به گزارش قدس خراسان، عطرهای گرم و تند و لباسهایی با رنگهای گرم، چهرههایی گندمگون و چشمهایی که سیاهی و آرامش شب را به یاد میآورند و دستههای عزاداری پرشوری که در دهه پایانی صفر بیپروا در عزای علیبن موسیالرضا(ع) به سر و صورت خود میزنند، شاید اصیلترین تصویری باشد که از حضور مردم پاکستان در حرم مطهر رضوی و خیابانهای اطرافش در ذهنم نقش بسته است.
« پاکستانیها جمعیت زیادی از زائران خارجی حرم مطهر امام رضا(ع) را به خود اختصاص میدهند و آنان علاقه ویژهای برای سفر به مشهد و زیارت آن امام همام دارند». اینها حرفهای بلاول بوتو زرداری وزیر امور خارجه پاکستان در سفری است که سال گذشته به مشهد داشت.
ارتباط ایران و پاکستان، ارتباطی کهن و چند هزار ساله است
عضو سابق هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی در اینباره به خبرنگار قدس خراسان میگوید: فرهنگ غنی پاکستان برگرفته از آداب و رسوم گذشتگان است و همچنان مردم این کشور پایبند به اصالت خود بوده و سعی دارند با شرکت در نمایشگاههای فرهنگی اشتراکات و ظرفیتهای غنی خود را به نمایش بگذارند.
غلامرضا جلالی ادامه میدهد: ایران و پاکستان افزون بر مرز مشترک با یکدیگر از لحاظ تاریخ، فرهنگ، آداب و رسوم مشترکات زیادی دارند. پویایی فرهنگی میان دو کشور نمایانگر هویت اسلامی بوده که برهم نخورده و این نشاندهنده استحکام فرهنگ و مذهب میان این دو کشور است.
وی با بیان اینکه ارتباط ایران و کشور پاکستان، ارتباطاتی کهن و چند هزار ساله است که محدود به دوره جدید نمیشود، عنوان میکند: میان این دو کشور همواره تعامل، همدلی و همگرایی وجود دارد؛ اما گاهی ممکن است از این ارتباطات کهن غفلت کنیم و نتوانیم به نکات مشترک و پیشینهای که موجب تعمیق روابط فیمابین خواهد شد، توجه کنیم.
حضور ساداتی از نسل علیبن موسیالرضا(ع) در پاکستان
عضو سابق هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، بخش عمدهای از اشتراکات فرهنگی ایران به ویژه مشهد با پاکستان را مربوط به موضوعات دینی و معنوی میداند و میافزاید: تعداد زیادی از سادات رضوی، تقوی و نقوی در پاکستان زندگی میکنند و در واقع همین نسبتی که با حضرت رضا(ع) دارند، علاقه و ارادت پایداری در دلهای آنها به حرم مطهر امام رضا(ع) و شهر مشهد ایجاد کرده است. قرنها این ارتباط حفظ شده و الان هم این افراد به مشهد میآیند. این مورد سبب شکلگیری موضوعات ارزشمندی شده که یکی از آنها مطالعات عرفانی بوده که میان پاکستان و ایران به ویژه مشهد همچون یک حلقه وصل درآمده است.
جلالی در ادامه به یکی از شخصیتهای عرفانی به نام معیالدین چشتی که نقش زیادی در ترویج اعتقادات عرفانی شیعی در شبه قاره هند داشته، اشاره و بیان میکند: از طریق این تعلیمات عرفانی، ارتباطات عرفانی به خصوص با رویکرد شیعی میان مشهد و پاکستان به وجود آمد. مزار این فرد گرچه در هندوستان قرار دارد؛ اما مورد وفاق هند، پاکستان و بنگلادش است و اهمیت زیادی در تاریخ زبان، ادبیات و عرفان ایران دارد.
وی با ذکر این نکته که پرداختن بیشتر به این شخصیت و اندیشههایش میتواند در تقویت اشتراکات فرهنگی فیمابین تأثیر زیادی داشته باشد، میگوید: در کنار این جریان عرفانی، جریانهای مربوط به حکمت و فلسفه وجود دارد که تقریباً به حال خود رها شده در حالی که این موضوع پیشینه زیادی در اشتراکات فرهنگی ما دارد.
این پژوهشگر حوزه فرهنگ بیان میکند: یکی از شخصیتهای پاکستان به نام «میان محمد شریف» کتابی چند جلدی با عنوان تاریخ فلسفه در اسلام دارد که اثری ارزشمند در راستای تبیین اشتراکات ایران و به ویژه مشهد با پاکستان در زمینه حکمت و فلسفه است. در مشهد هم وجود افرادی مانند مرحوم جلال آشتیانی موجب ترویج دوباره مکاتب فلسفی در سطح بینالمللی شد که این تأثیرات روی پاکستان بوده و آنها هم به این نوع مطالعات علاقهمند بودهاند و برخی چه در محافل علمی و دانشگاهی و چه حوزوی از تعالیم فلسفی این استادان استفاده کردهاند؛ اما این تعاملات و ظرفیتها در هیچ جا بازتاب پیدا نکرده و کار مشترکی هم در این زمینه صورت نگرفته است.
