به گزارش قدس آنلاین، این داستاننویس، طنزنویس و فیلمنامهنویس که سابقه فعالیت مطبوعاتی، کارگردانی، گفتوگو و برنامهسازی تلویزیونی را دارد علاوه بر قلم جذاب و طنازانهاش، تاکشوهایی تماشایی هم ساخته است که یکی از آنها «گفتوگوی تنهایی» بود؛ برنامه گفتوگومحوری که سلبریتیهای زیادی را روی صندلی سفیدی در شبکه۴ نشاند و با پرسشهایی متفاوت، بخشی از چهره ناپیدای آنها را پیش چشم مخاطبان عیان کرد.
با وجود سابقه نسبتاً طولانی که میرمیرانی در تلویزیون داشت اما تولید برای سکوهای اینترنتی را اواسط دهه ۹۰ با برنامه «سلفی» آغاز کرد و حالا شنبهها و سهشنبهها با «۲شات» میزبان نگاه مخاطبان در پلتفرم فیلیمو است. این تاکشو، میهمانانی چهره و موضوعاتی بهروز دارد و همچنان در حال تولید است. درباره جزئیات ساخت این برنامه، دلایل عدم همکاری با تلویزیون و دیگر موضوعات مرتبط با میرمیرانی، کارگردان و مجری «۲شات» گفتوگو کردیم که میخوانید.
بسیاری از مخاطبان شما را با برنامه «گفتوگوی تنهایی» شبکه۴ میشناسند، چه شد که این برنامه گفتوگومحور با وجود بازخوردهای خوبی که گرفته بود در تلویزیون ادامه پیدا نکرد؟
گفتوگوی تنهایی در هفت فصل ساخته شد و این ظرفیت را داشت که تا امروز هم ادامه پیدا کند اما غالب مدیران در تلویزیون چندان در بند جذب مخاطب، برندسازی و رعایت الفبای اولیه رسانه نیستند. پرشمار است برنامههای معروف و پرمخاطب تلویزیونی که سابقه طولانی هم داشتند اما به دلیل تصمیمهای مدیریتی ادامه پیدا نکردند. برای تلویزیون هم خیلی مهم نبوده است. برنامه گفتوگوی تنهایی هم با وجود اینکه پربیننده بود و مخاطب زیادی برای شبکه۴ داشت اما دغدغه این را نداشتند تا برندی که در خود شبکه پا گرفته را حفظ کنند.
یعنی تلویزیون به راحتی برندهایش را از دست میدهد؟
همین طور است. اگر در ذهنتان مرور کنید میبینید تلویزیون چه راحت برندهایش را از دست داده و غمش هم نیست چون ریزش مخاطب و افول در نگاه مخاطب برایش مهم نیست، ترجیح میدهد شعار بدهد تا اینکه مشکلاتش را به مدد اهالی رسانه درمان کند. از این رو مرجعیتش را از دست داده و ریزش مخاطب بزرگترین زخم بر پیکره تلویزیون است چون مصلحت میدانند! برندهایشان را از دست بدهند.
و برندها و ستارههایی که سالها برای ساخت آنها تلاش کرده امروز نصیب شبکههای نمایش خانگی شدهاند...
بله من سال ۹۶ برنامه «سلفی» را برای تلویزیونهای اینترنتی ساختم. در آن سالها تولید برنامههای اینترنتی مانند امروز رایج نبود. این اتفاق در آن زمان میتوانست زنگ هشداری برای تلویزیون باشد اینکه احتمال دارد کسانی که آنها را طرد کرده است به جای دیگری بروند. در دورهای تلویزیون به فکر این بود که فضای رسانههای دیگر را محدود کند و رسانه را انحصاراً در اختیار خودش بگیرد. تصورش این بود که با محدودسازی فضای رسانهای، مخاطب را مجبور به تماشای برنامههایش میکند که به نتیجه نرسید. امروز بسیاری از ستارههای تلویزیون در شبکههای نمایش خانگی کار میکنند و برای پلتفرمها مخاطب میآورند در حالی که خانه اول بسیاری از آنها رادیو و تلویزیون بوده است. عنادی هم با صدا و سیما نداشتند فقط فضای کار برایشان فراهم نبود. کوچ هنرمندان نه فقط در حوزه تاکشوها و تلنتشوها که در سریالها و دیگر حوزههای محتوایی هم اتفاق افتاده است.
شما در فضای تلویزیون و شبکههای نمایش خانگی کار کردید، به فرصتها و محدودیتهای هر کدام از آنها اشاره میکنید؟
من سالها روزنامهنگار بودم و در رادیو، تلویزیون و شبکههای اینترنتی کار کردم. معتقدم اگر تلویزیون الفبای برنامهسازی و تعامل با مخاطبان را رعایت کند و قدر آنتن را بداند به چشم بر هم زدنی میتواند مخاطبانش را افزایش دهد. این نگاه در مدیران تلویزیون وجود ندارد و نگاه «همینی که هست» حاکم است. ظرفیتی که در تلویزیون وجود دارد حیرتانگیز است. رسانهای تماموقت، رایگان و شبانهروزی در اختیار هر کسی قرار بگیرد میتواند به شکل حیرتانگیزی مخاطب جذب کند مگر به شیوه مدیریتی کنونی، این قدر ریزش مخاطب داشته باشد. این توانمندی در شبکههای نمایش خانگی نیست چون باید اشتراک بفروشند و مردم باید هزینه اینترنت و اشتراک را بپردازند ولی اکنون مخاطب راضی است که هزینه کند و برنامه پلتفرمها را ببیند چون به سلیقهاش نزدیک است و با اصول و الفبای برنامهسازی همخوانی بیشتری دارد.
