تحولات لبنان و فلسطین

فقر فقط به معنای گرسنگی جسمی نیست. گاهی هم ذهن ما دچار فقر میشود. آنقدر در فقر ذهنی می مانیم که جای اینکه از اینترنت، پول و وقتمان و همچنین حتی شبکه های مجازی درست استفاده کنیم؛ درگیر مسائل پوچ و بی فایده و حاشیه ها می شویم.

از فقر فرهنگی چه میدانید؟ / عوامل ایجاد فقر فرهنگی

بدون تردید فقر و نابرابری‌های اقتصادی از زمره مهم‌ترین معضلات جامعه بشری است که از جایگاه ویژه‌ای در بین سایر مسائل اجتماعی برخوردار است. فقر از بنیادی‌ترین مشکلات و ناهنجارترین دردهای زندگی انسان است که با وجود پیشرفت و توسعه گسترده در زندگی بشری، میزان آن نه تنها کاسته نشده بلکه بر طبق آمارهای موجود در حال افزایش است. مشکلات فقر صرفاً منحصر به پیامدهای خود فقر نم ی‎باشد، بلکه مشکلات این مساله اجتماعی زمانی شدت پیدا می ‎کند که آن بسترساز انحرافات می‎ گردد.

امروزه کتابخانه های شهرمان گرد و خاک گرفته اند اما اخبار هنرپیشه ها و سیاستمداران مشتاقانه دنبال می شود. فقر فقط گرسنگی نیست. فقر تفکر از فقر گرسنگی هم بدتر است. در محیطی که فقر فرهنگی بر آن حاکم است مادی گرایی ، چشم به هم چشمی ، خودشیفتگی ، تکبر و خرافه پرستی ، درست کردن آیین و فرقه های جدید ، گریز از کارهای گروهی و .... در آن حکم فرما می شود.

ارتقای فرهنگ

فرهنگ در واژه شناسی زبان فارسی از دو بخش «فر» و «هنگ» به معنای ادب ، تربیت ، دانش و آداب و رسوم تشکیل شده است (فرهنگ فارسی معین) فقر هم یعنی فقدان ، تهیدستی و محرومیت و فقر فرهنگی به تعریفی نداشتن فرهیختگی و علم و دانش است .

فرهنگ یک جامعه به دو صورت است : ارثی و اکتسابی . ارثی فرهنگی است که نسل به نسل انتقال می یابد و اکتسابی در خانواده ، آموزش و پرورش ، محیط کار و رسانه ها شکل می گیرد. چه بسا افرادی که در خانواده هایی با فقر فرهنگی بزرگ شده اند ولی با بالا بردن سطح سواد و عناد با فرهنگ ارثی بی اساس خانواده درجه بالایی از فرهنگ را کسب کردند .

اگر ایرانیان ادعا دارند که دارای کشوری با فرهنگ غنی هستند . متاسفانه باید بدانند که آن را از دست داده اند و این تکبر پایه و اساس ندارد . وقتی حقوق یکدیگر را رعایت نمی کنیم وقتی کمر به نابودی طبیعت بسته ایم ، وقتی مقابل قوانین اجتماعی می ایستیم ، قانون گریزی و ...

ارتقا فرهنگ در مرحله ی اول در دوران کودکی در خانواده شکل می گیرد این موضوع هیچ ارتباطی به فقر ندارد چه بسا خانواده های فقیری را در زندگی دیدیم که فرهنگ بالایی دارند .

آیا هرگز ثروتمندان فرهنگی، فکری برای این گونه فقر کرده اند؟ این فقر فقط و فقط با پرورش کودکانی که در آینده والدین خواهند شد غنی می گردد . با تلاش تک تک افراد جامعه برای بالا بردن سطح علم و سواد ، و مشارکت و سوق دادن یکدیگر به سمت کارهای گروهی ، می شود ایران را نجات داد وگرنه به نسلها ی بعد ، کشوری را که دیگر در دنیا محو شده است ، اهدا خواهیم کرد .

در درون فرهنگ، دین، اخلاق، اقتصاد، تاریخ و غیره وجود دارد و از بعد گستردگی، این فرهنگ است که گسترده تر از همه چیز می باشد. بنابراین نمی توان هیچ امر اجتماعی و فردی را یافت که خارج از حیطه فرهنگ باشد. حتی خوردن و آشامیدن قبل از اینکه یک امر طبیعی، انسانی و نیازبشر باشد یک مفهوم فرهنگی است.

بنابراین هرکاری که انجام می دهیم یک عمل فرهنگی است و هرموقع این مفهوم و خمیر مایه اجتماعی در جای خود قرار نگیرد و به شکل مناسب به آن عمل نشود ما شاهد فقر فرهنگی هستیم.

