تحولات لبنان و فلسطین

«رابرت هایزر» سال۱۹۴۳ به خدمت ارتش آمریکا درآمد. در جنگ کره به عنوان خلبان حضور داشت و ظاهراً درجه‌ها و مراتب نظامی را جهشی و سریع پشت سر گذاشت. سال‌ها در سمت فرماندهی ستاد استراتژیک هوایی انجام‌وظیفه کرد و سال۱۹۷۲ به درجه سرلشکری ارتقا یافت.

مردی که می‌خواست «کورتاژ» کند! / ژنرال «هایزر» چرا به ایران آمد و چرا رفت؟

ژنرال، یک روز قبل، مثل ماجرای محرمانه آمدنش، بی‌سروصدا جمع کرده و از ایران رفته بود. خبرش را اما ۱۸بهمن ۵۷ «هادینگ کارتر» سخنگوی وزارت خارجه آمریکا اعلام کرد: «ژنرال هایزر که برای ترغیب ارتش ایران به حمایت از بختیار به تهران رفته بود، از ایران خارج شده است».

مصلحت هست... نیست؟
«رابرت هایزر» سال۱۹۴۳ به خدمت ارتش آمریکا درآمد. در جنگ کره به عنوان خلبان حضور داشت و ظاهراً درجه‌ها و مراتب نظامی را جهشی و سریع پشت سر گذاشت. سال‌ها در سمت فرماندهی ستاد استراتژیک هوایی انجام‌وظیفه کرد و سال۱۹۷۲ به درجه سرلشکری ارتقا یافت. سه سال بعد هم به عنوان معاون فرماندهی کل نیروهای پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) در قاره اروپا انتخاب شد. یعنی ۱۴دی‌ماه ۱۳۵۷ که مخفیانه به ایران آمد فقط یک ژنرال معمولی و ساده نبود که آمریکایی‌ها او را فرستاده باشند تا سروگوشی در ایران آب بدهد و ببیند اوضاع از چه قرار است. اولین حضورش هم در ایران نبود.
پیش از این، سفرهایش بیشتر با هدف هماهنگ کردن همکاری‌های ارتش ایران با نیروهای ناتو انجام می‌شد، این بار اما ماجرا مهم‌تر و محرمانه‌تر بود. محرمانگی و ویژه بودن مأموریتش اما نتوانست همان‌طور ناگفته باقی بماند. دو سه روز بعد از رسیدنش روزنامه‌های عصر خبر دادند که: «... معاون فرماندهی ناتو با مأموریت ویژه‌ای از طرف دولت آمریکا به تهران آمده است...». مردم می‌گفتند آمریکا می‌خواهد مثل ۲۸مرداد کودتا راه بیندازد. رادیوهای خارجی هم فقط گزارش دادند که او با مقام‌های بلندپایه نظامی در ایران گفت‌وگو کرده است اما هدفش از این سفر مشخص نیست!
با این همه تا سال‌ها بعد، حرف و حدیث‌های زیادی درباره اهداف اصلی سفر«هایزر» به تهران و دیدار با شخصیت‌های مختلف انقلابی و غیرانقلابی، اینجا و آنجا به گوش می‌رسید تا اینکه در کتاب خاطراتش (مأموریت در تهران) نوشت: «من برای بررسی این مسئله، مخفیانه به تهران آمدم که کودتا چگونه میسر است و آیا اصلاً به مصلحت هست یا نه؟ پس از بررسی‌های بسیار، از واشنگتن دستور رسید که دولتی قوی به رهبری شاپور بختیار تشکیل شود و...». 

