وانت تویوتا اول چند تا تکان ناجور خورد، سرعتش کم شد و آخرسر کشید کنار و ایستاد. زدم به شیشه عقب، راننده همان طور با ماسکی که روی صورتش بود برگشت، نا امیدی توی چشمهایش حتی از پشت شیشههای ماسک پیدا بود.
لابد چیزی گفت که متوجه نشدم... پیاده شد، ماسک را برداشت و گفت: «بردار ماسکتو از منطقه آلوده دور شدیم ... بنزین تموم کرده لامصب»... اول ماسک خودم و بعد ماسک سعید را همانطور که کف وانت دراز کشیده بود برداشتم. چشمهایش باز بود... اما پلک نمیزد... آب کمی از کنار دهان نیمه بازش شُره کرده بود تا زیر چانهاش... یک ساعت پیش، جاده فاو به بصره، عامل اعصاب زده بودند و سعید تا دستش به ماسک توی سنگر برسد، از پا افتاده بود. وقتی سوارش کردیم تقلای مختصری میکرد و گاهی پلک میزد حالا اما چشمهایش باز مانده بودند... هنوز زنده بود ... یقین داشتم زنده بود... .
به سوی فاو
«والفجر۸» بدون شک یکی از موفقترین و شاید هم موفقترین عملیات تهاجمی دفاع مقدس بود. این ادعای درست را البته شما و خیلی از آنهایی که سالهای جنگ تحمیلی را نبوده و ندیدهاند، بوده و درست ندیدهاند و یا فراموش کردهاند، میتوانید توی جستوجوهای اینترنتیتان پیدا کنید. منتها ممکن است در یافتههایتان کمتر به مطالبی برخورد کنید که واضح و کامل بگویند موفقیتهای «والفجر۸» مرهون چه برنامهریزیها، تلاشها و رشادتهایی بود و مثلاً ۳۸ سال پیش در همین روزها چه اتفاقاتی در منطقه عملیاتی والفجر در حال رخ دادن بود؟ یا چه تلاشها و رشادتهایی منجر به حفظ و تثبیت موفقیتهای بدست آمده شد؟
این عملیات طراحی شده بود تا دسترسی مستقیم دشمن به خلیجفارس را قطع کند. با این حساب و با تصرف شهر «فاو»، تأمین امنیت راههای دریایی خلیجفارس و کشتیهای ایرانی امکان پذیر بود. بخشی از آتش دشمن از شهرهای مرزی دور میشد. پایگاههای موشکی و تأسیسات مخابراتی دشمن در منطقه در اختیار ما قرار میگرفت. صدور نفت عراق از طریق اسکلههای الامیه و البکر دشوار و حتی غیرممکن میشد و نیروهای ایرانی به بصره و شهرهای اطراف نزدیکتر میشدند. دست یافتن به این اهداف و حتی اقدام به طراحی و انجام عملیاتی که بتواند ایران را به بخشی از اهدافش برساند کار سادهای نبود. مهمترین بخش ماجرا عبور از «اروند»رود همیشه خروشان بود و شناسایی دشمن در مواضع خودش بود. تازه اگر شناساییها ممکن میشد، اگر عملیات اولیه و خط شکنی موفق از کار درمیآمد. عبور دادن نیروهای
تازه نفس، تجهیزات و مهمات از اروندی که زیر آتش بود، اصلاً امکانپذیر به نظر نمیرسید. استحکامات و نیروهای انبوه دشمن را که در استحکاماتشان همه چیز را زیر نظر داشتند باید در نظر میگرفت. همه اینها سبب میشد نه تنها عراقیها و کارشناسانشان بلکه خیلی از تحلیلگران جنگی جهان هم امکان انجام عملیات در این منطقه را غیرممکن بدانند.
