به روایت مسیریاب نشان، فاصله روستای بالاشهر تا مشهد چیزی حدود هزار و ۵۰۰ کیلومتر است و این راه کمی نیست. افتادهایم در بزرگراه جهرم شیراز و آقای محمدعلی شمس، کشاورز اهل روستای بالاشهر بخش خفر جهرم، آن طرف خط میگوید: «تابلو بالاشهر را رد نکنید».
از بزرگراه که وارد خیابان اصلی بالاشهر میشویم، دوباره میزبانمان تماس میگیرد که مطمئن شود مسیر را درست آمدهایم و چند دقیقه بعد محمدعلی شمس را میبینیم که جلو در خانه پدریاش ایستاده است با سینی گلهای نرگس. وارد خانهای میشویم که هم درخت ازگیل دارد، هم انار، هم نخل و... و چند دقیقه بعد در حالی که بهار، گنجشکها را بیش از همیشه سرمست کرده، شنونده صحبتهای مردی میشویم که عاشق امام مهربانیها امام رضا(ع) است و البته خادمیار او. این مهربانی آنقدر زیاد است که حالا سالهاست محمدعلی شمس هر سال عشقش را به امام مهربانیها در قالب دسته گلهای چند هزارتایی نرگس به مشهد میفرستد. او معتقد است هر چه دارد از عشق به آقا امام رضا(ع) است و قدمهایی که برای آن امام مهربان و یا به نیت او برداشته است.
برکتی که به زندگیام وارد شد
در جریان اهدای آن چهار دسته گل به حرم مطهر امام رضا(ع)، برکتی در زندگیام دیدم که دانستم لطف آقاست و هنوز هم لطف ایشان به بنده و خانوادهام ادامه دارد. سالهای اول وقتی میخواستم گلهای نرگس اهدایی را به مشهد بفرستم، آنها را به آشنایان و همولایتیهایی که به مشهد میرفتند، میسپردم تا زحمت رساندن گلها به حرم منور را بکشند. مدتی هم خودم گلها را به مشهد میبردم و گاهی هم به کمک نمایندهای که در مشهد داریم آنها را به حرم مطهر امام رضا(ع) میرساندم.
من عقیده زیادی به حضرت رضا(ع) دارم. در این سالها چه از راه دور و چه نزدیک اگر حضرت را واسطه رسیدن به چیزی کردهام به آن رسیدهام. از لطف امام، نخستین خانهای که میخواستم بخرم خودم ۴۰۰هزار تومان گل فروخته بودم و خانمم هم یک میلیون و ۲۰۰هزار تومان طلا داشت که آنها را فروخت. قیمت خانهای که میخواستیم بخریم ۲میلیون تومان بود. فروشنده ۲۰۰هزار تومان به ما تخفیف داد اما باز هم ۲۰۰هزار تومان کم داشتیم. پدربزرگم به ما کمک کرد و خلاصه توانستیم خانه را بخریم. دو سه سالی در آن خانه زندگی کردیم و آن را به ۴میلیون تومان فروختیم تا توانستیم خانه بزرگتری به قیمت ۶میلیون و ۴۰۰هزار تومان بخریم. مدتی در آن خانه زندگی کردیم و پس از فروش آن، خانهای به مبلغ ۴۰میلیون تومان خریدیم. پس از مدتی خانه را به دو قسمت کردیم تا بخشی از آن را بفروشیم و با این کار توانستیم خانهای در شیراز بخریم که الان قیمت بالایی دارد. من اینها را لطف امام رضا(ع) و برکت ارسال این دسته گلهای نرگس میدانم. از برکت امام رضا(ع) توانستم در روستا هم زمینی بخرم و گلکاریام را رونق دهم.
