تحولات لبنان و فلسطین

شاه همان اواسط سال۵۷ و به امید آرام کردن مردم، قول و دستور آزادی زندانیان سیاسی را داده بود. قرار بود تا پیش از ۲۰ آذرماه همه زندانیان آزاد شوند. آذر به دی رسیده و بالاخره در آخرین روز این ماه، آخرین گروه از آن‌هایی که در فهرست بودند، آزاد شدند. مسعود رجوی هم از جمله همین آزاد شده‌ها بود...

آری اینچنین بود برادر!

خوشحال‌تر از مردم، بی‌شک خود زندانیان سیاسی بودند که پس از سال‌ها تحمل حبس و شکنجه حالا داشتند در بهترین روزعمرشان هوای بیرون از زندان را تنفس می‌کردند.

​​​​​​​«مسعود» اما بهترین روز عمرش را چند سال پیش، پشت میله‌ها تجربه کرده بود و حالا فقط لبخند رضایت به لب داشت! لبخندی که شاید یک دلواپسی بزرگ پشتش پنهان بود.
درددل با بازجوها
شاه همان اواسط سال۵۷ و به امید آرام کردن مردم، قول و دستور آزادی زندانیان سیاسی را داده بود. قرار بود تا پیش از ۲۰ آذرماه همه زندانیان آزاد شوند. آذر به دی رسیده و بالاخره در آخرین روز این ماه، آخرین گروه از آن‌هایی که در فهرست بودند، آزاد شدند. مسعود رجوی هم از جمله همین آزاد شده‌ها بود؛ با حکم اعدامی که عفو ملوکانه آن را به حبس ابد تبدیل کرده و بعد هم اراده و انقلاب مردم داشت او را از حکم ابد نجات می‌داد.
البته اسناد تاریخی می‌گویند رجوی، نجاتش را بیشتر از عفو ملوکانه، مرهون تلاش‌های برادرش «کاظم» و همچنین کوتاه آمدن و درددل کردن برای بازجوهایش بود! بهمن سال۱۳۵۰، دادگاه ۱۱نفر از افراد دستگیرشده سازمان مجاهدین خلق برگزار شد و متهمان ردیف یک تا چهار: ناصر صادق، محمد بازرگانی، مسعود رجوی و علی میهن‌دوست به اعدام و بقیه به زندان محکوم شدند.
چند ماه بعد دادگاه تجدیدنظر برگزار شده و بدون هیچ تجدیدنظری، حکم اعدام هرچهار نفر تأیید شد. یک روز پس از اعدام، روزنامه‌ها نوشتند: مجازات مسعود رجوی به دلیل همکاری‌ نامبرده در جریان رسیدگی به پرونده، از جانب شاه با یک درجه تخفیف به حبس‌ابد تبدیل شده است! سازمان هم چه در این مدت و چه در روزها و سال‌های پس از پیروزی انقلاب برای اعضای تازه و برای مردم داستان‌سرایی کرده بود که فقط تلاش‌ها و اقدام‌های حقوق بشری «کاظم رجوی» در خارج کشور و فشارهای بین‌المللی سبب شده ساواک نام «مسعود» را در فهرست مشمولان عفوملوکانه قرار دهد.