عوامل ایجاد فقر فرهنگی

عوامل ایجاد این فقر بسیار زیاد هستد و از بین آن می توان به نگرش کلی و غیرفلسفی ما به جهان، عدم برنامه ریزی های فردی و اجتماعی، عدم برنامه ریزی طولانی مدت در نهادهای فرهنگی مانند رسانه و آموزش و پرورش، و جهل و ناآگاهی اشاره کرد که این ها می توانند باعث مصرف گرایی، تقدیرگرایی، بیگانگی اجتماعی، عدم آینده نگری، شکاف در خانواده، گروه های اجتماعی، سیاسی و شکاف بیش از حد دو نسل و شکاف دو نفر در یک نسل بشوند.

تاثیر اقتصاد در فرهنگ

مسلم نادعلی زاده، پژوهشگر تاریخ تشیع و عضو هیئت علمی دانشگاه بین المللی اهل بیت (ع) با اشاره به رابطه فقر فرهنگی با فقر اقتصادی عنوان کرد: از دیدگاه اسلام آنچه موجب فقر فرهنگی می‌شود فقر اقتصادی است نه بالعکس. فقر فرهنگی عامل فقر اقتصادی نیست، بلکه فقر اقتصادی عامل فقر فرهنگی است، همانطور پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله فرمودند: «مَن لا مَعاشَ لَهُ لا مَعادَ لَهُ»، «برای هر کس که معاشی نباشد، معادی نیز نمی‌باشد» بنابراین این فقر است که بی اعتقادی ایجاد می‌کند، فقر اقتصادی است که بی ایمانی را موجب می‌شود و نه بالعکس.

وی افزود: نباید تصور کنیم که علت مشکلات اقتصادی در جامعه است، بلکه علت فقر فرهنگی در جامعه مشکلات اقتصادی است، به عبارتی اگر جامعه‌ای از نظر اقتصادی ضعیف باشد، قطعاً از نظر فرهنگی می‌شود، باید توجه کنیم که نباید جای علت و معلول عوض شود.

نادعلی زاده با اشاره به بیانی از حضرت رسول اکرم (ص)، تصریح کرد: حضرت رسول (ص) می‌فرمایند، «فَلَوْلا الْخُبْزُ ما صَلَّینا وَلا صُمْنا وَلا اَدَّینا فَرائِضَ رَبِّنا عَزَّ وَ جَلَّ» گر نان نبود، نه نماز می‌خواندیم و نه روزه می‌گرفتیم و نه واجبات پروردگار بزرگ خود را ادا می‌کردیم.»، یعنی آنچه بدن بدان وابستگی و نیاز دارد و عامل قوام بدن است، نان است و بدون نان و غذا، بدن ما توانایی انجام فرایض را ندارد، به عبارتی، مهمترین فرایض الهی هم وابسته هستند به حل مشکلات اقتصادی، بنابراین اگر به دنبال رفع فقر فرهنگی در جامعه هستیم و توقع داریم بی ایمانی و بی اعتقادیریشه کن شود، باید اول مشکلات اقتصادی را مرتفع کنیم.

عضو هیئت علمی دانشگاه بین المللی اهل بیت (ع) بیان کرد: اگر بخواهیم فقر فرهنگی در جامعه ریشه کن شود، مردم آن جامعه باید کتاب بخوانند، تحصیل کنند، باید مردم در آن جامعه امکان حضور در عرصه‌های فرهنگی را داشته باشند، پول بلیط سینما و تئاتر داشته باشند تا دچار فقر فرهنگی نشوند، اما همه این فعالیت‌ها نیازمند وضعیت اقتصادی مطلوب است و شخصی می‌تواند در مدارس و دانشگاه‌های خوب تحصیل کنند و در رویدادهای فرهنگی شرکت کنند، یا سفر کند و تجربه اندوزی کند که از نظر اقتصادی تأمین باشد، بنابراین حل این مشکل باید اولویت جامعه و حکومت باشد تا همه مردم از رفاه نسبی برخوردار باشند. آن وقت است که می‌توانیم کار فرهنگی و دینی را تبلیغ کنیم و انتظار داشته باشیم که مخاطبین و عموم مردم جامعه حرف ما را بشنوند. زمانی که شکم‌ها گرسنه اند و در تأمین هزینه‌های واجب خود با مشکل مواجهند، گوشی برای شنیدن حرف‌های فرهنگی ندارند، ما باید ابتدا مشکلات مان را حل کنیم و بعد مردم را دعوت کنیم به مطالعه، تحقیق، تأمل، پژوهش و دینداری و مسائلی از این دست.