نرگسزار امام رضا(ع)
اسم بوستانم را که حدود ۷هکتار است گذاشتهام نرگسزار امام رضا(ع) و به همین اسم هم شناخته میشود. وقتی برنامه گل چیدن برای ارسال به حرم ائمه اطهار(ع) داریم، برنامه را اعلام میکنیم و مردم با اینکه میدانند برای چیدن گل، مزدی پرداخت نمیشود، اما تعداد زیادی اعلام آمادگی میکنند و به کمک ما میآیند، چون خیلیها دوست دارند در این اتفاق سهمی داشته باشند. آخرین باری که برنامه چیدن گلهای اهدایی به حرم مطهر امام رضا(ع) را داشتم تعدادی از خانمها برای جمع کردن و دستهبندی گلها آمده بودند. دو سه نفر از خود آنها پخت غذا برای کارگران را بر عهده گرفتند و پس از پایان کار به آنها گفتم کی میتوانید به زیارت امام رضا(ع) بروید؟ آنها هم جواب دادند همین فردا. با اینکه از قبل به آنها قولی نداده بودم و چیزی نگفته بودم، آنها را برای زیارت به مشهد فرستادم. وقتی این خبر را شنیدند، بعضی از آنها از شوق گریه کردند. این حال خوب از برکت کار کردن برای امام رضا(ع) است و عشقی که ما آدمها بهایشان میتوانیم داشته باشیم.
سال گذشته در نرگسزار مشغول کار بودیم که خانمی مراجعه کرد و پرسید: نرگسزار امام رضا(ع) همینجاست؟ من هم گفتم: امرتان را بفرمایید. ایشان گفت من مشکلی دارم و میخواهم امام را واسطه حل مشکلم در درگاه خداوند کنم. گفتم: بین این گلها قدمی بزنید و مشکلتان را بازگو کنید. حتماً چند شاخه از این گلها به حرم منور امام رضا(ع) میرسد و ایشان واسطه خیر برای شما خواهد شد. خلاصه ایشان آن روز ساعتی را میهمان نرگسزار امام رضا(ع) شد و رفت. سال بعد دوباره برگشت و گفت من هنوز حاجتم را نگرفتهام. یادم هست آن روز حمایلی با خودم داشتم که آن را از حرم مطهر امام رضا(ع) هدیه گرفته بودم، برای همین حمایل را به ایشان دادم و گفتم درگاه حضرت رضا(ع) درگاه ناامیدی نیست، برای اینکه حالتان بهتر شود قدمی بین نرگسها بزنید و مشکلتان را دوباره مطرح کنید، انشاءالله امام رضا(ع) خودش جواب شما را میدهد. آن بنده خدا تشکر کرد و رفت. چند ماهی از این ماجرا گذشته بود که آقایی با من تماس گرفت. متوجه شدم کسی که تماس گرفته همسر همان خانم است. آن روز ایشان برای این خبر خوب به بنده زنگ زده بود که خداوند به آنها دوقلو داده بود. آنها با این خبر، من را هم در شادی خودشان شریک کردند. پس از شنیدن خبر خوب به این نکته فکر کردم که درگاه حضرت رضا(ع) درگاه ناامیدی نیست و جواب همه آنهایی را که با نیت پاک و از ته دل آمدهاند، دیر یا زود میدهد، فرقی هم ندارد درخواست آنها از راه دور باشد یا نزدیک.
آن چهار دسته گل
من در نخستین روز از فروردین۱۳۵۰ در روستای بالاشهر خفر به دنیا آمدم. شغل پدرم مثل خیلیها کشاورزی و کاشت گل بود و من هم از همان کودکی به کشاورزی علاقهمند شدم. تا دیپلم درس خواندم، اما پس از آن ادامه ندادم. از ۱۲سالگی تکه زمینی داشتم و برای خودم محصولاتی در زمین کاشتم و با این کار، مخارج زندگیام را تأمین میکردم. مثلاً خرج عروسیام را خودم درآوردم؛ البته پدرم آن زمان ۳۰هزار تومان به من پرداخت کرد اما همان مبلغ را هم پس از چند سال به او برگرداندم.
پدرم مرد خوبی بود، برای همین هر از گاهی با دوستانی که خادم حرم مطهر امام رضا(ع) هستند، تماس میگیرم و میخواهم برای ایشان نمازی بخوانند و دعایی کنند. یکی از صفات خوب زندهیاد پدرم، ارادتش به حضرت معصومه(س) بود، چیزی که در وجود من هم هست. وقتی پدرم زنده بود و قرار شد اولین گلهایم را برای فروش در تهران بفرستم، پدرم خواست چند شاخه گل هم برای حرم حضرت معصومه(س) در قم بفرستم و من نیز همین کار را کردم. سال۱۳۷۱ بود که نخستین گلهای اهداییام را به حرم حضرت رضا(ع) فرستادم. الان به مشهد هم گل ارسال میکنم اما آن زمان این کار را نمیکردم اما به تهران میفرستادم. ماجرای فرستادن گل برای حضرت رضا(ع) به این شکل بود که در همین خانه نشسته و گلهای نرگسی را که چیده بودیم، دسته میکردیم تا به تهران بفرستیم. تلویزیون روشن بود و مجری در یکی از برنامهها گفت چهار روز تا تولد امام رضا(ع) مانده است.
