میم.ظرافتی/ رئیس مرکز ملی مدیریت بحران خشکسالی در پاسخ به سؤال مجری که پرسید یعنی ابرها به مرز ایران که میرسند برف خود را خالی میکنند و میروند؟ گفت: دقیقاً همین طور است. دو طرف تونل کندوان هم همین گونه است!
با عنایت به اینکه معمولاً رئیس یک مرکز آن هم از نوع ملی، آن هم مرکز ملی مدیریت بحران و بهخصوص مدیریت بحرانی مثل خشکسالی که دارد پدرمان را در میآورد، ممکن نیست مثل من و شما یک حرف علمی را کترهای و روی هوا بزند، بنابراین ما هم دربست قبول میکنیم که حتماً ابرها میتوانند هرچه توی دلشان است را هرجا که بخواهند خالی کنند. یعنی امروزه ابرها جوری هوشمند و بلکه هدفمند شدهاند که وقتی بارانشان میگیرد، گشنگی و تشنگی و ایضاً ابر بودن را فراموش کرده، در اولین فرصت هرجا که باشد، ولو این طرف تونل کندوان، آن را ول میکنند طوری که وقتی به آن طرف تونل میرسند، چیزی برای ول کردن ندارند! حتی مورد داشتهایم که یک ابر عاشق، همان طور که در حال آمدن به طرف ایران، داشته با خودش زمزمه میکرده: «عشق تو در دل نهان شد...» تا رسیده به: «دل زار و تن ناتوان شد»، برفش گرفته، عاشقی را فراموش کرده و به دلیل ناتوانی تن و بدن و سایر اعضا، برفش را همانجا دم مرز رها کرده است!
با این همه ما معتقدیم این هوشمندی و عاشقی ابرها نباید سبب شود ما دچار خشکسالی شویم و مسئولان و کشاورزان و غیرهمان دست از کار بکشند و چشم به آسمان و ابرهای همیشه عاشقش بدوزند و به قول قدیمیها به امید ابروباد و فلک و این جور چیزها بنشینند. فلذا پیشنهاد میکنیم تا زمانی که هوش و عاشقی از سر ابرها نپریده و عادت به زود ول کردن محتویاتشان دارند مسئولان بروند ترتیبی بدهند که زمینهای کشاورزیمان را منتقل کنیم به «این طرف» تونل کندوان. یا منتقل کنیم به آن طرف مرز با ترکیه و اصولاً هرجایی که ابرهایش به زودبارشی دچارند... همکارانم اشاره میکنند: آن اول مطلب که گفتی «دارد پدرمان را درمیآورد» منظورت خشکسالی بود، مدیریت بحران خشکسالی بود یا مرکز ملی مدیریت بحران خشکسالی بود؟ شما به حرفهای همکارانم توجه نکنید آنها هم مثل ابرهای عاشق، به زوداظهاری و زودبارشی دچارند و هر وقت حرفشان میگیرد، آن را وسط مطلب ما ول میکنند!
با این همه ما معتقدیم این هوشمندی و عاشقی ابرها نباید سبب شود ما دچار خشکسالی شویم و مسئولان و کشاورزان و غیرهمان دست از کار بکشند و چشم به آسمان و ابرهای همیشه عاشقش بدوزند و به قول قدیمیها به امید ابروباد و فلک و این جور چیزها بنشینند. فلذا پیشنهاد میکنیم تا زمانی که هوش و عاشقی از سر ابرها نپریده و عادت به زود ول کردن محتویاتشان دارند مسئولان بروند ترتیبی بدهند که زمینهای کشاورزیمان را منتقل کنیم به «این طرف» تونل کندوان. یا منتقل کنیم به آن طرف مرز با ترکیه و اصولاً هرجایی که ابرهایش به زودبارشی دچارند... همکارانم اشاره میکنند: آن اول مطلب که گفتی «دارد پدرمان را درمیآورد» منظورت خشکسالی بود، مدیریت بحران خشکسالی بود یا مرکز ملی مدیریت بحران خشکسالی بود؟ شما به حرفهای همکارانم توجه نکنید آنها هم مثل ابرهای عاشق، به زوداظهاری و زودبارشی دچارند و هر وقت حرفشان میگیرد، آن را وسط مطلب ما ول میکنند!
نظر شما