حوالی امروز/ درباره نسل «Z»، نیازها و ویژگیهایش پیشتر در همین صفحه نوشتیم. این نسل در واقع حاصل و نتیجه ورود بشر به عصر دیجیتال است و اگر مشکلی دارد یا به قول اندیشمندان با بحران سلامت روانی دست و پنجه نرم میکند، مقصر خودش نیست.
نسل «زد» قربانی عصر دیجیتال است و ممکن است این قربانی بودن را برای فرزندان خود و نسلهای بعدی هم به ارث بگذارد.«جاناتان هایت» روانشناس اجتماعی و استاد دانشگاه نیویورک که در زمینه روانشناسی اخلاق تخصص دارد بهتازگی و با مقالهای در «گاردین» هشدارها و البته راهحلهایی را در این باره مطرح کرده است. ترجمه بخشهایی از این مطلب را به نقل از «فرارو» بخوانید.
کودکیهای بر باد رفته
در آغاز هزاره جاری شرکتهای فناوری مجموعهای از محصولات در حال تغییر را ایجاد کردند که زندگی را نه تنها برای بزرگسالان در سراسر جهان بلکه برای کودکان نیز متحول کرد. جوانان از دهه ۱۹۵۰ تلویزیون تماشا میکردند، اما فناوری جدید بسیار قابل حملتر، شخصی شدهتر و جذابتر از هر چیز قبلی بود. با وجود این، شرکتهایی که آن فناوری را توسعه دادند تحقیقات کمی در مورد اثرات آن بر سلامت روان انجام دادهاند.
کودکیهای بر باد رفته
در آغاز هزاره جاری شرکتهای فناوری مجموعهای از محصولات در حال تغییر را ایجاد کردند که زندگی را نه تنها برای بزرگسالان در سراسر جهان بلکه برای کودکان نیز متحول کرد. جوانان از دهه ۱۹۵۰ تلویزیون تماشا میکردند، اما فناوری جدید بسیار قابل حملتر، شخصی شدهتر و جذابتر از هر چیز قبلی بود. با وجود این، شرکتهایی که آن فناوری را توسعه دادند تحقیقات کمی در مورد اثرات آن بر سلامت روان انجام دادهاند.
بعدها مشخص شد محصولات و فناوریهای جدید تا چه حد به جوانان آسیب میرسانند. این یعنی شرکتهایی که کماکان تلاش کرده و میکنند تا با استفاده از ترفندهای روانشناختی جوانان را پای بازیهای مختلف، شبکههای اجتماعی و... نگه دارند، بدترین و بیشترین مقصران وضعیت فعلی هستند. آنها با محصولاتشان کودکان را در مراحل حساس رشد و زمانی که در آسیبپذیرترین وضعیت ممکن هستند، گرفتار میکردند. رسانههای اجتماعی که بیشترین آسیب را به دختران وارد کردند، شرکتهای تولید بازیهای ویدئویی و سایتهای غیراخلاقی که عمدتاً پسران را درگیر میکردند، طراحی مجموعهای از محتواهای اعتیادآور که توسط کودکان و نوجوانان دیده و شنیده میشدند و جایگزین کردن آنها به جای بازیهای فیزیکی و معاشرتهای حضوری و اجتماعی ازجمله عواملی بودند که دوران کودکی واقعی را از کودکان گرفته، یک کودکی مجازی و دیجیتال برای آنها ساختند و در نهایت فرایند رشد شخصیت انسانها را تغییر دادند.
بنابراین، نسل متولد شده پس از سال ۱۹۹۵ میلادی که از آن تحت عنوان نسل «Z» یاد میشود به نسلی در تاریخ تبدیل شد که با وسیله و دریچهای در جیب خود به بلوغ رسید! این دریچه، کودک، نوجوان و جوان را از مردم اطرافش دور کرد و به جهانی جایگزین که هیجانانگیز، اعتیادآور و ناپایدار بود فرامیخواند. موفقیت اجتماعی در چنین جهانی مستلزم آن بود که فرد بخش بزرگی از آگاهی خود را به مدیریت فضای آنلاین، توجه به اینفلوئنسرها، دنبال کردن پستهای مختلف و... اختصاص دهد. این نسل زمان بسیار کمتری را صرف بازیهای معمولی و دوستانه، صحبت کردن، لمس کردن یا حتی برقراری تماس چشمی با دوستان و خانواده خود میکردند. در نتیجه، مشارکت آنان در رفتار اجتماعی که برای رشد موفق انسانی امری ضروری است، کاهش یافت. بنابراین، اعضای نسل «زد» به سوژههای آزمایشی برای یک روش جدید رادیکال به منظور رشد تبدیل شدند و به دور از تعاملات دنیای واقعی تکامل یافتهاند و همین موضوع آنان را به نسل مضطرب تبدیل کرده است.