اصل غافلگیری
ایران اما با در نظر گرفتن همه دشواریها تقریباً از یک سال قبل تلاشهایش برای شناسایی منطقه، شناسایی و ارزیابی جریانها و نوسانهای ناشی از جزر ومد در اروندرود و آموزش نیروهای غواص برای عبور از اروند، پلسازی روی رودخانه و... را در پنهانکاری کامل آغاز کرد. از طرف دیگر برای غافلگیر کردن دشمن اقدامهایی را جلو چشم ماهوارهها و هواپیماهای جاسوسی در منطقه «هور» انجام داد تا عراقیها فکر کنند عملیات بزرگی قرار است در جایی غیر از فاو انجام شود. فرمانده لشکر۲۳ عراق که به اسارت درآمده بود بعدها در اعترافاتش گفت: « آنقدر تحرکات شما در هور زیاد شد که من مطمئن شدم حمله مجدد شما از هور است. برای همین سه تیپ از نیروهایم را از فاو به هور منتقل کردم... وقتی که نیروها خبر دادند ایران به فاو حمله کرده، گفتم نگران نباشید، حمله ایران به فاو یک فریب است... ما تا سه روز منتظر حمله شما در هور بودیم اما خبری نشد...».
عامل جدید اعصاب
پنهانکاریها، نقشهها، تمرینهای سخت، شناساییها و طراحیها جواب داد و والفجر۸ به غافلگیری دشمن و یک پیروزی ارزشمند منجر شد. اما طبق معمول صدام بیکار ننشست. نیروهای بعثی که دو سه روز طول کشیده بود تا از غافلگیری و گیجی دربیایند از روز ۲۳ بهمن۱۳۶۴ پاتکهای سنگینشان را شروع کردند. طبق معمول همیشه پاتکها با بمباران هوایی و گلولهباران وسیع و شدید زمینی همراه بود. یک تفاوت اما با پاتکهای قبلی داشت. دشمن که میدانست چه موضع و شهر مهمی را از دست داده است علاوه بر توان هوایی و زمینی مرسوم، سلاحهای شیمیاییاش را هم به طور گسترده پای کار آورد.
به سوی فاو
«والفجر۸» بدون شک یکی از موفقترین و شاید هم موفقترین عملیات تهاجمی دفاع مقدس بود. این ادعای درست را البته شما و خیلی از آنهایی که سالهای جنگ تحمیلی را نبوده و ندیدهاند، بوده و درست ندیدهاند و یا فراموش کردهاند، میتوانید توی جستوجوهای اینترنتیتان پیدا کنید. منتها ممکن است در یافتههایتان کمتر به مطالبی برخورد کنید که واضح و کامل بگویند موفقیتهای «والفجر۸» مرهون چه برنامهریزیها، تلاشها و رشادتهایی بود و مثلاً ۳۸ سال پیش در همین روزها چه اتفاقاتی در منطقه عملیاتی والفجر در حال رخ دادن بود؟ یا چه تلاشها و رشادتهایی منجر به حفظ و تثبیت موفقیتهای بدست آمده شد؟
این عملیات طراحی شده بود تا دسترسی مستقیم دشمن به خلیجفارس را قطع کند. با این حساب و با تصرف شهر «فاو»، تأمین امنیت راههای دریایی خلیجفارس و کشتیهای ایرانی امکان پذیر بود. بخشی از آتش دشمن از شهرهای مرزی دور میشد. پایگاههای موشکی و تأسیسات مخابراتی دشمن در منطقه در اختیار ما قرار میگرفت. صدور نفت عراق از طریق اسکلههای الامیه و البکر دشوار و حتی غیرممکن میشد و نیروهای ایرانی به بصره و شهرهای اطراف نزدیکتر میشدند. دست یافتن به این اهداف و حتی اقدام به طراحی و انجام عملیاتی که بتواند ایران را به بخشی از اهدافش برساند کار سادهای نبود. مهمترین بخش ماجرا عبور از «اروند»رود همیشه خروشان بود و شناسایی دشمن در مواضع خودش بود. تازه اگر شناساییها ممکن میشد، اگر عملیات اولیه و خط شکنی موفق از کار درمیآمد. عبور دادن نیروهای
تازه نفس، تجهیزات و مهمات از اروندی که زیر آتش بود، اصلاً امکانپذیر به نظر نمیرسید. استحکامات و نیروهای انبوه دشمن را که در استحکاماتشان همه چیز را زیر نظر داشتند باید در نظر میگرفت. همه اینها سبب میشد نه تنها عراقیها و کارشناسانشان بلکه خیلی از تحلیلگران جنگی جهان هم امکان انجام عملیات در این منطقه را غیرممکن بدانند.