«صفا» در سوئیس
کاظم، برادر بزرگ‌تر مسعود، تحصیلکرده فرانسه، دکترای علوم سیاسی از دانشگاه ژنو، ساکن سوئیس و ازجمله دانشجویان و فعالان سیاسی مخالف شاه در خارج کشور بود. اما اسناد ساواک می‌گوید او با نام مستعار «صفا» با نمایندگی ساواک در سوئیس مرتبط بوده و در نقش یک منبع اطلاعاتی، به طور پراکنده برخی اخبار دانشجویان مخالف را به سفارت منتقل می‌کرده است. پرویز ثابتی، رئیس اداره کل سوم ساواک در کتاب خاطراتش می‌نویسد: «من به سوئیس رفته بودم و از طرف ساواک کاری داشتم... حوالی سال ۱۳۴۷ بود و خواستم کاظم رجوی را ملاقات کنم... همدیگر را دیدیم. از او پرسیدم این جا چه می‌کنی؟ البته می‌دانستم و پرونده‌اش را مطالعه کرده بودم. به هرحال دیدم که خیلی هم سفت و سخت نیست و فقط یک انتقادهایی از شاه دارد، ولی زیاد مهم نیست... خلاصه حین گفت‌وگو دیدم که دمش سست است و به عنوان نمایندگی ساواک در آنجا استخدامش کردم و به نماینده ساواک در ژنو تحویلش دادم!»
درباره سال۱۳۵۰ و محکومیت «مسعود» به اعدام، پایگاه «مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی» می‌نویسد: «پس از انتشار خبر دستگیریِ شهریورماه ۱۳۵۰ مسعود رجوی در داخل کشور، آبان‌ماه از نمایندگی ساواک در سوئیس خواسته می‌شود با توجه به اینکه مسعود از اعضای فعال گروه بوده و در دادگاه به اعدام محکوم خواهد شد، سریعاً با برادر وی تماس و ضمن توجیه وی، یادآوری شود از هرگونه اقدام جنجالی خودداری و چنانچه به منظور ملاقات با برادرش مایل است به کشور مسافرت کند، تسهیلات لازم برای وی فراهم شود... او ضمن قول مساعد در این زمینه، می‌گوید فعلاً به دلیل گرفتاری تحصیلی و مالی قصد سفر به ایران را ندارد اما درخواست می‌کند ساواک به پرونده برادرش کمک کند».
بخش نمایندگی ساواک در خارج کشور این درخواست کاظم رجوی را به تهران گزارش کرده و تأکید می‌کند چون فعالیت‌ها و همکاری‌های نامبرده در سوئیس با نمایندگی ساواک بسیار ارزشمند بود و ادامه همکاری‌اش هم ضروری به نظر می‌رسد، بهتر است اقداماتی برای کمک به برادرش مسعود انجام شود.
کاظم رجوی البته علاوه بر تعامل با ساواک، با توجه به اینکه در ظاهر جزو نیروهای مخالف شاه است، به طور موازی فضاسازی مطبوعاتی و رسانه‌ای روی پرونده برادرش را نیز دنبال می‌کند و حتی به شاه تلگراف می‌زند که اگر اتفاقی برای برادرش بیفتد ایرانیان ساکن سوئیس معترض می‌شوند. چند روزنامه اروپایی و تعدادی از چهره‌های سیاسی سوئیسی و اروپایی هم با تلاش کاظم رجوی پای کار می‌آیند و نسبت به سرنوشت مسعود ابراز نگرانی می‌کنند.

مستحق تخفیف مجازات
اما بعید است فقط فعالیت‌های کاظم و سروصدای رسانه‌ای او توانسته باشد رژیم را آن‌قدر بترساند و تحت فشار بگذارد که از خیر اعدام یکی از اعضای مهم و اصلی سازمان مجاهدین خلق بگذرد. «لطف‌الله میثمی» که خود نیز از دستگیرشدگان آن ایام است بعدها در کتاب خاطراتش می‌نویسد: «آن روزها چشم‌بند نبود، کُتم را روی سرم انداخته بودند، اما چون آستر نداشت از پشت آن همه چیز را می‌دیدم. مسعود رجوی را کمالی بازجویی می‌کرد. او را خوابانده بود و می‌زد. مسعود هم یک به یک اسم کوچک بچه‌ها را می‌گفت...». یکی از اسناد جالب توجه پرونده مسعود رجوی در ساواک، اسناد بازجویی مفصل حدود سه هفته پس از دستگیری است که نوشته‌های رمزی تقویم خود که خلاصه فعالیت‌ها و برنامه‌های مهم و چند ماهه سازمان است را برای بازجویان مو به مو رمزگشایی می‌کند.
تیر آخر عفو مسعود را هم  نصیری رئیس ساواک می‌اندازد. او در نامه‌ای به رئیس اداره دادرسی نیروهای مسلح شاهنشاهی می‌نویسد: «نامبرده... در دادگاه تجدیدنظر نظامی به اعدام محکوم شده، بعد از دستگیری در جریان تحقیقات، کمال همکاری را در معرفی اعضای سازمان مکشوفه به عمل آورده و اطلاعاتی که در اختیار گذارده از هر جهت در روشن ‌شدن وضعیت شبکه مزبور مؤثر و مفید بوده و پس از خاتمه تحقیقات نیز در داخل بازداشتگاه همکاری‌های صمیمانه‌ای با مأموران به عمل آورده. لذا به  نظر این سازمان استحقاق ارفاق و تخفیف در مجازات را دارد...».

خبرنگار: مجید تربت‌زاده
منبع: قدس آنلاین

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.