کیانوش عیاری متولد ۲۳ اردیبهشت ۱۳۳۰ در شهر اهواز است. عیاری سینمای حرفهای را با نگارش فیلمنامه و کارگردانی فیلم تنوره دیو تجربه کرد. از مشخصههای بارز فیلمهای عیاری سبک واقع گرایانهی منحصر به فردش و پرداختن به موضوعات بکر همچون پیوند قلب در فیلم بودن یا نبودن میتوان نام برد. عیاری از سال ۱۳۸۱ به مدت ۵ سال مشغول ساخت سریال روزگار قریب بود که داستان زندگی بنیانگذار طب نوین کودکان در ایران، محمد قریب است. عیاری برای فیلم آبادانیها در سال ۱۹۹۴ برندهی جایزه پلنگ نقرهای جشنواره بینالمللی فیلم لوکارنو شد.
حال اینبار عیاری با جدیدترین ساخته ی خود یعنی ویلای ساحلی به سینما ها آمده. حضور بازیگران امتحان پسدادهای چون پژمان جمشیدی و رضا عطاران در فیلمی که کارگردانش قواعد ساخت فیلم به هر شکلی را به خوبی بلد است نشان میدهد که مخاطب باید منتظر یک اتفاق ویژه در سینماها باشد.
داستان فیلم ویلای ساحلی
خلاصه داستان فیلم ویلای ساحلی داستان خانوادهای روستایی را روایت میکند که به عنوان سرایدار قرار است برای ۶ ماه از یک ویلا نگهداری کنند. چاوش (صاحب ویلا) قرار است برای دانشگاه رفتن دخترش ۶ ماه در خارج از ایران زندگی کند و ویلا را به یونس (پژمان جمشیدی) و همسرش (ریما رامین فر) میسپارد و آنها با ۳ فرزندشان به ویلا نقل مکان میکنند، اما برادر زن یونس (رضا عطاران) با ورود به خانه داستانهایی را رقم میزند…
نقد و بررسی منتقدان درباره فیلم ویلای ساحلی کیانوش عیاری
آنتونیا شرکا، یکی از منتقدان سینما درباره ی ویلای ساحلی می گوید: فیلم ویلای ساحلی را در کجای کارنامه درخشان کیانوش عیاری قرار دهیم، نمیدانم! پوستر فیلم، بازیگران کمدی، رکوردشکنی فروش فیلم در دوران پساکرونا که در روز اول نمایش، «فسیل» و «هتل» را پشت سرگذاشت، … از خود بپرسیم نام کیانوش و داریوش عیاری در عنوانبندی چنین فیلمی چه میکند!؟ چه ساز و کاری عیاری را به ساخت فیلمی در ردیف کمدیهای «سخیف» این سالها، سوق داده!؟ عیاری که کمدیساز نبود! آنهم از این دست کمدیها! و آیا بد در آمدن این کمدی و تلخ و سیاه شدنش از میانههای فیلم را به فال نیک بگیریم؟ اینکه شخصیت اول، یونس (پژمان جمشیدی)، همه چیز است جز خندهدار… شخصیتی آنقدر غم – بخوانید رقت -انگیز که وزنه فیلم را از نیمه به کمدی سیاه و حتی تراژدی سنگین میکند.
اما اتفاق طلایی «ویلای ساحلی»، آخرین حضور سینمایی شادروان کیومرث پوراحمد، در نقش خودش است، که در دقایقی از فیلم بهطور افتخاری حضور دارد؛ و چه غریبانه! حضوری گنگ و مبهم (خصوصا آنجا که پشت به دوربین جلوی پنجرهی ویلا محو تماشای باران میشود و حواسش به سوالات عطاران نیست) انگار همین یک سکانس کافیست برای اینکه خداحافظی قریبالوقوع او را با دنیایی که کسی مثل عیاری را به ساختن یک ویلای ساحلی بیصاحب و بیدر و پیکر وا میدارد، باور کنیم.