در لحظه دلم هوای مشهد کرد و دلم خواست من هم برای امام رضا(ع) کاری انجام دهم. دیدم کاری که میتوانم انجام دهم اهدای همین گلهای خوشبو و زیباست؛ برای همین تصمیم گرفتم به نیت همان عدد چهار که مجری گفت، چهار دسته گل نرگس برای تولد امام رضا(ع) بفرستم. آن زمان گلهای ارسالی به تهران به دوستی به نام آقای شریفی میرسید و ایشان بخشی از نرگسها را به مشهد میفرستاد، برای همین بهایشان گفتم چهار دسته گل با بار ارسال کردم که دوست دارم به حرم مطهر امام رضا(ع) برسد. خوشبختانه آقای شریفی گفت نمایندهای در بازار گل مشهد دارد و حتماً میگویم این کار را انجام دهد. شکر خدا با این اتفاق، نخستین گلهای اهدایی من به حرم منور امام رضا(ع) رسید.
گلهایی که به عثمان طه رسید
در این سالها حتی توانستم به نیت خانه خدا به مکه هم گل بفرستم که در یک نوبت گلهای ارسالی من به دست عثمان طه که قرآن کتابت شده به دست ایشان خیلی معروف و پرتیراژترین قرآن است هم رسیده بود. ایشان لطف کرده و قرآنی به رسم یادگاری با خط خودش برایم فرستاد. ایشان برایم نوشته بود جای شما بهشت است با این کسبوکاری که دارید و قاعدتاً از شنیدن و خواندن این ��مله حس بسیار خوبی به من دست داد. غیر از ارسال گل نرگس برای خانه خدا توانستم چند سال هم برای حرم حضرت زینب(س) در سوریه گل بفرستم. همچنین توانستهام برای حرم امام حسین(ع)، حرم حضرت ابوالفضل(ع)، مسجد جمکران و حرم حضرت علی(ع) در نجف هم گل نرگس هدیه بدهم.غیر از گل نرگس شیراز که شهرت فراوانی دارد، در این استان و ازجمله در همین بالاشهر، خرمای معروفی هم داریم به نام خرمای شاهانی که صادراتی است. من گاهی از همین خرما هم برای حرم ائمه(ع) ارسال میکنم و مثلاً در یک نوبت خودم با وسیله شخصیام یک تن خرما به حرم مطهر امام رضا(ع) رساندم. از محصولات دیگری که توانستهام برای حرم ائمه(ع) ارسال کنم، گل محمدی و گلاب بوده است.
شکر خدا در این سالها توانستم دوستان و عاشقان ائمه(ع) را تشویق کنم آنها هم این کار را انجام دهند از جمله دوستانم در بهبهان را و شکر خدا الان از آن شهر هم گلهای زیادی برای حرم منور امام رضا(ع) اهدا میشود که هم موجب برکت در زندگی این دوستان میشود و هم خوشحالی و ایجاد شور و نشاط برای ارسالکنندگان گلها.
عشق و علاقه من به آقا امام رضا(ع) سبب شده پیراهن خادمی این بزرگوار را بر تن کنم و به سهم خودم کارهایی انجام دهم. مثلاً در ایام میلاد حضرت، پرچم متبرک را میچرخانیم و پیرزن ها و پیرمردهایی را که نمیتوانند و یا بعضی از آدمهایی را که میشناسم و میدانم وسعشان نمیرسد، با هزینه خودم راهی زیارت امام رضا(ع) میکنم. عشق به امام موجب انجام بعضی از کارهای خیریه دیگر هم شده است، مثلاً با کمک بعضی از خیران به خانوادههای نیازمند فرش یا یخچال یا بسته موادغذایی هدیه میدهیم.
