دین اسلام به عنوان کاملترین دین الهی، تمام نیازهای بشر و آنچه برای آرامش روحی انسانها لازم است را در خود دارد. احسان و نیکوکاری یکی از مفاهیم ناب دینی است که خداوند در قرآن، آثار و برکات روحی زیادی برای آن ذکر کرده است. از نگاه روانشناسی نیز نوعدوستی و نیکوکاری سبب رشد و بالندگی روحی میشود. پژوهشهای جدید روانشناسی نیز تأثیر نیکوکاری بر سلامت روانی انسانها را اثبات کردهاند. به مناسبت 14 اسفند، روز احسان و نیکوکاری، درباره برکات نیکوکاری از نگاه روانشناسی دینی با دکتر باقر غباری بناب، فوق دکترای روانشناسی از دانشگاه ویسکانسین آمریکا و عضو هیئت علمی دانشگاه تهران گفتوگو کردهایم. این روانشناس پژوهشهای زیادی درباره روانشناسی معنوی و دینی در کارنامه علمی خود دارد.
ارتباط روانشناسی معنوی و مفاهیم دینی
دکتر غباری با بیان اینکه برای بررسی برکات نیکوکاری از نگاه روانشناسی معناگرا ابتدا باید پلی به روانشناسی مثبت بزنیم، میگوید: یکی از نمونههای مهم روانشناسی مثبت خیرخواهی، احسان و نیکوکاری به دیگران است. این مفاهیم در دین و قرآن نیز وجود دارد. خداوند در آیه 92 سوره آلعمران میفرماید: «بدانید به نیکی نمیرسید مگر اینکه از آن چیزی که بدست آوردید انفاق کنید». از منظر روانشناسی معنوی نیز سود و فایده احسان و نیکوکاری به دیگران بیش از هر چیز برای خود فرد انفاقکننده است؛ یعنی فرد در درجه نخست مال و دارایی خود را برای رفتن به بهشت و ترس از جهنم به دیگران نمیبخشد بلکه انفاق میکند تا رشد کند و ببالد. انسان با انفاق احساس شادی و خوشحالی میکند و شادی معنوی را دریافت میکند. وقتی ما به خدا نزدیک میشویم و اجازه میدهیم خوبیها و صفات خدایی در ما جایگزین شوند، هفت فلک برایمان تنگ میشود. وی با اشاره به اینکه تحقیقات روانشناسی جدید هم تأثیر نیکوکاری بر سلامت روان را اثبات کردهاند، خاطرنشان میکند: در سال 2021 روانشناسی به نام کریستین اندرسن، استاد دانشگاه کالیفرنیا در پژوهشی روی افراد مختلف به این نتیجه رسید که افسردگی، استرس، اضطراب و خستگی عاطفی در افرادی که اهل احسان و نیکوکاری به دیگران بودند به طرز قابل توجهی کاهش یافته بود.
