اشاره؛
بیست و یکم اردیبهشت ماه، سالروز ولادت حضرت فاطمه معصومه (سلام الله علیها) و مطابق با تقویم جمهوری اسلامی ایران، روز دختر نامگذاری شده است؛ لذا به سراغ یکی از روانشناسان حوزوی رفتیم تا پیرامون موضوع «بایدها و نبایدهای دخترداری» گفت و گویی داشته باشیم.
مطلبی که مطلاحظه می کنید ما حصل گپ و گفت ما با دکتر نصیر عابدینی است که تقدیم نگاه شما خواهد شد:
* در ابتدا برای ما بفرمایید که دختر و پسر چه تفاوتهایی با همدیگر دارند که والدین باید اطلاع داشته باشند؟
ضمن خسته نباشید خدمت همه عزیزان و تبریک میلاد حضرت معصومه سلام الله علیها و روز دختر، درباره این سوال باید بیان کنیم که تفاوت های جنسیتی آنقدر زیاد است که بعضی از روانشناسان در این مورد کتابهایی با عنوان «زنان ونوسی و مردان مریخی» نوشتهاند؛ یعنی زنها و دخترها آنقدر متفاوت هستند که انگار از سیاره زهره آمدهاند و پسرها یا مردها آنقدر متفاوت هستند که انگار از سیاره مریخ آمدهاند.
شاید حدود سی سال پیش کتابی نوشته شد تحت عنوان«آنچه مردان درباره زنان می دانند»؛ کل صفحات این کتاب صد و خوردهای صفحه ای سفید بود، یعنی آنچه که مردان درباره زنان میدانند در حدود صفر است و این کتاب چاپهای متعددی خورده و کاملا سفید است.
درباره تفاوت دخترخانمها و آقاپسرها نکات زیادی وجود دارد و هر کسی بالاخره اگر در این دنیا زندگی کند حتما میداند که چه تفاوتی بین زن و مرد و یا دختر و پسر است.
یکی از نکات مهمی که در بحث دخترخانمها و آقاپسرها میتوان در مورد آن بحث کرد، حساسیت دختر نسبت به پسر است.
به طور متوسط در مغز یک دختر ۹ سنسور و در مغز یک پسر، دو سنسور حساس است و همین باعث میشود که مغز یک دختر تقریبا چهار و نیم برابر مغز پسر محرک های محیطی را دریافت کند و به همین میزان می تواند آسیب پذیر عاطفی یا هیجانی باشد؛ یعنی دخترخانمها به خاطر روحیه حساسی که دارند، انگار جارو برقی ذهنشان، موارد منفی را چهار و نیم برابر زودتر از جاروبرقی ذهن یک پسر دریافت و درک میکند و به همین میزان زودتر دچار پر شدن مخزن فکری میشوند و نیازمند آن هستند که آنچه که در روح و روان خود دارند را برونریزی کنند.
این نکته خیلی ساده، نشان میدهد که چقدر پدرومادر باید در معرض و مجاورت دختر باشند و این تخلیه و یا عدم تخلیه در همه امور دخترخانمها و زنها به شدت تاثیرگذار است.
یکی از مهم ترین ویژگی ها یا تفاوت های جنسیتی بین دختر و پسر همین است و این مسئله، مراقبت ویژهای را میطلبد و محیطی که دختر در آن زندگی می کند باید محیطی باشد که این هیجاناتی که به خاطر شرایط محیطی به وجود آمدهاند، معتبرسازی شود.
معتبرسازی به این معناست که با هیجاناتی که این دخترخانم به خاطر مرگ ماهی قرمز یا جوجهرنگی ماشینیاش داشته،به زعم پدرانه یا پسرانه برخورد نکنیم.
شاید مرگ این ماهی قرمز به خاطر کوتاهی عمرشان برای ما خیلی طبیعی است، ولی مهم این است که با این هیجانات دخترانه او با یک حالت عاطفی منفی برخورد نکنیم و این هیجان را معتبر بدانیم، چون این دخترخانم نیاز دارد که به هیجان او ارج دهیم.
* تربیت دختر خانمها سختتر است یا تربیت آقا پسرها؟
واقعیت این است که هیچ کدام از بچه های مادر قم یا در تهران یا در ایران زندگی نمیکنند، بلکه به یک نحوی میتوان گفت که همه دختر و پسرهایی که ما داریم، در یک جایی به نام فضای مجازی زندگی میکنند.
