در طول تاریخ برای رفع عطش انسان به معنویت راههای مختلف چه از سوی خدا و چه از سوی مکاتب بشری عرضه شده تا انسان با پاسخ به این نیاز خود لذت آرامش را بچشد. هر چند در این میان همه راهها جز آنچه خدا نسخه کرده، به بن بست رسیدهاند و یا در آستانه رسیدن به انتها هستند. در بررسی تفاوت معنویت برخاسته از دین با معنویتهای جعلی و ساختگی با حجت الاسلام هادی عجمی، استاد سطوح عالی حوزه علمیه گفتوگو کردهایم که در ادامه مرور میشود.
آیا معنویت و تأثیر آن بر سبک زندگی صرفاً رویکرد دینی مذهبی دارد یا این عرصه پرمخاطب با مدعیان دیگر هم مواجه است؟
یکی از مهمترین مسائل تأثیرگذار بر سبک زندگی در دنیای امروز، معنویت است. برخلاف آنچه ما فکر میکنیم معنویت حتماً و صرفاً خط و مرز خداباوری و غیرخداباوری نیست که بگوییم هر کسی معتقد به معنویت بود خداباور است؛ اتفاقاً به علت نیاز و عطش انسانها به معنویت یکی از سبکهای معنوی که معمولاً ترویج میشود و در برخی کشورها مثل آمریکا و حتی ایران تمایلات و علاقمندیهایی به آن وجود دارد سبک معنوی بدون دین است. چنان که این سبک را در کشورهای شرقی و ادیان آنها میبینیم. آنها خداباوری آنچنانی ندارند اما از معنویت سخن میگویند و معنویت را ورای ماده میدانند مهم آنکه این تلقی از معنویت از شرق عالم حتی روی تفکرات غربی که به سمت سکولاریسم رفتهاند، هم تأثیر گذاشته مثل ترویج معنویتهایی که هیچ خدایی در آن جای ندارد که مدیتیشن از جمله آنها است.
این همه ادعا و مدعی برای تأمین معنویت از چه نشأت میگیرد؟ چه تقاضایی باعث این همه عرضه شده است؟
ریشه این تلاشها به ضرورت رفع عطش انسان به معنویت بازمی گردد تا انسان به آرامش برسد. لذا در تعاریف غیردینی از معنویت هم چنین تعبیری هست. یعنی انجام کارهایی که آرامش و رضایتمندی آدمی را در پی دارد. در این گفتمان هم معنویت وجود دارد و سبد قابل توجهی را به خود اختصاص داده، چون انسان نیاز به خدا را شاید نتواند فهم کند اما لذت معنویت را فهم میکند لذا در پی تجربیات ورای ماده برمی آید و برای آن جلسه و دورههایی برگزار میکنند. وقتی از معنویت سخن میگوییم باید معنای آن را هم بدانیم و اساساً دعوا بر سر همین مسئله است. چون معنویت بدون خداباوری یک سبک از زندگی را عرضه میکند که ورای ماده در آن هست مثل مطالعات فلسفی و مدیتیشن اما جایی برای خداباوری در آن نیست، این معنویت اگرچه بُعد گرایشی عاطفی دارد اما بر در ابعاد شناختی و رفتاری انسان تأثیری بر جای نمیگذارد.
معنویت برخاسته از خداباوری و توحید چه وجوه تمایزی دارد؟
معنا و معنویتی که در ادیان الهی به ویژه اسلام و تشیع مطرح است خاصتر، خالصتر و به توحید نزدیکتر میشود. چنان که در ادبیات معنوی نهج البلاغه با توحید الهی خاصی مواجه میشویم و حضرتامیر(س) در توصیه اخلاقی به امام حسن(ع) میفرمایند: همه آنچه گفتم وقتی حاصل میشود که از جانب خدا توفیق باشد. یعنی حرکت معنوی انسان را به توحید وابسته میداند.
اگر بخواهیم معنویت را با گرایش الهی و به سمت خدا تعریف کنیم علاوه بر آنکه بُعد گرایشی در انسان رشد میکند بُعد شناختی و رفتاری هم متأثر میشود. زمانی که معنویت از عالم معنا و خدا و ارتباط با او سخن میگوید نخستین تأثیر آن بر تفکر انسان است و فکر او را تغییر میدهد. وقتی فکر تغییر کرد رفتار انسان هم متفاوت میشود. برای مثال در جنگها یک نگاه حرکت به سمت پیروزی است و اگر واقع نشود سربازان پا به فرار میگذارند. در مقابل یک نگاه برگرفته از معنویت توحیدی است که کشته شدن را شهادت و پیروزی میداند اینجا دیگر در مواجهه با شکست فرار معنا ندارد و حتی نسبت به شهادت و کشته شدن در راه خدا شوق و عطش هم هست.