آمار چه میگویند؟
در دهه اول قرن۲۱ نشانههای اندکی از یک بحران قریبالوقوع بیماری روانی در میان نوجوانان وجود داشت، اما به شکلی کاملاً ناگهانی در اوایل دهه دوم همه چیز تغییر کرد. تنها در فاصله پنج سال در فاصله سالهای ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۴ میلادی در سراسر بریتانیا، ایالات متحده، کانادا، استرالیا و فراتر از آن تعداد جوانان مبتلا به اضطراب، افسردگی، دارای احساس پوچی و بیهودگی و حتی دارای تمایل به خودکشی به شدت افزایش یافت. در این میان میزان اضطراب، بیش از سایر موارد افزایش را نشان میداد.
دادههای جدیدتر برای سال ۲۰۲۰ تا حدی پیش و تا حدی پس از قرنطینه ناشی از کرونا جمعآوری شد و تا آن زمان از هر چهار دختر نوجوان آمریکایی یک نفر یک دوره افسردگی اساسی را تجربه کرده بود. اوضاع در سال ۲۰۲۱ بدتر شد، اما بخش عمده این افزایش پیش از دوره کرونا رخ داده بود.
آمار نوجوانانی که به دلیل آسیب رساندن عمدی به خودشان بستری شده بودند از سال ۲۰۱۰ تا ۲۰۲۰ تقریباً افزایشی سه برابری داشت! نرخ خودکشی برای جوانان هم از سال ۲۰۱۰ تا ۲۰۲۱ میلادی به میزان ۱۶۷درصد افزایش یافته است. ممکن است خیلیها بگویند اصولاً قرن۲۱ برای بشر خوب آغاز نشده و جنگها و بحرانهای مختلف اقتصادی، آب و هوایی و... در این حجم اضطراب و افسردگی نوجوانان و جوانان تأثیر داشته است، اما زمانبندی این استدلال را تأیید نمیکند چون مشابه این بحرانها و حتی بدتر از آن باید به شدت بر نسل هزاره (متولدین ۱۹۸۱ تا ۱۹۹۵) هم تأثیر میگذاشت.
بنابراین، نسل متولد شده پس از سال ۱۹۹۵ میلادی که از آن تحت عنوان نسل «Z» یاد میشود به نسلی در تاریخ تبدیل شد که با وسیله و دریچهای در جیب خود به بلوغ رسید! این دریچه، کودک، نوجوان و جوان را از مردم اطرافش دور کرد و به جهانی جایگزین که هیجانانگیز، اعتیادآور و ناپایدار بود فرامیخواند. موفقیت اجتماعی در چنین جهانی مستلزم آن بود که فرد بخش بزرگی از آگاهی خود را به مدیریت فضای آنلاین، توجه به اینفلوئنسرها، دنبال کردن پستهای مختلف و... اختصاص دهد. این نسل زمان بسیار کمتری را صرف بازیهای معمولی و دوستانه، صحبت کردن، لمس کردن یا حتی برقراری تماس چشمی با دوستان و خانواده خود میکردند. در نتیجه، مشارکت آنان در رفتار اجتماعی که برای رشد موفق انسانی امری ضروری است، کاهش یافت. بنابراین، اعضای نسل «زد» به سوژههای آزمایشی برای یک روش جدید رادیکال به منظور رشد تبدیل شدند و به دور از تعاملات دنیای واقعی تکامل یافتهاند و همین موضوع آنان را به نسل مضطرب تبدیل کرده است.
آمار چه میگویند؟
در دهه اول قرن۲۱ نشانههای اندکی از یک بحران قریبالوقوع بیماری روانی در میان نوجوانان وجود داشت، اما به شکلی کاملاً ناگهانی در اوایل دهه دوم همه چیز تغییر کرد. تنها در فاصله پنج سال در فاصله سالهای ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۴ میلادی در سراسر بریتانیا، ایالات متحده، کانادا، استرالیا و فراتر از آن تعداد جوانان مبتلا به اضطراب، افسردگی، دارای احساس پوچی و بیهودگی و حتی دارای تمایل به خودکشی به شدت افزایش یافت. در این میان میزان اضطراب، بیش از سایر موارد افزایش را نشان میداد.
دادههای جدیدتر برای سال ۲۰۲۰ تا حدی پیش و تا حدی پس از قرنطینه ناشی از کرونا جمعآوری شد و تا آن زمان از هر چهار دختر نوجوان آمریکایی یک نفر یک دوره افسردگی اساسی را تجربه کرده بود. اوضاع در سال ۲۰۲۱ بدتر شد، اما بخش عمده این افزایش پیش از دوره کرونا رخ داده بود.