دقیقا همان چیزی که الان یک دختر فرانسوی تجربه میکند، دختر من در یکی از روستاهای به اصطلاح محروم همان تجربه دختر فرانسوی را دارد. برای همین، جواب دقیق سؤال شما این است که واقعا در این عصر تربیت دختر و پسر فارغ از جنسیتشان بسیار دشوار است، ولی هر کدام از این اصطلاحات یک سری ملاحظاتی دارد و یکی از مهمترین ملاحظاتش این است که ما حساسیت، تاثیرپذیری و آسیبپذیری روحی دخترها را نسبت به پسرها (نه اینکه پسرها آسیب پذیر نیستن یا حساسیت ندارند) بسیار متوجه باشیم. باید ملاحظات فرزندپروری ما به سبکی باشد که این مسئله به شدت کانون ذهن پدر مادر باشد تا بتوانند در مواجهه با فرزندان خودشان رعایت کنند.
ما اساسا چند نوع کودک داریم: کودکان دشوار، کودکان آسان و کودکانی که دیفیکالچایل (حساس، گوشهگیر و مطالبهگر) یا ایزیچایل (بانشاط و پرشور) هستند.
تجربه بالینی ما نشان میدهد که اگر در خانواده دو فرزند دختر و پسر باشد تربیت و مراقبت هرکدامشان می تواند خیلی دشوار باشد؛ هر چند قطعا تربیت و مراقبت از دخترخانمها بهویژه در سنین نوجوانی به خاطر شدت و ریسک آسیبپذیری دشوارتر است.
* اگر بخواهید فهرستوار به بایدهای دخترداری بپردازید، به چه مواردی اشاره می کنید؟
یکی از مهم ترین مسائل دخترپروری، بحث همدلی است. از بایسته های تربیت دختر، وجود همدلی و درک خیلی بالای پدر و مادر است که بتوانند محیط ایمنی را برای تربیت فرزندان خود فراهم کنند.
از جمله محیط ایمن، اجتناب از تعارضات زناشویی توسط والدین است. مادر خانواده باید ذهن دخترخانم را آماده کند که بتواند آن نیازهای ویژه دختر را به نحو احسن رسیدگی کند.
در بحث فرزندپروری دختر، دخترخانمها از همان اول خیلی بیشتر از آقاپسرها نیاز به بازخورد پدرومادر دارند و به شدت هر کاری که می کنند محتاج به بازخورد مثبت از طرف پدر و مادر هستند.
هر کاری که دخترکودک یا نوجوان میخواهد انجام دهد، به شدت نیم نگاهی به بازخورد پدر و مادر دارد.
کلا تربیت دخترانه یک تربیت مینیاتوری و ظرافتکارانه است. حالا تربیت پسرها هم مینیاتوری است ولی به یک تعبیری تربیت پسرها مقداری زمختتر است و شاید بعضا تراکتوری باشد.
یکی دیگر از بایدهای فرزندپروری در تربیت دختر، بحث بیش کنترلی پدرومادر به ویژه مادر خانواده است؛ این که چون دختر آسیب پذیرتر است، پس منِ مادر باید به شدت کنترلگر باشم، این کنترلگری متاسفانه در بسیاری از موارد جواب معکوس می دهد.
یعنی باعث این می شود که دختر، دختری نکند؛ دختر کودکی متناسب با جنسیتش را نداشته باشد و همیشه ما به همه والدین توصیه می کنیم که به ویژه در دختر (حالا در بحث پسرها هم همین قاعده حکم فرماست) ما خیلی دنبال منع کلی نباشیم و تا میتوانیم دنبال تجویز جزئی باشیم.
مثلا منِ پدر و مادر برای اینکه از سلامت جسم و روح دخترمان محافظت کنم کنترلگری را زیاد می کنم که این بزرگترین اشتباه تربیتی است. ما باید ممنوعیتهای کلی را تا می توانیم به تجویزهای جزئی تبدیل کنیم.
در دخترخانمها حساسیتی ویژه وجود دارد؛ مادرها و پدرها از همان اول به صورت کامل به این نتیجه میرسند که دخترشان هیچ آسیبی نداشته باشند، مثلا تا پسرها میخندند برا مادر هیچ اهمیتی ندارد ولی تا زمانی که دختر خانواده میخندد، به او تذکر میدهند که زشت است و دختر نباید با صدای بلند بخندد.
این ممنوعیتها میتواند به روحیه دختر آسیب جدی وارد کند و مانع دخترانگی دخترخانمها باشد.