روانشناسی یونگ و ناخودآگاه جمعی
دکتر غباری با تأکید بر اینکه برای بررسی احسان و نیکوکاری بر روان انسانها باید سه الگوی مهم را مد نظر قرار داد، میگوید: الگوی نخست، روانشناسی اعماق یونگ، روانشناس بزرگ سوئیسی است. این روانشناسی بر اساس باور به توحید است و همه انسانها را در ناخودآگاه جمعی با هم مشترک میداند. در واقع همان طور که فروید مسئله ناخودآگاه فردی را مطرح کرد، یونگ هم مسئله ناخودآگاه جمعی را مطرح میکند. به عقیده یونگ هر اتفاقی که در غیب روی میدهد به نحوی در عالم خودآگاه هم تأثیر میگذارد. انسانها تصور میکنند از هم مجزا هستند اما میان آنها ارتباط تنگاتنگی است. یافتههای کوانتومی هم ثابت میکند تمام اجزای هستی به یکدیگر پیوسته است. یونگ در زمان خود همراه با یکی از همکاران فیزیکدانش روی این موضوع کار کردند و به این نتیجه رسیدند هر رخداد معنوی در شرایطی با رخداد فیزیکی مقارن میشود و نامش را قانون همزمانی گذاشتند. یعنی رخدادهایی که در دنیا پشت سر هم روی میدهند نتیجه علت و معلول مادی نیستند بلکه این اتفاق ابتدا در عالم معنا افتاده و بعد در عالم ماده بروز کرده است. روان انسانها مثل آبهای زیرزمینی در ناخودآگاه به هم پیوسته است و نشانهها به صورت چشمهها ظاهر میشوند. به عقیده یونگ دلیل اینکه نیکوکاری به دیگران سبب کاهش افسردگی میشود اتصال ناخودآگاه انسانهاست؛ مثلاً وقتی کسی در غزه غم دارد این غم در ایران و دیگر کشورها هم به طور ناخودآگاه در دل انسانها مینشیند. وقتی کسی در جایی آه میکشد در جای دیگر هم افراد این را احساس میکنند. کائنات مثل یک زنجیر به هم پیوسته است و انسانها به طور معنادار به هم متصل هستند با اینکه خودشان نمیدانند ولی این اتصال، تأثیرش را میگذارد. یعنی غم دیگری غم ما و شادی دیگری شادی ماست. پس هر عملی که فرد انجام میدهد در کل هستی اثر میگذارد و در نهایت نتیجه مثبت یا منفی آن به خود فرد برمیگردد. حتی یونگیهای جدید معتقدند اگر یک نفر به نیروانا نرسد نیروانای واقعی تأمین نمیشود یعنی همه افراد باید به جایی برسند که نیروانا یا بهشت واقعی تأمین شود؛ این همان روانشناسی اعماق است.
عضو هیئت علمی دانشگاه تهران تأکید میکند: پس تنها به خاطر ضرورتهای اجتماعی نیست که به ما میگویند احسان کنید بلکه بیشتر برای خودمان احسان میکنیم و فرد احسانکننده خودش را پاک و سالم میکند. متأسفانه برخی از مدلهای روانشناسی افراد را جدا از محیط، طبیعتش و خدا مطالعه میکنند و این جواب نمیدهد و اگر هم جواب دهد مقطعی است. ما انسانها شبکه ارتباطی با همدیگر داریم و کمترین فکری که به ذهنمان خطور میکند و کمترین عمل ما در افراد دیگر اثر میگذارد. ما نه تنها با هموطنان و هممذهبهای خودمان بلکه با مردم همه جهان و کل هستی مرتبط هستیم. آدمها مثل اعضای یک پیکر هستند. سعدی، شاعر بزرگ ما میگوید:
بنیآدم اعضای یکدیگرند/ که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی به درد آورد روزگار/ دگر عضوها را نماند قرار
نیاز به احسان و نیکوکاری در روانشناسی تکاملی
دکتر غباری در ادامه به تأثیر احسان و نیکوکاری بر روان انسان از دیدگاه روانشناسی تکاملی پرداخته و میگوید: در روانشناسی تکاملی تمام رفتارهای انسانها تحت تأثیر تجربههای اجداد اولیه بشر شکل گرفته و توسعه راه حلهای آنها که برای بقا مطلوب بود به تدریج به الگوهای فکری و رفتارهای نسلهای آینده تبدیل شده است پس علت اینکه مفاهیم اخلاقی در انسانها باقیمانده به خاطر این است که به آنها نیاز داشتند؛ مثلاً اگر ارزشهایی مثل احسان و نیکوکاری، خیرخواهی و نوعدوستی در تاریخ مانده و هنوز هم ارزش محسوب میشود این است که برای بشر مفید بوده و تکامل پیدا کرده و بالا آمده است وگرنه باقی نمیماندند.