آمار نوجوانانی که به دلیل آسیب رساندن عمدی به خودشان بستری شده بودند از سال ۲۰۱۰ تا ۲۰۲۰ تقریباً افزایشی سه برابری داشت! نرخ خودکشی برای جوانان هم از سال ۲۰۱۰ تا ۲۰۲۱ میلادی به میزان ۱۶۷درصد افزایش یافته است. ممکن است خیلیها بگویند اصولاً قرن۲۱ برای بشر خوب آغاز نشده و جنگها و بحرانهای مختلف اقتصادی، آب و هوایی و... در این حجم اضطراب و افسردگی نوجوانان و جوانان تأثیر داشته است، اما زمانبندی این استدلال را تأیید نمیکند چون مشابه این بحرانها و حتی بدتر از آن باید به شدت بر نسل هزاره (متولدین ۱۹۸۱ تا ۱۹۹۵) هم تأثیر میگذاشت.
آن نسل هم دوران بسیار ناامیدکنندهای را پشت سر گذاشتند، اما اتفاقهایی که از حیث افزایش آمار افسردگی، اضطراب و میل به خودکشی برای نسل جوان و نوجوان قرن۲۱ افتاد برای آنها نیفتاده است. البته سکوهایی مانند اینستاگرام که در آن کاربران مطالبی را در مورد خود منتشر میکنند و سپس منتظر قضاوتها و نظرات دیگران و مقایسه اجتماعی ناشی از آن هستند، تأثیرات بزرگتر و زیانبارتری دارد. مثلاً هر چه یک دختر زمان بیشتری را در شبکههای اجتماعی سپری کند، احتمال افسردگی یا مضطرب شدنش بیشتر میشود. دخترانی که میگویند پنج ساعت یا بیشتر در هر روز در رسانههای اجتماعی وقت میگذرانند سه برابر بیش از آنانی که گزارشی از حضور در شبکههای اجتماعی ندادهاند افسرده میشوند.
۴ واکنش مهم
خب... چطور میشود از این وضعیت نجات یافت؟ مشکلات کنش جمعی نیازمند پاسخهای جمعی است: والدین میتوانند با همراهی با یکدیگر از هم حمایت کنند.
چهار نوع اصلی واکنش جمعی وجود دارد و هر کدام میتوانند به ما در ایجاد تغییرات اساسی کمک کنند: نخست اینکه پیش از ۱۰ سالگی امکان دسترسی فرد به گوشی تلفن همراه هوشمند ممنوع شود. دوم اینکه دسترسی فرد به رسانههای اجتماعی تا پیش از ۱۶ سالگی ممنوع باشد. سوم، همراه بردن و استفاده از گوشیهای تلفن همراه هوشمند در مدارس ممنوع شود. چهارم و در نهایت دست کودکان برای بازیهای فیزیکی بدون نظارت و پیدا کردن استقلال در دوران کودکی باز شود.
اجرای این چهار راهکار دشوار نیست، اگر بسیاری از ما آن را همزمان انجام دهیم تقریباً هیچ هزینهای به همراه نخواهند داشت. با توجه به اینکه هوش مصنوعی و محاسبات فضایی (مانند عینکهای جدید ویژن پرو اپل) میخواهند دنیای مجازی را بسیار فراگیرتر و اعتیادآورتر کنند، فکر میکنم بهتر است از امروز شروع کنیم.
۴ واکنش مهم
خب... چطور میشود از این وضعیت نجات یافت؟ مشکلات کنش جمعی نیازمند پاسخهای جمعی است: والدین میتوانند با همراهی با یکدیگر از هم حمایت کنند.
چهار نوع اصلی واکنش جمعی وجود دارد و هر کدام میتوانند به ما در ایجاد تغییرات اساسی کمک کنند: نخست اینکه پیش از ۱۰ سالگی امکان دسترسی فرد به گوشی تلفن همراه هوشمند ممنوع شود. دوم اینکه دسترسی فرد به رسانههای اجتماعی تا پیش از ۱۶ سالگی ممنوع باشد. سوم، همراه بردن و استفاده از گوشیهای تلفن همراه هوشمند در مدارس ممنوع شود. چهارم و در نهایت دست کودکان برای بازیهای فیزیکی بدون نظارت و پیدا کردن استقلال در دوران کودکی باز شود.
اجرای این چهار راهکار دشوار نیست، اگر بسیاری از ما آن را همزمان انجام دهیم تقریباً هیچ هزینهای به همراه نخواهند داشت. با توجه به اینکه هوش مصنوعی و محاسبات فضایی (مانند عینکهای جدید ویژن پرو اپل) میخواهند دنیای مجازی را بسیار فراگیرتر و اعتیادآورتر کنند، فکر میکنم بهتر است از امروز شروع کنیم.
نظر شما