اجلاس اکو

آشفتگی های زبانی و کلامی در انبوه رسانه ها، صدا و سیما و هجوم بی پایان واژگان بیگانه به ویژه با حضور شبکه های مجازی، چندان افزایش یافته است که به بیان رهبری انقلاب واقعاً باید جلوی این هجوم را گرفت.

 شب ششم فروردین ماه 1403 همزمان با ولادت خجسته کریم اهل‌بیت حضرت امام حسن مجتبی (علیه‌السلام) جمعی از شاعران و اهالی فرهنگ و ادب فارسی با رهبر معظم انقلاب اسلامی دیدار کردند. در این دیدار رهبر معظم انقلاب تاکید کرد که «حالاها متأسفانه هجوم زبانهای بیگانه هم زیاد شده. زبانهای اروپایی غربی انگلیسی بالخصوص هجومش زیاد شده، همچین بی‌دریغ مصرف می­کنند. به نظر من عکس­اش باید انجام بگیرد. بایستی معادلهای فارسی[استفاده شود]، ما «هلیکوپتر» را تبدیل کردیم به «بالگرد». هم قشنگ‌تر از هلیکوپتر است، هم آسان‌تر از هلیکوپتر است، هم ایرانی است، هم [معنی را]نشان میدهد»، ایشان در ادامه تاکید کرد «امیدواریم که دوستان بتوانند اینها را دنبال کنند. یعنی واقعاً نگذارند حجم لغات فرنگی در داخل زبان فارسی وارد شود.» در راستای این دغدغه مبارک رهبری معظم، نوشتاری را  منتشر می کنم.

مشهور است که «فارسی شکر است» اما برای آن که زبان فارسی، شکرین باقی ماند، شرطها دارد و یکی از آنها حفظ واژگان اصیل و گوهرینی است که سالها در ذهن و ضمیر گویشگران فارسی نهادینه شده است و البته جلوگیری از شبیخون کلمات بسیار بیگانه.

آشفتگی های زبانی و کلامی در انبوه رسانه ها، صدا و سیما و هجوم بی پایان واژگان بیگانه به ویژه با حضور شبکه های مجازی، چندان افزایش یافته است که به بیان رهبری انقلاب واقعاً باید جلوی این هجوم را گرفت.

زمانی که درس فلسفۀ سیاسی غرب را در محضر استاد زنده یاد دکتر کریم مجتهدی بودم، گاهی تحقیقی درسی خدمت شان تقدیم می شد، ایشان به دقت می‌خواندند، علاوه بر ریزه اندیشی های خاص، روی تک تک کلمات انگلیسی خط می کشیدند و فارسی آن را در کنارش می نوشتند، آن هم واژگانی که به نظر ما دیگر فارسی تلقی می شدند. ایشان با عمل استادانه خویش به ما درسی ماندگار برای فارسی نویسی دادند.

مسئولین فرهنگستان زبان و ادب فارسی، بهتر می دانند که دغدغۀ واژه گزینی به  طور رسمی به سال 1314 بر می گردد که در فرهنگستان ایران، جلوه گری کرد، یکی از اهداف آن سازمان «ترتیب فرهنگ به قصد رد و قبول لغات و اصطلاحات در زبان فارسی، اختیار الفاظ و اصطلاحات در هر رشته از رشته‌های زندگانی، پیراستن زبان فارسی از الفاظ نامتناسب خارجی» بود، دغدغه ای که پس از انقلاب اسلامی نیز ادامه داشته و دارد.

بعد از انقلاب بیش از 60 هزار برابر فارسی برای واژه‌های بیگانه به تصویب رسیده است، باید به زحمات آن فرهنگستان، آفرین گفت. واقعیت آن است که دنیای امروز، دنیای شبکه ها و روابط شتابان است و با همۀ آن که رادیو و تلویزیون، پایگاه تک و ممتاز پیشین را ندارد، اما بر این باورم که دربارۀ جا افتادن یا نیفتادن برابرهای جدید واژگان، همچنان این رسانه ها، نقش اصلی را بازی می کنند، آن سان که با وجود تلویزیون، اول بار واژۀ «اس ام اس» جا افتاد و سپس به جایش «پیامک» نشست؛ هر چند که اندکی دیر شده بود و دیگر آن کلمۀ نامانوس تا حد زیادی در میان گویشگران زبان فارسی جا باز کرده بود.