* چطور به دخترمان در مورد رفتارهایی مثل نحوه خنده و ... تذکر بدهیم؟
در امر دخترپروری وقتی رفتارهای دخترانه در دختر خود مشاهده میکنیم، این رفتارهای دخترانه را نباید به این حساب که در فرهنگ من این رفتار درست نیست، سلب کنیم. شاید مثلا از خطوط من گذشته باشد ولی دختر پنج ساله من مثلا دوست دارد آرایش کند، آیا اشکال دارد که این دخترخانم پنج ساله لاک بزند یا موهایش را آرایش کند؟
ما در موارد مشاوره و حتی اطرافیان خودمان میبینیم که دخترهایی که در دوره کودکی دختری کرده اند وقتی به دوره نوجوانی میرسند، خیلی راحتتر می توانند این ممنوعیت های دینی و اجتماعی را رعایت کنند، چرا ؟ چون به اصطلاح عقدهای نیستند و در آن موقعیت این عقده را خالی کردهاند.
ممنوعیت های کلی و بعضا همراه با تهدید چیزی نیست که بتواند باعث محافظت و مراقبت از فرزندانمان باشد، بلکه این باعث زیرزمینی شدن فرزندان و آسیب های غیرقابل جبران در زندگی آنها میشود. همه یا غالب دخترخانمها به ویژه در دوره بلوغ و پیش از نوجوانی یک حالت خستگی و بیحوصلگی دارند.
اگر دخترخانم ما در این حالت ها له نشود، قطعا بازگشت به سطح بالاتر را دارد، اما اگر ما بخواهیم حذف آسیب کنیم، این حذف آسیب منجر به رفع آسیب نمیشود، بلکه باعث تولید آسیب های پنهان دیگر میشود.
اگر ما بتوانیم با بچه ها همراهی کنیم، این باعث میشود که دختر خانم ما در تراز اسلام بزرگ شود.
اساسا ما به عنوان پدرومادر، اینطور فکر نکنیم که نباید پسر و دختر من زمین بخورد؛ این خیلی آسیب زاست. هیچ اشکالی ندارد که فرزندان ما به ویژه در دوران نوجوانی زمین بخورند. آن چیزی که برای ما والدین باید مهم باشد این است که دختر من در چاه نیفتد. در خیلی از مواقع اگر این زمین خوردن ها اتفاق بیفتد باعث رشد بچه ها میشود ما فقط باید مراقب سقوط آنها باشیم.
* درباره نبایدهای دخترداری هم نکاتی را بفرمایید.
از جمله آسیبهای ظاهری که در سنین نوجوانی خصوصا در دخترخانمها بیشتر به چشم میآید، بحث کسالت و بیحوصلگی است.
بیحوصلگی یکی از چیزهایی است که خیلی از دخترخانم ها در قبل و بعد بلوغ به آن مبتلا میشوند. دوره ای است که بچه ها دوست دارند که هیچ کسی حتی پدرومادر، چه در درس خواندنها، آمدنها، رفتن ها، نوع پوشش و خیلی از موارد دیگر با آنها کاری نداشته باشند.
حالتی است که بچه ها میخواهند در غار تنهایی باشند و حال و حوصله هیچ کس حتی خودشان را هم ندارند.
این مورد از جاهایی است که معمولا مادرها همیشه با اصرارهای مکرر و منفی نگری های متعدد از دخترخانم خود سؤال میکنند؛ در حالی که همین دخترخانم میتواند این حالت را به صورت طبیعی و نرمال طی کند و ما خیلی زودهنگام و بدون فهم از طی فرآیند و سوال های مختلف موجب آزار دادن او میشویم.
در این دوره نباید محیط ایمن خانه را از دخترخانمها بگیریم، چون این مورد موجب قهر دختر از فضای خانواده و همنشینی با همسالان خود میشود. وجود همسنوسال هر چند نیاز عاطفی دختر است؛ اما با این کار تبدیل به یک نیاز افراطی میشود، بنابراین محیط خانواده باید یک محیط سالم و پر از آرامش همراه با همدلی و اهمیت دادن به همدیگر باشد.
ما در بحث دخترداری باید دنبال تعادل خانواده باشیم. خیلی از مواقع خانواده های مذهبی به دنبال تعالی خانواده هستند، در حالی که آن چیزی که تعالی را سالم میکند، تعادل خانواده است.
تعادل به این معناست که حوزه روابط عناصر خانواده باید چنان تنگاتنگ باشد که دخترخانم احساس کند که به نیازهای طبیعی خود پاسخ داده میشود. از جمله مهم ترین آن نیازها بازخوردهای مثبت مثل محبت و شوخطبعی است.
در یک خانواده مذهبی نباید فضای خشک مذهبی و یا حالت مچ گیری باشد. ما باید به عنوان مدیرخانواده با تذکر و پند و اندرز و احیانا تنبیه، شرایط تربیتی بهتری را برای فرزندانمان فراهم کنیم و این را درک کنیم که دخترخانمها خیلی دوست دارند که برادر، پدر و مادر حامی و پشتیبان آنها باشند.