و بعد… صاحب ویلا اختلاس کرده و در خارج از کشور متواری است، ویلایش را به کسانی امانت داده که از آن سو استفاده میکنند و بیاجازه اجارهاش میدهند و در پایان همه چیز به خوبی و خوشی تمام میشود؛ و قرار است به این افتضاح بخندیم!؟ پول اختلاس صاحب ویلا نوش جان آنکه خورده و برده و پول کلاهبرداری امانتداران غیر امین ویلا هم نوش جان خود و قبیلهشان! و این است نتیجهی اخلاقی فیلم!؟
گاهی از خود میپرسم هنرمند تا کی میتواند در این شرایط، مرگ را در آغوش نکشد و فیلم مبتذل هم نسازد و به خودتبعیدی خانگی هم تن در ندهد و کوچ هم نکند و سالم هم بماند!؟ چگونه میشود؟
محسن فراهانی نیز یکی دیگر از منتقدان این فلیم درباره ی جدیدترین ساخته ی کیانوش عیاری اینطور گفت: فیلم ویلای ساحلی را دیدم و به شدت راضی هستم. چون پول بلیت را رفیقم حساب کرده بود؛ رضا عطاران، پژمان جمشیدی و ریما رامینفر بازیگران اصلی این فیلم هستند و انصافاً بازیهای درخشانی دارند که باید از تیم نورپردازی این فیلم تقدیر کرد. فیلم درباره یک خانواده روستایی است که به عنوان سرایدار یک ویلای لاکچری مشغول به کار میشوند. آنها که برای مدت ۶ ماه مسئولیت نگهداری از این ویلا را بر عهده دارند شیطان میرود در جلدشان و تصمیم میگیرند با کرایه دادن اتاقهای ویلا برای خود پولی دشت کنند. که ناگهان…
این «که ناگهان» را خودم به ماجرا اضافه کردم تا تعلیق کار بالا برود وگرنه خود فیلم اینقدرها هم تعلیق ندارد ولی کارگردانی درخشانی دارد. اگر قبول ندارید فقط کافی است به عکسهای آقای کیانوش عیاری رجوع کنید تا دلیل این درخشندگی که عرض کردم را ببینید. فیلمبرداری ویلای ساحلی مرا یاد فیلم تحسینشده و به یادماندنی عروسیام انداخت که کار ارزنده آتلیه «پرنس کوکب» در نظامآباد نرسیده به وحیده بود. همانقدر آشفته و لرزان و با زومهای عجیب و غریب که مخاطب فکر میکند کیانوش عیاری قبل از هر برداشت داد زده و گفته: منصورجون داداش! دوربین زومه؟
قصه ولی خیلی شسته و رفته است چون خیلی آب به آن بسته شده در نتیجه حسابی تمیز از کار درآمده است. داستان ویلای ساحلی مخاطب را یاد دو فیلم داریوس مهرجویی خدابیامرز میاندازد. «اجارهنشینها» و «چه خوب شد که برگشتی» البته که کیفیت ساخت فیلم بیشتر نزدیک به دومی است. گفتم خدابیامرز یاد کیومرث پوراحمد افتادم. پوراحمد هم در یک سکانس فیلم ویلای ساحلی بازی میکند. با چهرهای غمگین، عصبی و بیروح که باعث میشود مخاطب وسط تماشای یک فیلم کمدی ناگهان سرد و افسرده بشود.
داستان در یک بیمنطقی بیمزهای پیش میرود که مخاطب با خودش میگوید: […] و […]. این سهنقطهها، فحشهایی بود که مخاطب به خودش میدهد که فریب اسمهای بزرگ کارگردان و بازیگران را خورده و پول پای این فیلم داده است. پایانبندی اما واقعا درخشان است. چون اکثر پلانها در هوای ابری و بارانی گرفته شده ولی سکانس پایانی در یک هوای آفتابی ضبط شده است. در آخر هم رضا عطاران یک شعار گلدرشت میدهد و تلویحا میگوید در زندگی اگر فرصت خیانت در امانت پیدا کردید حتما از آن استفاده کنید چون همین لحظههاست که زندگی را میسازد. اما نمیگوید که زندگی واقعی مثل فیلمهای آبکی نیست که منطق نداشته باشد. مملکت قانون دارد هرچند خیلی درخشان نیست.