اصل غافلگیری
ایران اما با در نظر گرفتن همه دشواریها تقریباً از یک سال قبل تلاشهایش برای شناسایی منطقه، شناسایی و ارزیابی جریانها و نوسانهای ناشی از جزر ومد در اروندرود و آموزش نیروهای غواص برای عبور از اروند، پلسازی روی رودخانه و... را در پنهانکاری کامل آغاز کرد. از طرف دیگر برای غافلگیر کردن دشمن اقدامهایی را جلو چشم ماهوارهها و هواپیماهای جاسوسی در منطقه «هور» انجام داد تا عراقیها فکر کنند عملیات بزرگی قرار است در جایی غیر از فاو انجام شود. فرمانده لشکر۲۳ عراق که به اسارت درآمده بود بعدها در اعترافاتش گفت: « آنقدر تحرکات شما در هور زیاد شد که من مطمئن شدم حمله مجدد شما از هور است. برای همین سه تیپ از نیروهایم را از فاو به هور منتقل کردم... وقتی که نیروها خبر دادند ایران به فاو حمله کرده، گفتم نگران نباشید، حمله ایران به فاو یک فریب است... ما تا سه روز منتظر حمله شما در هور بودیم اما خبری نشد...».
عامل جدید اعصاب
پنهانکاریها، نقشهها، تمرینهای سخت، شناساییها و طراحیها جواب داد و والفجر۸ به غافلگیری دشمن و یک پیروزی ارزشمند منجر شد. اما طبق معمول صدام بیکار ننشست. نیروهای بعثی که دو سه روز طول کشیده بود تا از غافلگیری و گیجی دربیایند از روز ۲۳ بهمن۱۳۶۴ پاتکهای سنگینشان را شروع کردند. طبق معمول همیشه پاتکها با بمباران هوایی و گلولهباران وسیع و شدید زمینی همراه بود. یک تفاوت اما با پاتکهای قبلی داشت. دشمن که میدانست چه موضع و شهر مهمی را از دست داده است علاوه بر توان هوایی و زمینی مرسوم، سلاحهای شیمیاییاش را هم به طور گسترده پای کار آورد.
طی ۴۵ روز دهشتناک و بهخصوص در روز ۲۴ بهمن، باران بمبهای حاوی گازهای تاول زای خردل، گازهای تابون و سارین؛ عوامل مؤثر بر خون، ترکیبات سیانور، عامل خفهکننده فسژن؛ ناتوانکنندهها، عامل فوقالعاده خطرناک و ناشناخته اعصاب سری vx و... باریدن گرفت. در این ۴۵ روز بنا به برخی آمار بیشتر از یکهزار رزمنده ایرانی با عوامل شیمیایی به شهادت رسیدند و ۱۲هزار رزمنده هم بهشدت مجروح شدند. برخی از روزها آسمان فاو و تمام منطقه پر میشد از تودههای ابرمانند همراه ذرات زرد، سبز یا نارنجی که مثل باران میبارید! پاتکهای شیمیایی و غیرشیمایی اما سبب نشد نیروهای عراقی بتوانند مواضع از دست رفته را پس بگیرند... «سعید همان طور که کف وانت افتاده بود، همه چیز را قشنگ میفهمید ...هول و هراسمان را میدید... بنزین تمام کردن ماشین را فهمیده بود... حرفهای راننده را وقتی آهستهتر از معمول گفت: «فایده نداره...عامل اعصاب، درمون نداره لامصب» هم شنید... این را از قطرههای اشکی فهمیدم که از گوشه چشمهای باز اما بیحالش جدا شدند، روی خاکهای گونهاش راه باز کردند و آخرسر شاید از شرم، شاید از غم و غصه، خودشان را لابهلای محاسنش پنهان کردند...!»
خبرنگار: مجید تربت زاده
نظر شما