عمده مردم میان این دو گروه زندگی میکنند، یعنی از یک سو با ظالم و از سویی دیگر با مظلوم مواجه هستند. اما سؤال مهم این است «در جامعهای که در آن هم ظالم وجود دارد و هم مظلوم، حتی خودمان گاهی ظلم و ظالم و حتی مظلوم بودن را تجربه میکنیم، تکلیف عموم جامعه چیست؟»
از نگاه اسلام، معارف اسلامی و به ویژه نهج البلاغه که تجربهای از مولا امیرمؤمنان(ع) در اداره جامعه است، میتوان به این پرسش پاسخ داد.
شعار رسمی مردم در جامعه قبل از نهجالبلاغه و قبل از اسلام یا همان جامعه جاهلیت این بود: «انصُر أَخاک ظالِماً أَو مظلوما». یعنی برادرت را یاری کن، مهم علقه قبیلهای، نسبی، سببی، گرایشهای حزبی، پیوندهای سیاسی و... است. به بیانی دیگر از هم پیمانان سیاسی، جناحی، قبیلهای، فرهنگی حمایت کن.
اما فرهنگ و آیین متعالی اسلام این قانون را نمیپسندد و قانون تغییر یافته جملهای است از امیرمؤمنان علی(ع). حضرت(ع) در نامه ۴۷ نهج البلاغه وصیتی از مولا(ع) به امام حسن(ع) و امام حسین(ع) بر اساس قاعده تفسیری «ایاک اعنی و اسمعی یا جارة» بیان میکند یعنی مخاطب واقعی غیر از مخاطب ظاهری آن است. امیرالمؤمنین(ع) به امام حسن(ع) و امام حسین(ع) سفارش کرد اما در حقیقت برای تمام جامعه بشری حتی امروز ما میگوید که «کونا للظّالم خصماً و للمظلوم عوناً». این بیان مولای ما امیرالمؤمنین(ع) است که همیشه با ستمگران در ستیز هستیم و همیشه حامی مظلومین عالم خواهیم بود.
در اسلام ملاک حمایت و دستگیری از افتاده و کسی که نیاز به یاری دارد است، چه برادر باشد، چه هم قبیلهای چه غیر قبیلهای.
بر همین اساس جمله «یا با ما، یا بر ما» جملهای برآمده از فرهنگ جاهلی است. در جامعه علوی و نگاه نهجالبلاغه داریم «یا با حق، یا بر حق» یا «با مظلوم باش، یا علیه ظالم باش».
در سیره پیامبر(ص) هم این اصل وجود داشته و بلکه بنیانگذار آن پیامبر گرامی اسلام(ص) بوده است. قبل از اسلام در میان اعراب و سران برخی از قبیلههای عرب پیمانهایی بسته میشد که به «احلاف» مشهورند و هدف از این پیمانها، پیشگیری از بینظمیها و آشوب و پایداری در برابر دشمنان قریش و حمایت از کعبه و اهداف دیگر بود. از جمله این پیمانها همچنین میتوان به «حلفالمطیبین» و «حلفاللعقه» اشاره کرد. جریان از این قرار است که روزی مردی از زبید یمن با کالای خود به مکه رفت. عاص بن وائل سهمی پدر عمرو بن عاص کالای او را خرید اما در پرداخت قیمت آن تأخیر کرد. مرد یمنی به قریش پناه جست و از آنان خواست تا او را در گرفتن حق یاری کنند اما کسی او را یاری نکرد زیرا هم قبیلهای آنان نبود. از این رو تصمیم گرفت برای احقاق حق و بیان اعتراض خود، بر فراز کوه ابوقبیس نزدیک مسجدالحرام رود. او در این مکان ایستاد و با صدای بلند دادخواهی خواست. بعد از این ماجرا تعدادی گرد هم آمده و پیمانی به نام حلف الفضول بستند که اگر بر کسی از اهالی مکه یا بیگانهای در این شهر ستمی رود، او را یاری کنند تا حق خود را از ظالم بگیرد، ظالم را از ظلم باز دارند و از هر منکری نهی کنند و به تهیدستان در مال و معاش کمک کنند. این ماجرا مربوط به ۲۰ سال قبل از رسالت پیامبر(ص) بود. زمانی که او جوانی بیست ساله بود و برای دفاع از مظلوم عضو آن شد. ایشان در دوران جاهلیت عضو پیمان دفاع از مظلوم بود.
در اسلام رابطه بیتفاوتی وجود ندارد. مردم در مواجهه با ظالم و مظلوم اجازه رأی ممتنع ندارند چرا که رأی ممتنع یعنی بی تفاوتی و بی طرفی. امام علی(ع) در نهجالبلاغه به تمام جامعه حتی انسانهای امروز و آیندگان توصیه کرده است که «کونا للظّالم خصماً و للمظلوم عوناً» یعنی دغدغه کمک به مظلوم داشته باشید.
امروز در جامعه جهانی ظلم بی حدی علیه مردم غزه در حال انجام است. مصداق خروج مردم و جامعه بشری از بیتفاوتی و خارج شدن از رأی ممتنع، حمایت از مردم بیگناه و دغدغه آنان را داشتن است.
همچنان که در منابع اسلامی روایت متعددی درباره لزوم دفاع از مظلومان وجود دارد. به طور نمونه پیامبر گرامی اسلام(ص) فرمود: «مَنْ اَخَذَ لِلْمَظْلُومِ مِنَ الظَّالِمِ کانَ مَعی فی الجنّة مُصاحِباً». یعنی کسی که حق مظلوم را از ظالم بگیرد چه مظلوم، مسلمان باشد و چه غیر مسلمان؛ در بهشت با من خواهد بود. از امیرمؤمنان در غررالحکم نیز روایت داریم که اَحْسَنُ الْعَدْلِ نُصْرَةُ الْمَظْلوم یعنی بهترین عدالت یاری مظلوم است.
امروز کلمه مشترک در میان تمام جوامع بشری «غزه» است. باید همه این شعار علوی را در جامعه پیاده کنیم که «کونا للظّالم خصماً و للمظلوم عوناً».
نظر شما