توجه به این مسئله ضروری است خانوادهای که در آن تعادل نبوده و مدام بگیر و ببند در درون خانواده حکم فرما باشد، این خانواده از لحاظ روحی به سمت مردگی و سردی سوق داده میشود.
دخترخانمها در تمام دوران سنین خود وقتی وارد خانه میشوند، بوی غذای مادر اولین چیزی که تحریک کننده روح و روان آنهاست؛ وقتی اینطور نباشد، احساس میکند که نیازهای او تامین نمیشود و بیشتر به سمت ارضای نیازها از طریق همسالان خود میرود.
* این داستان بیحوصلگی معمولا در چه سن و سالی برای دخترخانم ها اتفاق میافتد و چه مقدار طول میکشد تا رفع شود؟
برای هر دخترخانمی میتواند متفاوت باشد، ولی معمولا دخترخانمها تا شانزده سالگی یعنی تا دوم دبیرستان یک سری مشکلاتی دارند.
اگر والدین به صورت همدلانه درک کنند که این بچه برای آنها فرزند بدی نیست و این عدم تعادل او به خاطر «synaptic pruning - هرس سیناپسی» است. هرس سیناپسی که در مغز دخترخانمها اتفاق میافتد، آنها به سمت استقلال میبرد؛ چرا؟ چون قرار است خودشان را برای عملکرد بزرگسالی آماده کنند.
در این حالت همراه با بی حوصلگی که توضیح دادیم، باید والدین به سمت مدارا بروند؛ نه اینکه بخواهند بچه ها را از این حالت بیرون بیاورند. اگر مداخلات مکرر و بی فایده نباشد و به صورت طبیعی جلوتر برویم، در این صورت دخترخانمها برای سنین بزرگسالی آماده شده و این دوره را به سلامت میگذرانند.
* به نظر شما نقش پدر در تربیت دختر پررنگتر است یا نقش مادر؟
ما یک کارگاهی تحت عنوان «افزایش نقش پدر» در خیلی از جاهای کشور برگزار کردیم.
تحقیقات متعدد در جهان انجام شده و ماحصل این تحقیقات این است که ۹۰ درصد کار تربیت قبل از دوازدهسالگی (چه دختر و چه پسر) با مادر خانواده است، چون دختر و پسر در سنینی به سر میبرند که سنین دیگرپیروی یا همان مطیع بودن و اطاعت امر از دیگری را سپری میکنند.
بعد از ۱۲ سالگی سکان تربیت و مربی اصلی خانواده پدر میشود. پدر همه کاره دختر و پسر میشود. پدر در این حالت باید حتما هفتهای دو ساعت برای هر فرزند خودش وقت ویژهای داشته باشد.
وقت اختصاصی به این معناست که وقتی من با دخترم وقت اختصاصی میگذارم، این یعنی اینکه شمای دختر مهم هستید، شمای پسر مهم هستید. این یک دنیا برای دخترخانمها و آقاپسرها ارزش دارد. این کار دخترخانمها را از آسیبهای جدی اجتماعی حفظ میکند.
بنابراین پدر در بالای دوازده سال همه کاره تربیت میشود. در این دوره ده درصد تربیت خانواده با مادر خانواده است که به عنوان مدیر اجرایی و کارگزار از طرف پدر در این امر گماشته میشود و پدر نود درصد امور تربیتی را بر عهده میگیرد و تقریبا همه کاره میشود. با این حساب، در موقع ثبت نام مدرسه دخترانه نباید هیچ مادری برای این ثبتنامها اقدام کنند؛ در همه دبیرستان های دنیا پدر باید برای ثبت نام اقدام کند. در این دوره وقتی دخترخانمی مثلا شکستگی دماغ داشته باید به پدر خانواده زنگ بزنند نه به مادر خانواده.
وقتی میخواهید برای فرزندان دوازدهسال به بالاتر پوشاکی بخرید، در اینجا مادر هوشمند کسی است که پدر را به خط کند که این پوشاک توسط پدر و دختر خریده شود.
مسئولیت ثبت نام باشگاه ورزشی در این سنین از دخترخانمها بر عهده پدر است.
هر جا که دختر خانم در این دوره مشکلی برایش به وجود میآید باید با پدر در تماس باشد و بسیاری از تحقیقات اثبات کرده که نود درصد آسیب های دخترخانم ها با حضور پدر حل خواهد شد.
