما معتقدم باید خودمان را با همین تغییر وفق دهیم، اشتراکات فرهنگیمان را با ملت افغانستان شناسایی و بازنگری کنیم و نباید منفعل باشیم. این اقدامات میتواند تأثیرگذار باشد مشروط بر اینکه ادامهدار و عمیق بوده و رها نشود.
در صحبتهایتان به «زبان فارسی» به عنوان یکی از مشترکات فرهنگی میان ما و افغانستان اشاره کردید. ما با تاجیکستان هم زبان مشترک داریم؛ اما به اندازهای که با مردم افغانستان به لحاظ فرهنگی تعامل، اشتراک و ارتباط داریم، با مردم تاجیکستان چنین مسئلهای حس نمیشود. علت چه میتواند باشد؟
مردم تاجیکستان با ما اشتراک زبانی دارند؛ اما رسمالخطشان فارسی نیست. انتقالات فرهنگی فقط با گفتار نیست؛ بلکه بخش زیادی از انتقالات و تعاملات فرهنگی از طریق مکتوب است. رسمالخط افغانستان فارسی است؛ اما مردم تاجیکستان این فرصت را ندارند. آنها نمیتوانند از کتابهای ما استفاده کنند و و ما هم نمیتوانیم از کتابهای آنها بهره ببریم.
مردم تاجیکستان خط فارسی را خط نیاکان مینامند؛ چراکه در زمان تسلط جماهیر شوروی خطشان خط سیریلیک شد. در واقع آنها از خط نیاکان خود فاصله گرفتند و الان تلاش میکنند خط فارسی را دوباره برگردانند؛ اما چون اراده قوی برای این کار وجود ندارد، تاکنون نتوانستهاند رسمالخط فارسی را جایگزین سیریلیک کنند.
با توجه به اینکه روابط فرهنگی تابعی از روابط سیاسی است، حاکمیت طالبان در افغانستان چه تأثیری بر روابط فرهنگی میان مشهد و افغانستان داشته است؟
صحیح این است که روابط سیاسی تحت تأثیر روابط فرهنگی باشد؛ اما متأسفانه همان طور که اشاره کردید، روابط فرهنگی تحت تأثیر روابط سیاسی است. ممکن است حاکمان علاقه نداشته باشند تعاملات فرهنگی بیشتر شود؛ اما ما دو ملت، ریشه فرهنگی مشترک داریم و هر سیاستی که دنبال شود، باز این تعاملات فرهنگی میتواند خود را طوری ساماندهی کند که ما از ریشههایمان دور نشویم. امروز با حاکمیت طالبان بر افغانستان، حرف و حدیثهایی وجود دارد مبنی بر اینکه آنها علاقهمند به گسترش زبان فارسی و تعاملات فرهنگی میان دو کشور در حوزه ادیان و برخی مؤلفههای فرهنگی دیگر نیستند ولی ملت افغانستان به ریشههای خود مانند زبان فارسی، دیوان حافظ و مثنوی معنوی علاقهمند هستند و این علاقهمندی را از گذشته تا امروز حفظ کردهاند. بنابراین به طور مسئولانه باید در راستای گسترش تعاملات فرهنگی میان دو ملت ایران و افغانستان کار کنیم.
مشهد در ماه رمضان میزبان رویدادی به نام «امت ماه» بود؛ رویدادی بینالمللی که مؤلفههای فرهنگی مشترک میان مشهد و کشورهای اسلامی از جمله افغانستان را به نمایش گذاشت. به نظر شما چنین رویدادهایی چقدر میتوانند در تحکیم و تقویت تعاملات فرهنگی مشهد و افغانستان مؤثر باشد؟
جامعه میهمان ما تنوع شغلی بسیار زیادی دارند؛ از استاد دانشگاه و پزشک تا هر شغل دیگر در این جامعه کوچک ۵۰۰هزار نفره حضور دارند و هر کدام ظرفیت خیلی خوبی هستند. ما باید بسترهایی برای نمایش این نقاط اشتراک داشته باشیم. هر چه بیشتر به این افراد شخصیت بدهیم و احترام بگذاریم و از ظرفیتهایشان در کنار ملت ایران استفاده کنیم، میتواند تأثیرگذاری بیشتری داشته باشد. شما اگر بتوانید در هر عرصه فرهنگی رویدادهای مشترک برگزار کنید، بیشک موجب تحکیم روابط خواهد شد. حتی فراتر از این، ما به عنوان نمایندگان فرهنگ ناب ایران بزرگ میتوانیم محصول مشترک را به جهان عرضه کنیم. چرا باید از این موارد غفلت کنیم و فقط نگاه منفی به حضور مهاجران داشته باشیم؟ این زنگ خطری است که باید به صدا دربیاید. ما در کنار یکدیگر میتوانیم تکمیلکننده باشیم. فقط نکات منفی را نبینیم. بزرگان ادبیات ما از سرزمین ایران بزرگ بودهاند.
خبرنگار: معصومه مؤمنیان
نظر شما