در شرایط امروز، گفتوگو چقدر نجاتبخش است؟ لازم است فرهنگ گفتوگو ترویج شود، آیا آداب گفتوگو در تاکشوها رعایت میشود؟
یک بار که میهمان برنامه خندوانه بودم از لفظ «معجزه گفتوگو» استفاده کردم. باور من این است که گفتوگو، معجزه میکند. مگر نه اینکه تمام پیامبران الهی در طول تاریخ با گفتوگو، رسالتشان را به مردم ابلاغ کردند. گفتوگو یک سنت الهی و اکسیر ازلی و ابدی است که مغفول مانده است. گفتوگو ما را از تکصدایی بیرون میآورد و سبب میشود مخاطب احساس کند دیده و شنیده میشود. گفتوگو موجب میشود نظرات مختلف کنار هم قرار بگیرند. خداوند در قرآن میگوید قولهای مختلف را بشنوید و احسن آنها را بپذیرید. گفتوگو از همین آیه تبعیت میکند چون در گفتوگو روایتهای مختلف را میشنوید و احسن آنها را برمیگزینید. امروز بیش از هر چیزی و به اندازه نان شب، به امید و گفتوگو نیاز داریم. تاکشو ترجمه رسانهای گفتوگو است که میتواند اشکال مختلفی داشته باشد. مادامی که نگاه خودگویی و خودخندی باشد، گفتوگو شکل نمیگیرد به همین دلیل تاکشوهای تلویزیونی افول کرده و مخاطب ندارند.
من بیشتر از هزار گفتوگوی رسمی در رسانههای مختلف رادیویی، تلویزیونی و مطبوعات با چهرههای شاخص سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و ورزشی داشتم. سعی کردم روند گفتوگو را طوری مدیریت کنم که نظراتم را به طرف مقابل تحمیل نکنم و از هر دری هم سخن نگوییم.
شما در تاکشوهایتان، مخاطب را دعوت به عمیق اندیشیدن میکنید، فکر میکنید گوش مخاطب امروز خریدار این حرفهاست؟
من در تمام این سالها فرزند زمان خویشتن بودن را آموختم. «۲شات» با «گفتوگوی تنهایی» تفاوتهایی دارد اینکه مباحث در تاکشوهای قبلیام کمی فلسفیتر بود و در ۲شات مباحث عینیتر. ما درگیر مباحث عینی زندگی همچون موضوعات معیشتی هستیم به همین دلیل در ۲شات به جای اینکه به مباحث فلسفی بپردازم، سروشکل مباحث را به سمت مطالعات موردی (Casestudy) بردم و گفتوگوها متناسب با شرایط خاص هر میهمانی پیش میرود یعنی عسرتی که او داشته و به گشایش رسیده را پیش چشم مخاطب باز میکنم. تم برنامه ۲شات «ان مع العسر یسری» است. به نظرم حرفهایی که میهمانهای این برنامه میزنند مورد مطالعاتی است. وقتی میهمانی میگوید به مرحله خودکشی رسیده است یا درگیر مرگ عزیزی شده، موضوعات فلسفی نیست بلکه اتفاقهای جاری روزمره است اگر از دل این گفتوگوها، مردم امید را بیرون بکشند برای مخاطب ملموس میشود چون شعار نیست و زندگی واقعی آدمهاست که از دل سختی و عسرت به گشایش و امید رسیدهاند. من در ۲شات روی جنس زیست میهمانان متمرکز میشوم یعنی با حفظ جانمایه برنامههایی که پیش از این ساخته بودم ولی شکل آن با توجه به شرایط زمانه تغییر کرده است زیرا فرم و ترجمه رسانهای درست را باید برگزید. من در این گفتوگو روی بزنگاههای زندگی میهمانان فوکوس میکنم و مخاطب همان مفاهیم را در زیست جاری و واقعیاش میبیند به جای اینکه حرفها سروشکل فلسفیتر داشته باشد.
چه کردید که مسیر گفتوگوها به سمت کلید اسراری شدن نرود؟
هر چیزی که بنا دارد حرفی را تحمیل کند محکوم به شکست است اما اگر در حد توان، مسیر درست را انتخاب کنید «خود راه بگویدت که چون باید رفت» در آن اتفاق میافتد. من خدا را شاکرم به خاطر اینکه بازخوردهای خوبی از برنامه ۲شات میبینم. امیدوارم در حد بضاعت و وسعم در این برنامه حرفی داشته باشم که به درد مردم بخورد. به نظرم بخشی از تاکشوها مثل آدامس است، کی طلاق گرفتی؟ کی قرار است شوهر کنی؟ خب به ما چه ربطی دارد؟ امکان ندارد در گفتوگوهای من حرفی از اینکه چرا فلانی شوهر نمیکند بشنوید. متوجه هستم که وایرال شدن مهم است اما مهم، مسیر درست است که هم برنامه دیده شود و هم محتوای آدامسی ارائه ندهیم.
در انتخاب میهمانان چه نکاتی را مد نظر دارید؟
یکی از ملاکها، اتفاقهای روز است مثلاً اگر سریالی تمام شود سراغ عوامل و بازیگرانش میروم تا موضوعات گفتوگو بهروز باشد. میتوانستم تمام کلاکتهای این برنامه را از قبل ضبط کنم ولی تیم سازنده تلاش کرد این کار به مرور انجام شود تا نسبت به وقایع روز، بیتفاوت نباشیم.
نظر شما