یکی از نکات مهم در تفاوت دختر و پسر، مسئله اضطراب و خُلق منفی دخترهاست که دو الی چهار برابر پسرهاست. پدر و دختر باید برای تخلیه انرژی های منفی وقت بگذارند. ما در برخی دوستان که حتی طلبه هم هستند داریم که با دخترشان با ماشین به بیابان های قم یا تهران میروند، در این حالت پدر به دختر میگوید که همراه با من در این بیابان پر از سکوت جیغ و فریاد بکش. حدود نیم ساعت این فریاد را ادامه میدهند و تمام انرژیشان را تخلیه میکنند. همین کار ساده را اگر پدر و مادر انجام دهند دخترخانم احیا میشود.
* جیغ زدن کارِ علمی است؟
بله. تخلیه یک حالتی است که در این حالت جاروبرقی ذهنی پدر و دختر باید تخلیه شود و این یک نیاز بسیار بزرگی است.
در این دوره توجه داشته باشیم که دخترخانم ها خیلی نیاز دارند که یک رازی مثلا با پدر داشته باشند و این خودش یک هیجان بسیار بزرگ است و پدر خانواده هم این راز را فقط با دخترش دارد، مثلا بازخوردی که پدر در مورد مثلا صورت و موی دختر دارد، به شدت برای دخترها اثر مثبت و احیانا منفی هم میتواند داشته باشد؛ چرا ؟ چون دخترخانمها در دوران بلوغ بر خلاف پسرها یک چیزی به نام تصویر از خود دارند، طوری که به خاطر شرایط بلوغ در ظرافتهای بدنی، صدا و حالاتشان تغییر و تحول ایجاد میشود. این همان مسئله ای است که باید پدر به اینها بازخوردهای مثبت نشان بدهد، یعنی از زیبایی و قد و فیزیک دخترخانم خود تعریف و تمجید داشته باشد.
* اگر دختر متوجه بیتوجهی والدین نسبت به خودش باشد در این صورت چه اثرات منفیای برای خود و خانوادهاش به وجود میآید؟
دخترها نسبت به پسرها این حالت و تفاوت را دارند که خیلی نیازمند پذیرش از دیگری هستند. مسئله خودپذیری یکبار سریع اتفاق می افتد، در برخی مواقع هم خودپذیری فرد خیلی تحت الشعاع پذیرش اطرافیان قرار میگیرد و به اصطلاح، تایید و تشویق دیگران برای اینکه من به عزت نفس و اعتماد به نفس برسم خیلی ضروری است.
برای دختر خانم ها این مورد خیلی پر رنگ تر است؛ پدر استاد بازخورد مثبت است؛ اگر این بازخوردها را پدر خانواده ندهد، ممکن است از طرف دیگری اتفاق بیفتد و شاید آندیگری فرد به شدت آسیبزایی باشد. دخترخانمها در سنین اول بلوغ به شدت رویاپرداز هستند، مثلا خیال میکنند یک داماد افسانه ای آنها را در شبی از شب ها به سرزمین آرزوها میبرد، این خیال پردازی بیش از حد اگر با ارتباط تنگاتنگ و مثبت پدر همراه باشد، میتواند از آسیب های احتمالی اجتماعی جلوگیری میکند.
نقش پدر در دوره نوجوانی، نقشی بی بدیل است و اگر پدر نقش خود را درست ایفا کرده باشد، در این صورت سلامت جسم و روان دختر محفوظ است؛ در غیر این صورت خیلی خدا باید به این دختر خانم رحم کند تا دچار آسیب های اجتماعی نشود.
* شما نقش پدر را در تربیت دختر بسیار پررنگ نشان دادید؛ این پررنگی به این معناست که مادر نباید کاری انجام دهد؟ مادر نقش خاصی ندارد؟
تربیت شامل دو بال مهر و قهر است، مهر به معنای محبت و مهربانی و قهر به معنای اقتدار و عزت.
مادر مظهر مهر است و اگر جنبه اقتدار بگیرد در این صورت مادری خودش را زیر سوال برده است و این خیلی میتواند آسیبزا باشد.
ما خیلی از خانم ها را داریم که در سنین چهل یا پنجاه به بیماری های جسمی و روانی مثل آرتروزگردن، پا درد و میگرن و بیماریهایی از این قبیل مبتلا میشوند. دلیلش آن است که در سنین نوجوانی دختر و پسر به حالت دیگرپیروی و استقلال طلبی سوق پیدا میکند و مادر خانواده میخواهد دختر خانواده را با اقتدار سر جایش بنشاند ولی زورش نمیرسد و این باعث میشود که مادر از جنبه مهرش کاسته شود.