چند نکته درباره فیلم ویلای ساحلی
به جز ترکیب نامهای مطرحی چون رضا عطاران و پژمان جمشیدی در کنار نام کیانوش عیاری، حضور نام زندهیاد کیومرث پوراحمد در فهرست بازیگران این فیلم هم جذاب است. جالب است بدانید آخرین باری که فیلمی از کیانوش عیاری اکران عمومی شد، به ۲۵ سال قبل برمیگردد. یعنی سال ۷۷ و اکران فیلم بودن یا نبودن. در این سالها نیز تنها فیلم «بیدار شو آرزو» با موضوع فاجعه زلزله بم، ۱۳ سال بعد در گروه هنر و تجربه اکران شده است. فیلم «خانه پدری» هم در سال ۹۳ تنها برای یک روز اکران شد. در سال ۹۸ دوباره در نوبت اکران قرار گرفت و اینبار برای ۵ روز رنگ سینما به خود دید. نام قبلی فیلم ویلای ساحلی نیز «رکر» بود که طی مراحلی و صلاح دیدهایی به ویلای ساحلی تغییر یافت.
مهمترین دلیل ساخت ویلای ساحلی، پول بود!
کیانوش عیاری نیز، خود به میدان آمد و طی گفت و گویی با ایسنا درباره ی ویلای ساحلی اینطور بیان کرد: مهمترین دلیلم برای ساخت این فیلم، پول بود چون میخواهم پروژه دیگری را شروع کنم که تهیهکننده آن خودم هستم و به پول احتیاج دارم ولی به هیچ عنوان حاضر نبودم بخاطر پول، یک فیلم مبتذل بسازم و معتقدم «ویلای ساحلی» اصلا مبتذل نیست. درواقع مفاهیمی مثل «خیانت در امانت» در ذهنم بود که فکر کردم میتواند مَحمل خوبی برای یک فیلم باشد.
عمده بازخوردها خوب بوده اما انتقادهایی هم شنیدهام که بیشتر به این دلیل بود که توقع داشتند من در همان سبک «خانه پدری» فیلم بسازم و به نظرم این توقع بهجایی نیست. آیا من باید مدام فیلمهای تلخ بسازم؟ گاهی کارگردانی مثل من هم دوست دارد یک فیلم مفرح بسازد، یعنی حتی اگر بخاطر پول هم نباشد، بخاطر روح و روان خودش، شاید بخواهد چنین فیلمی بسازد. اگر یک فیلمساز، روح و روان خود را درنظر بگیرد، حس او به عده کثیری منتقل میشود و در نتیجه یک جمع میلیونی حال و احوال بهتری پیدا میکنند.
تمام دوران فیلمسازی من با سانسور و به تبع آن خودسانسوری مواجه بوده است. بویژه آخرین فیلمهای من یعنی «خانه پدری» و «کاناپه» که به شدت با سانسور مواجه شدند و مرا به غیر از آزردهخاطر کردن، به لحاظ مالی هم در شرایطی سخت قرار دادند. بنابراین برای فیلم جدیدم ترجیح میدادم یک فیلم بدون مشکل بسازم ضمن اینکه میخواستم فیلمم پولساز هم باشد.
طبق گفته های عیاری که هدفش از ساخت ویلای ساحلی فقط پول بوده، یعنی رضا عطاران و پژمان جمشیدی، طعمه های خوبی برای فروش گیشه و به هر بهانه دیده شدن اند. اگر پول، جایگاه خود را به محتوا میداد، وضعیت سینما و فیلم هایی که ساخته میشوند هم میتوانست بیشتر از این باشد.
نیایش احمدی _ خبرنگار تحریریه جوان قدس
نظر شما