حورا کیخسروی، جامعه‌شناس و استاد دانشگاه نیز میگوید: در تعریف فقر اختلاف نظر اساسی بین محققان وجود دارد که منشأ این اختلاف مبتنی بر، نوع نگرش آنها نسبت به مسئله فقر است. اقتصاددانان بیشتر به زمینه ظهور و نتایج فقر توجه نموده و به ندرت به تحلیل اجتماعی پرداختند. در ادبیات جامعه‎شناسی معمولاً دو مفهوم فقر و نابرابری در کنار یکدیگر به کار می‌روند. این دو مفهوم با اینکه از حیث معنی، مستقل از همدیگر هستند، اما به نظر می‌رسد، کاربرد مستقل ندارند؛ زیرا از یک سو فقر متأثر از نابرابری در درآمد است و از سوی دیگر نابرابری اقتصادی هم مؤید وجود فقر است. از آنجا که مسائل و مشکلات اجتماعی در عین ارتباط با فقر از آن جدا هستند، مفهوم فقر را باید از انواع مشکلات اجتماعی و اقتصادی که با آن پیوستگی دارند، نیز مستقل در نظر گرفت؛ لذا مترادف شمردن مفهوم فقر با دیگر صورت‌های مسائل اجتماعی، به فهم مشکل فقر کمک نخواهد کرد. در جامعه شناسی فقر را معمولاً «برآورده نشدن نیازهای اساسی بشر به حد کفایت» تعریف کرده ‌اند.

فاصله طبقاتی

نابرابری های طبقاتی و اجتماعی، ابعاد گسترده ای دارد که نابرابری در پرستیژ و شخصیت، دسترسی به منابع غذایی و بهداشتی و مالی، جنسی، قومی و نژادی و... را در بر می گیرد. فقر به تنهایی منجر به فقر فرهنگی نمی گردد بلکه زمینه و بستر آن را در صورت تداوم داشتن(فقر)، ایجاد می کند. فقر مادی احساس بی اعتمادی و عدم تعلق به سالم بودن ساختارها و هنجارهای جامعه را در فرد ایجاد کرده و فرد خود را قربانی شرایط نابسامان اجتماعی و اقتصادی می داند. حس قربانی بودن مجموعه احساسات ناخوشایند و مخرب در رفتار و گفتار و ذهنیت فرد بوجود می آورد. با افزایش فاصله طبقاتی، شکاف بین فقیر و غنی افزوده شده به همان نسبت، احساس ناهمدلی بین اعضای یک جامعه افزوده می گردد.

افراد فقیر خود را تحت فشار ساختاری روز افزونی می بینند که راه برون رفت از آن یا در توانشان نیست و یا اصلاً راهی برایشان متصور نیست. به عقیده علما و زعمای اجتماعی چون دورکیم و مرتن، این فشار ساختاری ناشی از محرومیت و فقر، سبب ساز زمینه های گرایش افراد جامعه به سمت انواع کجروی ها و هنجارشکنی ها می گردد. شیوه برخورد و تصمیم افراد در شرایط محرومیت و فقر، بستگی به شرایط خانوادگی، فرهنگی، جامعه پذیری، تحصیلی و دیگر خصایص و شخصیت های فردی و اجتماعی او دارد. به عبارت دیگر افراد که از فقر فرهنگی رنج می برند، آسیب های بسیار بیشتری به خود و جامعه وارد خواهند کرد تا افرادی که فقط از فقر مادی رنج می برند.

اعتیاد، دزدی، تن فروشی، گدایی و دیگر آسیب های اجتماعی که امروزه دامان جوامع را فراگرفته، ماحصل توزیع ناعادلانه ثروت است که عده ای را صاحب ثروت های کلان و عده بیشمار دیگر را نیازمند به یک وعده غذایی کرده است. در واقع تحولات و تغییرات شتابزده و بدون مدیریت جوامع، باعث ناموزونی توزیع منابع گردیده است. خشم و ناکامی ناشی از این عدم توزیع عادلانه و رسیدن به آنچه که هر فردی حق خود می داند، او را در دو راهی زیر پا نهادن قانون و فرهنگ و ارزش های آن جامعه قرار می دهد. در واقع اگر راه های رسیدن مشروع به منابع مسدود باشد، افراد متوسل به راههای نامشروع خواهند شد.

اینها مواردی هستند که ما به وضوح در همه شهرهای ایران شاهد آن هستیم و در خصوص شهری مانند قزوین می توان گفت حضور و رونق کسب و کار دعانویسان یکی از مثال های بارز برای وجود فقر فرهنگی در این شهر است. همچنین موارد جزیی تر مانند استفاده از داروها، عمل های زیبایی و غیره برای زیبایی اندام نیز مصداق بارز این اتفاق می باشد.

بنابراین هرچقدر آگاهی ما بالاتر برود و امکان اینکه به یک نقطع مشترک با سایر افراد جامعه برسیم، شکاف بین ما کمتر و تلاش ما برای از بین بردن فقر فرهنگی در ابعاد مختلف باعث پررنگ تر شدن سرمایه اجتماعی که دارای 4 شاخص آگاهی، امنیت، اعتماد و مشارکت اجتماعی است می شود.

نیایش احمدی _ خبرنگار تحریریه جوان قدس

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.