اقتدار مادرانه موجب خلأ محبتی برای دخترخانمها میشود؛ بنابراین مادر مظهر مهر، توجه و همهطور خواستن است و پدر مظهر مهر و اقتدار است؛ جنبه اقتدار به ویژه در دوران نوجوانی فرزندان، نقش بی بدیل پدر را اقتضا دارد.
* چه کار کنیم که دخترخانم های خانواده به سمت جنس مخالف نروند و در همان خانواده نقش دخترانه خودشان را ایفا کنند؟
باید توجه داشته باشیم که هورمونهای استروژن و پروژسترون در دخترخانم ها حاکم است که به صورت خدادادی ترشح میشود و والدین باید بدانند که یک دفعه در ذهن دخترخانمها به خاطر ترشح این هورمونها چه اتفاقی می افتد که به صورت ناخودآگاه و ناگهانی به جنس مخالف توجه پیدا میکنند.
کنجکاوی هایی که نسبت به جنس مخالف در دخترخانم ها وجود دارد، یک امر طبیعی است. اگر بگوییم طبیعی به این معنا که باید رها بشود، این درست نیست. امر طبیعی باید مدیریت شود. مدیریت این امر طبیعی اینطور نیست که با دستور العمل ها و باید و نباید ها انجام شود.
مدیریت این امر طبیعی یعنی داشتن ارتباط با دخترخانم و همه چیز باید در بستر ارتباط شکل بگیرد. همین ارتباط با پدر کلی از ابهام ها نسبت به جنس مخالف را رفع میکند و همین ارتباط، سوال هایی همچون جنس مخالف چه موجودی هستند را طبیعی میکند. این ارتباط اگر شکل بگیرد، تعلقخاطر نسبت به پسر فامیل یا همسایه به پدر بازگو میشود و پدر این را معتبرسازی میکند، و پدر اینطور معتبرسازی میکند که شما در این سن خیلی طبیعی است که این طور باشید و یک امرگذرایی است. پدر میتواند با یک سری روابط پدر و دختری این مسئله را کنترل کرده و نسبت به سوال ها و هیجان های دخترانه، فرزند خود را متقاعد کند.
یکی از چیزهایی که ما به مادرهای خانواده توصیه میکنیم این است که مادرها قبل از اینکه دخترخانم به بلوغ جنسی برسد به دخترخانم خود از موارد بلوغ جنسی و جسمی (اعم از احساسات و تحولات فیزیکی) بازگویی کند، مثلا به دخترخانم خود بفهماند که من هم در همین دوره به صورت گذرا این حالات و احساست روحی و روانی متفاوت را داشتم، حتی به صورت توریه بگوید که مادر من هم برای من این حالات بلوغ را بازگو میکرد و یا اینطور بگوید که اتفاقا منم دیدم که این مورد واقعا گذرا است. همین طبیعی و عادی سازی یک مسئله بغرنج باعث مشرف شدن دخترخانم ها به این احساسات و گذر موفق از این مرحله بحرانی میشود
* پدر خانواده به دلایل مختلف از جمله ندانستن تکنیک ها یا خجالت کشیدن ها، توانایی ارتباط مناسب با دختر خود را ندارد؛ چه توصیه ای به این پدرها دارید؟
متاسفانه فرهنگی های مختلفی داریم که اصلا پشتوانه فرهنگی ندارند. مثلا وقتی ارتباط پیامبر اکرم صلی الله علیه واله با حضرت زهرا سلام الله علیها یا ارتباط امام علی علیه السلام با دخترهای خودشان و حتی ارتباط اولیای الهی با دخترهای خود را می بینیم، کاملا متوجه میشویم که اصلا این طور فرهنگ های امروزی با فرهنگ مذهبی و حتی ملی ما فاصله زیادی دارند .
در مواقع زیادی من در مشاوراتم توصیه کردهام که به خانم خودتان بگویید «دوستت دارم»، مرد یا شوهر محترم میگوید که این کار را نمیتوانم انجام دهم، راهکار این افراد این است که روزانه صدبارکلمه دوستت دارم را همراه با اسم خانمشان با تسبیح بگویند، یا مثلا اگر مشکل شما گیر دادن به دختر خانم است، راهکارش این است که روی یخچال با کاغذ بنویسی، انقدر به دخترت گیر نده و این را مدام تکرار کنی، یا در مواقع عدم توجه و مدیریت دخترخانم توسط پدر روی کاغذ بنویسی، پدر دخترت الان به تو احتیاج دارد، این یک نوع پیشگیری بهتر از درمان است و در صورت عدم توجه پدر نسبت به این قواعد ممکن است در آینده نزدیک موجب بحرانهایی همچون طلاق برای خانوادهها شود.