روانشناسی خودشکوفایی
دکتر غباری سپس احسان و نیکوکاری را از نگاه روانشناسی خودشکوفایی توضیح داده و خاطرنشان میکند: بنیانگذار روانشناسی خودشکوفایی آبراهام مازلو، روانشناس انسانگرای آمریکایی است. روانشناسی خودشکوفایی میگوید: انگیزههای انسانها سلسله مراتب دارند و اگر نیازهای سطح پایین ما مثل نیاز به غذا تأمین نشود به انگیزههای سطح بالا و معنوی نمیتوانیم برسیم. از سوی دیگر اگر انسان به نیاز سطح بالا نرسد نیازهای بالا روی نیازهای سطح پایین تثبیت میشوند. ناکامی نیازهای سطح بالا هم سبب بیماری میشود. مثلاً وقتی فرد نیازش به خداجویی که نیازی معنوی و سطح بالاست ناکام بماند، این نیاز به شکل نیاز به بت یا انسانهای دیگر خود را نشان میدهد یعنی به جای اینکه آرامش و خوشبختی خود را از خدا بخواهد، معبودش بت یا انسانها میشوند. یا مثلاً نیکی و احسان به نیازمندان یک نیاز سطح بالاست و انسان فطرتاً دوست دارد به همنوعانش یاری کند ولی وقتی فرد از نیازهای سطح بالای خودش آگاهی نداشته باشد، به نیازهای سطح پایین بیش از حد توجه میکند مثلاً دنبال این است که اموال و ثروت بیشتری کسب کند و چندین خانه و خودرو بخرد ولی هیچ کدام از اینها به او آرامش نمیدهد. غباری تأکید میکند: بنا بر روانشناسی خودشکوفایی اگر انسان بخشش نکند به نیاز سطح بالا نمیرسد و در نتیجه کامل نمیشود و روانش از درون درد میکشد و موجب بیماری میشود، ولی خود فرد نمیداند مشکلش چیست و برای درمان دردش به مال و دارایی و دیگر نیازهای شهوانی و سطح پایین چنگ میزند. گویی به زمین چسبیده و در گِل فرو رفته و توجهش آن قدر به نیازهای سطح پایین است که متوجه نیازهای سطح بالایش نمیشود. آبراهام مازلو میگوید: همان طور که کمبود ویتامین موجب بیماری میشود بیتوجهی به نیازهای سطح بالا هم سبب بیماری روحی میشود پس آرامش انسان در این است که کارهای خیر انجام دهد.
وی با بیان اینکه این مفاهیم در قرآن هم آمده و خداوند بیشتر قانونهای روانی را به صورت فشرده در کتابش گفته است، تصریح میکند: خداوند در آیه 177 سوره بقره درباره برّ و نیکوکاری میگوید: «نیکوکاری آن نیست که روی به جانب مشرق و مغرب کنید. نیکوکاری این است که کسی به خدای عالم و روز قیامت و فرشتگان و کتاب آسمانی و پیغمبران ایمان بیاورد و دارایی خود را در راه دوستی خدا به خویشان، یتیمان، فقیران، در راه ماندگان و گدایان بدهد...». واژه برّ در آیات قرآن بارها تکرار شده است. در آیه 92 سوره آلعمران هم میفرماید: «بدانید به نیکی نمیرسید مگر اینکه انفاق کنید از آن چیزی که بدست آوردید». برّ و نیکی را برخی بهشت، برخی آرامش و برخی به خدا و کمال انسانی رسیدن و شکوفا شدن معنا کردهاند. چون وقتی از آنچه دوست داریم به دیگران ببخشیم موجب آرامش روانی میشود و یک نوع شکوفایی روانی است. دکتر غباری در پایان خاطرنشان میکند: دین مثل یک روان درمانگر است و قرآن یک کتاب روانشناسی است و تمام نیازهای روانی و آنچه برای آرامش روحی انسانها لازم است را در خود دارد. انبیا(ع) چون روان رشد یافتهای دارند دین توانسته راحت در روان آنها جای بگیرد و آگاهی از غیب به روان آنها انتقال پیدا کند. پس اگر از دستورات اخلاقی قرآن و پیامبر(ص) در همه زمینهها از جمله نیکوکاری به دیگران پیروی کنیم قطعاً به تکامل روحی و معنوی خواهیم رسید.
زهرا دلپذیر
نظر شما