معنویت دینی انسان را در چه مسیری پیش میبرد و مقصد این راه و طریق کجا است؟
امروزه متأسفانه رسانههای غربی بشدت معنویت بدون خدا را ترویج میکنند و در تلاشند انسان را از عالم ماده دور کنند اما با راههایی همچون شراب خواری. این انفکاک آنها را به جایی رسانده که بینش توحیدی نمییابند بلکه معنویت را در حد یک قلقلکِ عاطفی گرایشی تجربه میکنند. انسانهایی که با این گونه از عرفانها سروکار دارند نسبت به کشته شدن یک انسان یا آنچه در آفریقا و خاورمیانه میگذرد، بیتفاوت هستند؛ اما معنویت توحیدی انسان را به خدا و در این بستر به بندگان خدا ارتباط و توجه میدهد چنان که قرآن در سوره مبارکه معارج تصریح میکند: مؤمنان و نمازگزاران واقعی آنهایند که برای سائل و محروم حقی کنار میگذارند. خیلی از ما نمازخوانها چون به مراتب بالا و خدایی نماز نمیرسیم، چنین برداشتی هم نداریم. لذا نماز میخوانیم و کاری به محرومان نداریم. در روایت است که رفتن به سوی خدا حقیقتی است که کُنه آن به ربوبیت میرسد لذا عرفا هر چه پیش میروند در قالب مهربانی با دیگران و دیگر رفتارها خداییتر میشوند؛ مقصد معنویت توحیدی چنین است.
این معنویت بر سبک زندگی و بخشیدن رنگ اسلامی به آن چه تأثیری دارد؟
در سبک زندگی اسلامی اوج و قله این است که انسان در معنویت در مسیر خدایی شدن پیش برود. در تربیت الهی همه چیز با خدا تعریف میشود و در خدمت رساندن انسان به خدا است. اگر این معنویت در سبک زندگی وارد شود باید همه جا خود را نشان دهد. از عرصههای مهمی که معنویت در آن درک شد، دوران جنگ تحمیلی بود آن هم نه در اتاقهای خلوت و فضای مسجد و کلیساها بلکه در مرکز یک امر بزرگ اجتماعی یعنی جنگ. چون معنویت در اسلام خود را در ارتباط با توحید میبیند، اینچنین هر چه برای خدا مهم باشد برای انسان هم مهم میشود کجای دنیا معنویت اینجا خود را نشان میدهد؟ سربازان آمریکایی میگفتند ما با شراب و عیش و نوش آماده جنگ میشویم اما در دفاع مقدس شبهای عملیات بچهها با تقویت معنوی راهی جنگ میشدند همین تجربه موفق در مقایسه معنویت توحیدی با نوع مادی آن کافی است.
معنویت غیرتوحیدی و سکولار بیشتر فرد را از جامعه دور میکند. کسی که به خدا نزدیک شود به دلِ حرکات اصلاحی اجتماعی بازمیگردد برای همین قرآن نماز واقعی با کمک به محرومان و حفظ حیا و عفت و طهارت باطنی و دیگر رفتارهای اجتماعی محقق میشود.
در سبک زندگی اصلیترین مسئله، تعیین تکلیف برای نوع معنویت است. معنویتی که از دل اعتکافها، نماز جمعه ها، دعاهای ندبه و کمیل بیرون میآید یا نه؟ برخی ایراد میگیرند که چرا برای مجالس دعا و عزاداری هزینه میشود بدون اینها هم میتوان به معنویت دست یافت. در پاسخ باید گفت: اتفاقاً آن معنویت، مقدمه توجه به دیگران و تواصی در کارهای خیر است.
حیات طیبهای که قرآن برای انسان در نظر دارد، چقدر به معنویت وابسته است؟
معمولاً فهم اشتباهی از تعبیر حیات طیبه میشود حیات طیبه به معنای زندگی پولداری و همراه با رفاه و بدون مشکلِ دنیایی نیست چون ذات دنیا با مشکلات گره خورده است. در معنویت سکولار، معنویت به معنای حل همه مشکلات است در حالی که در معنویت توحیدی، چنین برداشتی وجود ندارد که اگر داشت در وهله نخست پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) نباید آن همه مشکل و سختی را تجربه میکردند. حیات طیبه زندگی الهی در هر شرایط و بیشتر وابسته به نوع نگاه به زندگی است تا مدل خروجی از سبک زندگی، چنان که حضرت زینب(س) در مواجهه با آن همه مصائب کربلا فرمودند: «ما رأیت الا جمیلاً» یعنی جز زیبایی چیزی ندیدم. این نوع نگاه توحیدی و معنویت برخاسته از توحید است که باعث میشود در اوج ابتلا و در اسارت و علی رغم از دست دادن عزیزان، خواست و رضای خدا را زیبا ببینی؛ لذا قرار نیست معنویت در این دنیا معجزه کند.
رهاورد هر یک از معنویت های توحیدی یا سکولار برای انسان چیست؟
خروجی معنویت سکولار آنکه هنوز آمار خودکشی بالاست یا در میان پیروان شینتوئیسم به دلیل کنار نهادن خدا، آمار خودکشی بالا است، چون این مدعیان معنویت صرفاً یک حس معنوی را به مخاطب میدهند نه تغییر زندگی که لذت واقعی را برای آدمی به ارمغان بیاورد. خودکشی برای کسانی است که زندگی برایشان هیچ معنایی ندارد و معنویت سکولار نتوانسته آنها را به سمت حیات طیبه ببرد.
بزرگترین خیانت به بشریت دور کردن معنویت او از توحید و خدا است یعنی نقطهای که قرار بوده او را به منبع قدرت عظیم وصل کند او را به خودش وصل کند. معنویت سکولار شبیه تمرین بدنی است نه ورای آن و انسان را به جایی متصل نمیکند و حکم داروی مُسکن را دارد. مثل تفاوت نگاه صحیفه سجادیه در بیان فلسفه مشکلات که به انسان در وقوع مشکلات و بحرانها آرامش میدهد.
آمنه مستقیمی
نظر شما