مقام معظم رهبری یکی از تفاوت هایی که با خیلی از بزرگواران دارند این است که با همه مشغله های رهبری برای تک تک بچه ها هفته ای پنج ساعت وقت میگذارند و میبینیم که آسیبهایی که در برخی از فرزندان مسئولین است در این بزرگوار نیست. وقتی رهبری پنج ساعت وقت میگذارند، من و شما با هزار شیفت کار بالاخره سه تا چهل و پنج دقیقه میتوانیم وقت بگذاریم. بهترین وقت گذاشتن هم زمانی است که دخترخانم شما در ماشین کنار شماست، در هر فضای خلوت دختر و پدری به هیچ عنوان حتی برای یک ثانیه، نباید هیچ چیزی دال بر بازخواست و امر و نهی یا تذکر باشد، چرا که این روش دخترخانمها را میپراند و در مواقع مجاورت دختر و پدر، وقتی بنا بر تذکر و بازخواست باشد، استرس و اضطراب شالوده بدن دختر را میگیرد و چهار ستون بدن او به خاطر این کار میلرزاند، بنابراین فضا باید کاملا خنثی و مثبت باشد. یعنی با دخترم در مورد پینک پنگ یا وزن کیف، مدل وکیفیت کفش یا مدل روسری و جوراب با هم صحبت کنیم.
ما کارگاه ارتباطاتی داریم که برخی از این دخترهای غیر مذهبی به صورت گروهی میآیند، یکی از دخترخانمهای مذهبی صحبتی داشتند که هنوز هم که هنوز است گوش من به خاطر این حرفشان زنگ میخورد، ایشان میگفتند که پدر من رانندگی میکرد و با خودش گفتوگوی درونی داشت و میگفت که من الان که روغن ماشین را عوض کردم باید به کارواش بروم. در این حالت من یک دفعه احساس کردم که پرِصحبت بابای من به من هم میگیرد و انگار من مخاطب بابام هستم و همین که احساس کردم پدرم با من صحبت میکند، یکدفعه بغض گلویم را گرفت و وقتی دختر خانم این را گفت، خودِ من به عنوان یک مشاور باتجربه در این زمینه، بغض گلویم را گرفت.
یک دختر آنقدر خلأ دارد که وقتی پدر با خودش صحبت میکند این دختر متاثر میشود و به هم میریزد. خیلی از مواقع پدری که ابوالمشاغل است، وقتی با فرزند خود دو کلمه حرف خنثی بزند، انگار همه دنیا را به این فرزند دادهاند.
* اگر متوجه شدیم که دختر ما با جنس مخالف به صورت حقیقی یا مجازی ارتباط دارد، اینجا باید نوع برخورد پدر و مادر چگونه باشد؟
تربیت در این دوره حالت سه وجهی پیدا کرده است، وجه سوم قطعا یک نفر غیر از پدر و مادر است و آن فرد چه بهتر که مشاور باشد. مشاور به معنای متخصص روانشناسی بالینی نیست، مشاور میتواند یک مشاور تحصیلی، رفیق فعال در تشکلهای بسیجی و یا خاله این دخترخانم باشد. با رعایت قواعد مدیریت پدر در معتبرسازی که گفته شد، این رابطه با جنس مخالف به حداقل رسیده و سپس قطع میشود و این خیلی مهم است که رابطه مستمر نمیشود .استمرار ارتباط با جنس مخالف به خاطر خلاء ارتباط با والدین است.
مشاور تحصیلی به بهانه پیگیری کارهای تحصیلی و اساتید، بعدا به تناسب با صحبت ها در جلسات بعدی مثلا از دخترخانم اینطور میپرسد که احیانا شما از اینکارها که نمیکنید، کدوم کارها؟ جواب میدهد که من و شما بچه نیستیم بالاخره هم جنس هستیم و اگر آن رابطهدرمانی شکل بگیرد در این صورت دختر برون ریزی میکند و این برون ریزی میتواند منجر به درمان آسیب شود.
در صورت عدم شکلگیری ارتباط پدر و دختری، مسئولیت تمام زوایای مراقبت و ارتباطدرمانی به ضلع سوم سپرده میشود و تقابل بین پدر یا مادر با دخترخانم خانواده اصلا نباید شکل بگیرد، چون در این تقابل قطعا دخترخانم ها برنده میشوند و این برندگی به هیچ عنوان معنای مثبتی ندارد، یعنی همان پیروزی در استمرار رابطه است و موجب پررنگتر شدن رابطه با جنس مخالف میشود.