میلیونها واژه فارسی و غیرفارسی، شبانه روز از سوی شبکه های متعدد رسمی و غیررسمی به سوی شنوندگان ریزش می‌کند و مردم نیز به پیروی، از آنها می‌آموزند و به کار می‌برند. برای نمونه مدتها بود که شبکۀ رادیویی پیام، گاه و بی گاه در یک آگهی کلمۀ سخت و نامانوس «اپلیکیشن» را پخش می کرد، آن گونه که بسیاری از برنامه های دیگر نیز چنین می کنند، حتی در شبکه پویا نیز این واژه از سوی مجریان برای کودکان معصوم، به کار می رود؛ یا در شبکۀ ورزش و برنامۀ ورزشی 120، به راحتی کلمۀ انگلیسی «فان» به کار می رود،آن سان که دیگر شبکه ها در برنامه های مختلف بسیاری از دیگر واژگان مانند «فالوو»، «بک»، «اینستال»، «لاکچری» و...را به کار می­برند، کلماتی که گاه برای آنها معادلهای بسیار خوب و حتی جاافتاده وجود دارد.

هماره با خود می گویم پس فرهنگستان زبان و ادب فارسی، چه می کند! آیا کار فرهنگستان با هزینه های میلیاردی، صرفاً وضع برخی از لغات آن هم گاه دشوار در لابلای جزوه ها و نشر آنهاست؛ آیا با این کار، وظیفه آن مرکز به پایان می رسد؟ آیا زمانی که واژه های بیگانه در زبان فارسی از طریق رسانه، جا باز کرد، فرهنگستان باید واژه جایگزین را انتخاب کند؟ آیا نباید سازکارهای دقیق، قانونی و سنجیده، برای فراگیر شدن واژگان فارسی را فراهم ساخت؟

فرض بگیرید که هر کدام از برنامه های پر بیننده تلویزیون یا رادیو در بدترین حالت، دست کم پنج میلیون بیننده یا شنونده داشته باشد، برخی از این برنامه ها چندین بار تکرار می شود، حال محاسبه کنید که این واژگان بیگانه در شبانه روز چند بار به گوش میلیونها شنونده و بیننده می رسد. به آنان حق دهید وقتی که هیچ بدیلی به جای واژه «اپلیکیشن» یا «فالوو» و... ندارد، یا شاید فرهنگستان، جایگزینی ساخته باشد و او خبر ندارد، همان واژه سختِ بیگانه را کم کم به کار ببرد و برایش عادی شود. آیا وضع واژه ای مانوس یا نامانوس، پس از جا افتادن واژه بیگانه در زبان فارسی توسط رسانه ها، به سان نوشدارو پس از مرگ سهراب نیست! آیا پس از آن که کلمه ای غیرفارسی، همه به کار بردند و  فراگیر شد، آن گاه، فرهنگستان می خواهد جایگزین ارائه دهد؟ یا از واژۀ مصوب خود، تبلیغ کند؟

بنده با توجه به علاقۀ خویش، گاه و بیگاه پی گیر واژگان مصوب فرهنگستان بوده و هستم و هرگز زحمات آن مرکز محترم را انکار نمی کنم، که اگر چنین باشد بی انصافی است اما آیا پس از آن که کلمه ای غیرفارسی، کاملاً رسمی شد و همه به کار بردند و همه گیر و همه فهم شد، آن گاه، فرهنگستان می خواهد جایگزین ارائه دهد؟ یا از واژۀ مصوب خود، تبلیغ کند؟ به راستی نمی دانم چرا آن فرهنگستان با حدود 300 نیرو و آن همه سرمایه مادی، معنوی و انسانی، از کنار این همه واژگان که در آگهی تبلیغی رسمی رادیو و تلویزیون پخش می شود، بی خیال گذر می کند و خم به ابرو نمی آورد. به راستی چه کسی باید این هشدارها را بدهد و این وظیفه را بر عهده گیرد. دوباره می پرسم، آیا با برساختن چند واژه، بدون رصد و ترویج، مأموریت فرهنگستان به پایان می رسد؟

آشکار است که تنها ساخت و گزینش واژگان، کافی نیست، باید از آنها تبلیغ کرد و فراگیر ساخت. هزاران واژه هم که ساخته و اعلام شود اما وقتی که رادیو و تلویزیون با تکرارهای میلیونی، کلمه ای دیگر به کار ببرند، کار بی اثر می‌گردد. تنها کافی است یک نامه سه سطری به رییس یا حتی یکی از معاونت های صدا و سیما زده شود و تاکید گردد که افراد، حق ندارند در برنامه ها و آگهی ها که گاه مخاطبان بسیار دارد، کلمات بیگانه را به کار برند. همین امر را می توان درباره نوشته های سردر فروشگاه های بزرگ، مغازه ها و مراکز خدماتی صادق دانست که نقشی مهم در ترویج واژگان بیگانه در سطح شهرها دارند.

* حجت‌الاسلام دکتر سید کاظم سیدباقری، دانشیار پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.