تحولات منطقه

۲۷ دی‌ماه ۱۳۳۴، روزی که رهبر فدائیان اسلام توسط رژیم شاهنشاهی به جوخه اعدام سپرده شده و به شهادت رسید. «نیرالسادات نواب احتشام» همسر سیدمجتبی نواب صفوی، لحظات منتهی به اعدام و شهادت همسرش را اینطور روایت کرده است:

نه حاضر شده بود با آب سرد غسل شهادت کند، نه گذاشته بود چشم‌هایش را ببندند!/روایت همسر نواب‌صفوی از لحظات اعدام همسرش
۲۷ دی ماه ۱۳۳۴. شهید سیدمجتبی نواب صفوی لحظاتی پیش از شهادت و در حال بسته شدن به چوبه اعدام
زمان مطالعه: ۱ دقیقه

زمان شهادت که نیمه شب بوده صدای قرآن از سلول این‌ها به گوش می‌رسیده است. زندان‌بان می‌گوید که: آماده شوند برای اعدام. آقای نواب فرمودند: آب بیاور برای غسل شهادت. زندان‌بان آب سرد می آورد. نواب می‌گوید: برو آب گرم بیار که اگر با آب سرد غسل کنم رنگم می‌پرد و دیگران ممکن است فکر کنند که از ترس مرگ، رنگم پریده است. با آب گرم غسل می‌کنند. افسر توده‌ای می‌گفت که نواب لباسش را خواست و با لباس روحانیت با گام های محکم و شمرده به سمت جوخه اعدام گام برمی‌داشت. سید محمد واحدی متاسف بوده که آقا را می‌خواهند بکشند. آقای نواب می‌گویند: سید محمد! مادرمان زهرای مرضیه منتظرمان هستند و لحظاتی بعد با هم به ایشان ملحق می‌شویم. با همه وجودشان به هنگام شهادت تکبیر می‌گفتند. مثل کسی که به سمت حجله دامادی می‌رود با شور و شعف بودند. زمانی که می‌خواهند چشم‌های آنها را ببندند، آقا می‌گویند چشم‌های من را نبندید، بگذارید گلوله هایی را که در راه اسلام به بدن من می خورد با چشم‌هایم ببینم و آنها را با چشم‌هایم استقبال کنم. بعد شروع می‌کنند به سخنرانی کردن که: ای فرشتگان آسمان ای خدای یکتا ای انبیای خدا ای اولیای خدا همه شاهد و گواه من باشید که من بخاطر اسلام قیام کردم به خاطر اسلام، تمام هدف من اسلام بود. (از گفت‌وگو با همسر شهید نواب صفوی، سوره اندیشه، مجله دی ۱۳۸۲، شماره۶)

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.