* سوالِ خیلی از خانوادههاست که ما از چه زمانی برای دخترمان تلفن همراه تهیه کنیم؟
تلفن همراه مثل چاقوی تیغ جراحی نیست. کلا هر چیزی که دارای صفحه نمایش و اسکرین باشد میتواند در شیمی مغز انسانها تاثیر منفی، اثر شبیه به کوکائین داشته باشد. اگر عملا همه انسان ها فضای مجازی را می توانستند از زندگی خود حذف کنند سلامت روان جامعه جهانی امروز دو برابر بهتر از شرایط فعلی میشد.
استفاده از تلفن همراه در هر شرایطی حتی برای استفاده از بازیهای رایانهای آسیب زاد هستند، تا آنجا که ممکن است سعی کنید با پررنگ کردن رابطه، نیاز فرزندان به تلفن همراه را به صفر برسانید.
باید آسیبشناسی کرد که چرا تلفن همراه انقدر برای دخترخانم من مهم است که حتی حاضر نیست این وسیله را در اردوی تفریحی کنار بگذارد؟ چون ارتباط با پدر و مادر در خانواده وجود ندارد و گفتوگوهای صمیمانه دخترانه کاملا بین اعضای خانواده حذف شده است.
لذتبخش ترین کار عالم رابطه حقیقی و عاطفه انسانها با یکدیگر است. هیچ چیزی در جهان نتوانسته است جایگزین روابط حقیقی انسانی شود.
در صورت عدم حذف تلفن همراه در زندگی فرزندانمان راهکار این است که ما یک حالت «قراردادرفتاری» داشته باشیم. بدین صورت که فرزندانمان باید ملزم به رعایت بندهای این قراردارد رفتاری باشند و در صورت عدم رعایت آن ملزم به عواقب آن باشند. تعیین محتوای بندهای این قرارداد و عواقب عدم رعایت آن بر عهده والدین است و بر اساس مشاورات با اساتید مراکز مشاوره باید محتوای این قرار داد صورت بگیرد.
دختر و پسرهای خانواده باید همه بندهای این قرارداد را رعایت کنند، مثلا یکی از بندهای این قرارداد رفتاری به حداقل رساندن بازی های رایانه ای در بازه مشخص توسط پدر و مادر یا عدم وجود رمزگذاری گوشی تلفن همراه باشد.
* معمولا چه مشکلاتی در بین دخترخانم ها در جامعه امروزی رایج است که باعث مراجعه بیشتر به مراکز مشاوره میشود؟
یکی از مهم ترین مباحث خانواده بهداشت مغز است. در بهداشت مغز دو تا اختلال بالینی یا جزئی وجود دارد و این اختلال بیشتر مربوط به اضطراب و وسواس است. این دو مورد اضطراب و وسواس مادر همه آسیب های اجتماعی هستند. پدر و مادرها باید محیط خانه را طوری مدیریت کنند که اضطراب و وسواس فکری و عملی و یا وسواس کمال گرایی در خانواده به صفر برسد. ما نباید به خاطر کمالگرایی افراطی خود بچهها را در دامن خانمان سوز وسواس بیندازیم. اگر والدین از همان ابتدا تشخیص بدهند که در فرزند خود رگههایی از وسواس وجود دارد، قبل از کهنه شدن آنها باید مداخلات بالینی اعم از روان درمانی و دارو درمانی و مهارت های فرزند پروری را آموزش ببینند.
وقتی علائم وسواس و اضطراب در فرزندانمان را شناسایی کردیم نباید بگوییم این وسواس طبیعی است، چون ممکن است این وسواس و اضطراب در اثر مشکلات عاطفی پدر و مادر، روابط زوجی کمالگرایانه یا درخواست های نابجا درمسائل علمی و اجتماعی از فرزندان باشد. عدم رعایت این قواعد باعث افزایش سطح اضطراب و وسواس دختر و پسر خانواده میشود. باید عوامل اضطراب و وسواس در خانواده به صورت زودهنگام درمان شود، با درمان این مسئله یقینا دخترخانم ها میتوانند با کمترین آسیب از بحران های بلوغ به سلامت عبور کرده و در چالش های جدید زندگی کاملا موفق شوند.
* در پایان اگر نکته ای باقی مانده، بفرمایید.
همه چیز در دنیا نیاز به آموزش مهارت دارد. وقتی خدای متعال به ما دختر میدهد ما باید تکنیک های فرزندپروری و دخترپروری را آموزش دیده و این مهارتها را به نسلهای بعد از خود برسانیم تا همه دختران سرزمینمان دانشآموخته این مسائل باشند.
گفت و گو از: محمد رسول صفری عربی
نظر شما