لایه دوم ماجرا
همزمان با سفر مخفیانه هایزر به تهران و تلاش برای وادار کردن ارتش به حمایت از بختیار، دو نماینده از طرف رئیس‌جمهور فرانسه و آمریکا به دیدار امام(ره) در نوفل لوشاتو رفته بودند و پیشنهاد حمایت از رژیم بختیار یا سکوت در قبال حکومت او را مطرح کرده و خواسته بودند امام(ره) فعلاً از سفر به تهران خودداری کند!
زمامداران آن دوره کاخ سفید در نحوه برخورد با حوادث ایران دو دسته شده بودند. گروه اول که برژینسکی، مشاور امنیت ملی کارتر، در رأس آنان بود اعتقاد داشتند باید شدت‌عمل به خرج داد و با کشتار و سرکوب، آب رفته را به جوی بازگرداند. «سایروس ونس» وزیر خارجه آمریکا نیز معتقد بود می‌توان با راه‌های مسالمت‌آمیز و توافق با رهبران انقلاب، اوضاع را آرام کرد و شرایط را به دلخواه تغییر داد. هر دو گروه البته توافق داشتند که «شاه» و حکومتش دیگر ماندنی نیستند. حاصل جمع دیدگاه متفاوت مسئولان کاخ سفید این شده بود که ابتدا با کمک بختیار و همراهی ارتش اوضاع بدون خون‌ریزی کنترل شود و اگر تلاش‌ها به نتیجه مورد نظر آمریکا نرسید، کودتا می‌تواند انجام شود. اعزام هایزر به تهران و دیدار نمایندگان آمریکا و فرانسه با امام(ره) در راستای همین سیاست انجام شده بود. ژنرال اگرچه موفق شد برای مدتی فرماندهان ارتش را با بختیار همراه کند و موقتاً از ایران برود، اما تصمیم ناگهانی امام(ره) برای بازگشت به تهران که برخلاف توصیه فرستادگان فرانسه و آمریکا گرفته شد همه نقشه‌های آمریکا و هایزر را به هم زد. بنابراین چند روز مانده به پیروزی انقلاب، ژنرال دوباره به تهران بازگشت تا این بار کودتایی را با رمز «کورتاژ» برای دستگیری یا کشتن تعداد بی‌شماری از مردم و سران انقلابی ساماندهی کرده و به تصور آمریکایی‌ها، انقلاب را پیش از تولد، از بین ببرد.

 یک معما
اما چرا«هایزر» ۱۷بهمن بدون «کورتاژ» از ایران رفت؟ اولین بار مرحوم بازرگان در یک گفت‌وگوی تلویزیونی این مطلب را مطرح کرد که برخی از اعضای شورای انقلاب با هایزر دیدار کرده‌اند. بلافاصله گروه‌های چپ‌گرا که دنبال بُل گرفتن از شخصیت‌های انقلابی بودند این مسئله را بزرگنمایی کردند و انگشت اتهام هم به طرف شهید بهشتی گرفته شد. آن زمان نه شهید بهشتی و نه هایزر این دیدار را تأیید نکردند. اسفند سال ۵۸ اما شهید بهشتی در یک سخنرانی گفت: «با هر گونه ارتباط با شرق و غرب که جنبه‌ کمک‏خواهی از آن‌ها یا تبانی و سازش داشته باشد همیشه مخالف بوده و خواهم بود... اما اگر آن‌ها بخواهند با ما ارتباط بگیرند و تقاضای ملاقات کنند، مطالعه می‏کنیم، اگر دیدیم این ارتباط لازم یا مفید یا لااقل جایز است، خودداری نکرده و می‏پذیریم.
اگر دیدیم مضر است و یا در مظان زیان و ضرر است، نخواهیم پذیرفت». این سخنان، ابهام ماجرای دیدار سال۵۷ با هایزر را کمتر نکرد. ۳۳ سال بعد «حسن شیخ‌الاسلام» یکی از دانشجویان پیرو خط امام(ره) و عضو کمیته بازیابی اسناد لانه جاسوسی، بخشی از ماجرا را روایت کرد: «ژنرال هایزر خواستار ملاقات با یکی از انقلابیون بود که امام(ره) به دلیل توانایی قدرت و تسلط شهید بهشتی؛ ایشان را مأمور این ملاقات ‌کردند و یکی از مهم‌ترین اتفاقات تاریخ انقلاب نیز همین بود که شهید بهشتی ‌توانست هایزر را قانع کند که پشتیبانی آمریکا از رژیم شاه، بختیار و دخالت نظامی، سرنوشت انقلاب را عوض نمی‌کند».
در واقع شهید بهشتی، خیلی خوب توانسته بود اوضاع و ماهیت انقلاب اسلامی را برای ژنرال آمریکایی ترسیم کند و او را به این نکته برساند که هیچ چیز شبیه ۲۸مرداد ۱۳۳۲ نیست و حتی کودتا، کشتار بی‌رحمانه مردم و بگیر و ببندهای بعد از آن نمی‌تواند شرایط را تغییر دهد و بختیار و حامیانش را حفظ کند. همین شد که ژنرال چهار ستاره ارتش آمریکا ترجیح داد تا شرایط بدتر نشده جانش را بردارد و برود. البته سال ۱۹۹۷ در مرکز پزشکی نیروی هوایی در کالیفرنیا در ۷۳ سالگی نتوانست از سکته قلبی جان سالم به در ببرد.

خبرنگار: مجید تربت‌زاده
منبع: قدس آنلاین

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.