بازتاب اشتراکات فرهنگی در اسناد منتشر نشده
جلالی یادآور میشود: ما در کنار زیارت و بحثهای دینی، عرفانی و حکمت اسلامی، در حوزه ادبیات هم میتوانیم تعاملات گستردهتری داشته باشیم. شخصیتهای بسیار برجستهای در پاکستان مدفون هستند که منسوب به ایراناند و به ویژه از مشهد شخصیتهایی در ادوار مختلف به پاکستان رفتهاند و ساکن شدهاند که الان مقبرههایشان در آنجا قرار دارد. متأسفانه ما این پیشینههای فرهنگی را کمتر مرور میکنیم؛ اما در کتابهای خطی و در میراث مکتوب ما و در اسناد منتشر نشده این تعاملات بازتاب پیدا کرده و حسرت آن بر دل شخصیتهای فرهنگی باقی مانده است.
ساختار و نهادی برای انعکاس عناصر مولد فرهنگ نداریم
وی از نبود ساختارهایی که موجب تولید نهادهای مشترک و افزایش تعامل و آمد و شدهاست، گلایه دارد و میگوید: خیلی ازعرفای پاکستان و هند به مشهد رفت و آمد دارند؛ اما هیچ مرکزی وجود ندارد که بتوانند موقعیت خودشان را تبیین و سبب تعلق خاطر و تعامل بیشتر میان پاکستان و مشهد شوند. خیلی از شخصیتهای علمی پاکستان برای زیارت به مشهد میآیند؛ اما این سفرها و حضورها در هیچ جا رصد نمیشود و نتیجه و بازتابی ندارد. این موضوع متأسفانه در مورد سفرهای شخصیتهای علمی ما به پاکستان هم وجود دارد و نمیتواند سبب تعمیق روابط و مشترکات شود؛ چرا که ما ساختار و نهادی برای انعکاس عناصر مولد فرهنگ مانند حوزه عرفان، دین، حکمت، فلسفه و هنر اسطورهشناسی و استفاده اندیشمندان و صاحبان فکر نداریم و مراکز مشترک پژوهشی برای تعاملات بیشتر وجود ندارد. متأسفانه اینها فقط در حد حرف و حدیث بوده و در عمل اقدامی صورت نگرفته است.
عضو سابق هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی به ظرفیت دانشگاههای مشهد به عنوان ظرفیتهایی برای تقویت اشتراکات این کلانشهر و پاکستان اشاره و اظهار میکند: دانشگاه فردوسی میتواند بخشی را به عنوان پاکستانشناسی داشته باشد تا همکاریهای علمی و هنری ظهور و بروز بیشتری داشته باشند.
موسیقی سنتی «قوّالی» که مضمون اشعار آن در مدح پروردگار، پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) است و از جاذبههای فرهنگی پاکستان به شمار میآید، موضوعی که این پژوهشگر حوزه فرهنگ ملل این طور به آن اشاره میکند: حضور برخی هنرمندان پاکستانی به خصوص قوالان در مشهد به ویژه در ایام میلاد امام رضا(ع) با استقبال گرم مشهدیها روبهرو شده است. همچنین جشنوارههای طبخ غذا و خوراک و پوشاک در مشهد بیشتر شود تا در نهایت با مطالعه درباره سبک زندگی، فرهنگ این کشور بیشتر شناسانده شده و رابطههای ما را تبدیل به روابطی معنادار و تأثیرگذار کند.
زیارتگاه بیبیان پاکدامن در لاهور پاکستان
جلالی با تأکید بر وجود میراث تاریخی و تمدنی مشترک با پاکستان میگوید: در لاهور پاکستان زیارتگاه بیبیان پاکدامن را داریم که این افراد به عنوان دختران امیرالمؤمنین(ع) و خاندان علویان و ائمه اطهار(ع) معرفی میشوند. این زیارتگاه یکی از مراکز مهم شیعی بوده؛ ولی در مشهد هیچ معرفی از آنجا صورت نگرفته است.
با استناد به آماری همچون سفر سالانه حدود ۷۰۰هزار پاکستانی به مشهد و سکونت حدود ۵هزار نفر از آنان در این کلانشهر، می توان گفت پاکستان با ۲۰۰ میلیون جمعیتی که ۲۰ درصد آن را شیعیان تشکیل می دهند، یکی از بزرگ ترین بازارهای هدف گردشگری مذهبی مشهد است. با این حال نمود ظاهری چندانی نمی توان از حضور این خیل عظیم همسایگان خارجی در مشهد دید. رکودی که حتی با انعقاد پیمان خواهرخواندگی مشهد با دو شهر مهم کراچی و لاهور هم برطرف نشد. اشکال کار کجاست؟
عضو سابق هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی در پاسخ به این پرسش بیان میکند: پیش از آنکه مواردی مثل خواهرخواندگیها را با هر شهر پیگیری کنیم باید یک سری از رویدادها مانند همایشها در مراکز علمی فرهنگی و مردمی برگزار شود تا پیشزمینه را برای آشنایی با ابعاد مشترک شهر مشهد با آن شهرها ایجاد کند. از طرفی ما یکدست و هماهنگ عمل نمیکنیم و بر خلاف تمام زحماتی که برای انعقاد این قراردادها و پیمانها کشیده شده، یک حرف یا رفتار متفاوت از سوی مسئولی دیگر، زحمات را بر باد میدهد. پس ابتدا باید پیش از هر انعقاد قراردادی، موضع خودمان در داخل هماهنگ و همراستا شود و پس از آن، یک کار تمدنی فاخر انجام دهیم.
خبرنگار: معصومه مؤمنیان
نظر شما