به گزارش قدس آنلاین، در این میان اظهاراتی همچون تشکیل نیروی بسیج دریایی و یا حتی بستن تنگههای بینالمللی نیز مطرح شده است. گرچه این اظهارات عمدتاً با هدف بازدارندگی صورت گرفت، اما آنچه اهمیت دارد تأثیرگذاری احتمالی درگیریهای بابالمندب و دریای سرخ بر دیگر نقاط خاورمیانه به ویژه آبهای نواحی جنوب ایران است.
در همین زمینه فرشید باقریان، تحلیلگر مسائل بینالملل در گفتوگو با قدس تصریح کرد: ۲۰تا ۲۲ درصد انرژی جهان از تنگه هرمز میگذرد و عبور بخشی از کشتیها از تنگه هرمز و بابالمندب به یکدیگر ارتباط دارد. اگر ناامنی یا بسته شدن تنگه هرمز رخ دهد، طبیعتاً بر بابالمندب هم تأثیر میگذارد. این تأثیرات به نوعی بحرانساز و در بخشهای انرژی، تجاری و غذایی مؤثر است. ایران میداند ادامه حضور دیگران در بابالمندب بدون حضور او ممکن است بحرانی علیه کشور بسازد. بنابراین کشورمان با حضور در بابالمندب به دنبال اثبات قدرت خود است و دوم اینکه حاکمیت بر تنگهها اهمیت دارد. ایران از تنگه بابالمندب به عنوان کشوری جهانی سهم دارد؛ زیرا تأمین امنیت تنگهها به عنوان گذرگاه بینالمللی برعهده تمام کشورهاست. ایران سه گروه ناوشکن دارد و صاحب تنگه هرمز محسوب میشود که بخش قابل توجهی از انرژی جهان از آن عبور میکند. در چنین شرایطی، حضور ایران در بابالمندب نه به عنوان نقش سلبی بلکه در راستای نقش ایجابی است تا امنیت را در آنجا برقرار کند.
باقریان ادامه داد: آمریکا به دنبال برهم زدن امنیت باب المندب است؛ چراکه خودش بهرهای از این تنگه نمیبرد و سودی برای آن ندارد. اما انگلیس به عنوان دوست فعلی آمریکا جزو دولتهایی است که از ناامنی بابالمندب متضرر میشود. باید گفت رژیم صهیونیستی به عنوان مجری اهداف انگلیس به دنبال جایگزینی کانال سوئز است، البته این امر بدون برقراری آرامش بابالمندب امکانپذیر نیست. آنها میخواهند مصر را از این مسئله دور نگه دارند و دامنه جنگ را به جاهای دیگر بکشانند تا تکلیف این کانال را مشخص کنند.
اقدام صحیح ایران در اعزام ناوگروه
این کارشناس بینالملل گفت: ارزش تنگه بابالمندب مشخص است و در سال میزان ۳۰۰ میلیارد دلار انرژی از آن عبور میکند. انرژی که از آنجا عبور میکند متعلق به دولتهای منطقه و کالاهای عبوری آن نیز متعلق به دولتهای فرامنطقهای یعنی چین است. چین که صلح میان ایران و عربستان را رقم زده و به دنبال سرمایهگذاری منطقهای با استفاده از قدرت نرم است، در حال حاضر سرمایهگذاریهایش به خطر افتاده است. درواقع اقدامات آمریکا در بابالمندب به نوعی پاسخ به چین هم است. آمریکا در منطقه آشوب به پا کرده و انگلستان به دنبال رفع آن است. در این میان، حضور ناوگان۹۴ ایران حضور نیابتی نیست، بلکه شخصاً حضور یافته و این پاسخی به آمریکاییها بود؛ زیرا آمریکاییها و بسیاری از نظریهپردازان جهان ادعا دارند ایران حوثیها را به نیابت از خود به تنشآفرینی وا میدارد؛ درحالیکه کشورمان با ارسال ناوگان ۹۴ به اتهامات پاسخ داد و نیازی به حضور نیابتی ندارد.
باقریان معتقد است: از ابتدای جنگ غزه گفتیم این جنگ، نبرد گاز و انرژی و کریدور است. اکنون امنیت تمام تنگههای جهان به خطر افتاده و کشتیرانی انگلیسیها و اسرائیل به عنوان کارگزار آنان صدمه دیده است. آشوب آمریکا عملاً کشتیرانی حوزه دریایی ایران و بسیاری از کشورهای دیگر مثل یمن، امارات و بحرین و... را درگیر کرده است. آمریکا با این اقدام توانسته ضربه اساسی به انگلیس بزند. درواقع، درگیری فعلی نبرد میان انگلیس و آمریکاست. آمریکا پیروز تحولات دریای سرخ است و در حال حاضر نیز ناو خود را از منطقه خارج کرده است. این ناو برای گسترش جنگ و حمله به ایران و ایجاد ناامنی در آبهای آن نیست بلکه برعکس برای این است که درگیری و تنش با کشورمان افزایش پیدا نکند. آمریکا به اهداف خود رسید و توانست رژیم صهیونیستی را تضعیف کند و درصدد است آن را از تسلط انگلیس خارج کند. بنابراین نیروی بزرگتری به نیابت از اسرائیل در حال پیگیری آشوب است که آنهم انگلیس است. آمریکا نتوانست ائتلاف دریایی را تشکیل دهد و تنها ماند، بدین ترتیب انگلیس دید بهترین موقعیت است ناوگان خود را ارسال کند و از بابالمندب بگذرد. در چنین شرایطی، به نظرم ایران در اقدامی درست ناوگروه خود را به منطقه اعزام و در آنجا حضور پیدا کرد.
نظر شما