خاطره شیرین
چند سال پیش دلم میخواست برای نیمه شعبان به مسجد جمکران گل اهدا کنم، اما وقتی به نرگسزار رفتم، دیدم گلها خیلی ضعیف هستند. استرس به من دست داده بود که این گلها تا روز موعود آماده نمیشوند. با همین فکر چند باری به گلها سر زدم تا ببینم بهتر میشوند یا نه. سه روز مانده به جمع کردن گلها احساس کردم وضعیت آنها از این رو به آن رو شده است. بوتهها به طرز عجیبی زیبا و پر گل شده بودند. آن روز هم اعلام کردم برای نیمه شعبان گلچینی رایگان داریم و تعدادی از خانمها برای جمع کردن گلها آمدند.
روز اول گل چیدیم و فردا دوباره با حجم زیادی از گل روبهرو شدیم. انگار نام حضرت مهدی(عج) برکت نرگسها شده بود. خدا را شکر کردم که شرمنده نشدم و توانستم دوباره برای مسجد جمکران گل بفرستم.من فکر میکنم آدم وقتی عاشق امام رضا(ع) و بقیه ائمه اطهار(ع) میشود، سعی میکند تا جایی که میتواند به راه و رسم آنها پیش برود و این چیزی است که همیشه از خدا خواستهام در رسیدن به آن کمکم کند.
در کوچه ما یک درخت بید قدیمی است که بالای ۱۰۰سال عمر دارد. یک روز متوجه شدم یک نفر بالای درخت است و چند نفری هم جمع شدهاند. نزدیک رفتم و از کسی که بالای درخت بود پرسیدم چکار میکنی؟
ماجرا را گفت. گفتم حق نداری درخت را قطع کنی و از او خواستم از درخت پایین بیاید. او هم گفت من ۴۰۰هزار تومان برای قطع کردن این درخت به صاحبش پول دادم. گفتم این هم ۶۰۰هزار تومان و بیا پایین. به آن بنده خدا گفتم این درخت هم زیبایی این کوچه است و هم این یک موجود زنده محسوب میشود و خدا را خوش نمیآید یک موجود زنده از بین برود. با این کار، درخت قدیمی از بریده شدن نجات پیدا کرد. حالا متأسفانه گاهی میبینیم یک درخت نخل را که آن همه برکت دارد، برای پنیرش از بین میبرند.من اهدای گل به حرم مطهر امام رضا(ع) را از چهار دسته شروع کردم و بعد از آن هم همانطور که گفتم اهدای گل به حرم بقیه ائمه(ع) و حتی خانه خدا هم داشتم. این چهار دسته تبدیل به ۳۰ و ۴۰ هزار شاخه در یک سال شد.
اگر خواسته باشم عدد به شما بدهم رقم بسیار بالایی در این بیست و چند سال میشود. گاهی در برخی مراسم خاص، اصل نرگسهای خودمان نبوده است، چون به دلم افتاده بود در آن مراسم هم اهدای گل نرگس داشته باشم نرگس مورد نیاز را از شهرهای دیگر مثل بهبهان یا طبس سفارش دادهام.
آرزوی من
من از لحاظ مالی توانایی این را دارم که به سفر مکه بروم اما در این سالها آرزو داشتهام این سفر از جایی هدیه برسد و آن را هدیه امام رضا(ع) و بقیه ائمه(ع) میدانم. آرزوی دیگر من هم دیدار رهبر معظم انقلاب است.
نخستین اهدا
سال۱۳۷۱ بود که نخستین گلهای اهداییام را به حرم حضرت رضا(ع) فرستادم. الان به مشهد هم گل ارسال میکنم اما آن زمان این کار را نمیکردم اما به تهران میفرستادم. ماجرای فرستادن گل برای حضرت رضا(ع) به این شکل بود که در همین خانه نشسته بودیم و گلهای نرگسی را که چیده بودیم، دسته میکردیم تا به تهران بفرستیم. تلویزیون روشن بود و مجری در یکی از برنامهها گفت چهار روز تا تولد امام رضا(ع) مانده است.
در لحظه دلم هوای مشهد کرد و دلم خواست من هم برای امام رضا(ع) کاری انجام دهم. دیدم کاری که میتوانم انجام دهم اهدای همین گلهای خوشبو و زیباست؛ برای همین تصمیم گرفتم به نیت همان عدد چهار که مجری گفت، چهار دسته گل نرگس برای تولد امام رضا(ع) بفرستم.
نظر شما