همزمان با شروع انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی(ره)، طیفی متشکل از روحانیان و مسلمانان طرفدار اسلام فردی مکرر در این ایده دمیدهاند که وظیفه یک مسلمان عمل به دستورات اصیل اسلام و کسب سعادت اخروی است و مسائل اجتماعی اموری عقلایی و عرفی است که نسبتی با دین ندارد و دخالت در مسائل اجتماعی از شئون دینداری یک انسان نیست.
همزمان روشنفکران سکولار هم اساس دین را جدای از سیاست دانستند و هر دو جریان دخالت دین در سیاست و امور اجتماعی را موجب افول دین و دینداری در جامعه میدانند و معتقدند با دخالت دین در سیاست و دخالت متولیان دین در مناصب و امور سیاسی از منزلت هر دو کاسته میشود.
امام خمینی(ره) با مجاهدات فراوان و با تأییدات الهی توانست این دو جریان را تا حدودی منزوی کنند. پس از رحلت ایشان هر دو جریان فوق، مجدد به صحنه آمده و هر از چندگاهی در این ایده خطرناک میدمند.
گر چه این جا هم به مدد تدبیرهای رهبری معظم و تاییدات غیبی مکرر شکست خوردهاند اما باز هم داریم روحانیان و غیر روحانیانی در متن حوزه و غیر حوزه که آرزو دارند زمانه برگردد به قبل از انقلاب تا روحانیت مرجعیت خودش را داشته باشد و حکومت هم برگردد به جای خود همان گونه که قبل از انقلاب بود. در توهم اینان ورود روحانیت به حکومت شأن آنان را تقلیل داده و منزلت اجتماعی آنان از دست رفته است. این گروه مدتی است حتی به فکر تأسیس تشکیلات نیز افتاده است.
در این فرصت قصد پاسخ به این نظر نیست و لذا بدون توجه به اینکه بالای هفتاد درصد آیات قرآن آیات اجتماعیاند و ایده این آقایان منجر به کنار گذاشتن اکثر آیات قرآن خواهد شد و بدون توجه به این که اصل ادعای آقایان نادرست است و یک تحقیق میدانی و مقایسه شاخصههای دینداری در زمان قبل و بعد از انقلاب بوضوح پیشرفت دهها برابری مردم در این شاخصهها را نشان میدهد و بدون توجه به نادرستی استدلال آقایان؛ زیرا اگر استدبار مردم دلیل بر اشتباه باشد اولین بار بر حضرت امیر(ع) و حکومت چهارساله ایشان وارد است زیرا پس از حکومت حقه و اجرای عدالت توسط آن حضرت نتیجه در ظاهر و موقتاً ادبار مردم به آن حضرت شد و این شد که دهها سال آن حضرت را علنا بر سر منابر لعن میکردند و هیچکس قدرت دفاع از آن حضرت را نداشت؛ آیا رواست که بگوییم ایشان هم نمی بایست در سیاست دخالت میکرد؟
صرفنظر از همه این امور اکنون با گذشت 45 سال از انقلاب اسلامی ناراستی این ایده در نظر و عمل رنگ باخته و باطل شده است. در حادثه جانسوز اخیر همه شهدا از ریاست جمهور عزیز گرفته تا امام جمعه معتبر و مردمی تبریز بعنوان دو نماد شاخص از روحانیان حکومتی و جانفدای رهبری و وزیر خارجه تا استاندار جوان آذربایجان بعنوان دو مسئول غیر روحانی حکومتی و مقلد رهبری تا مامورین حفاظت و کادر پرواز همه و همه عاملین حکومت و خدمتگزار اسلام سیاسی بودند. تجلیلی که از این عزیزان شهید در استانها و شهرهای مختلف شد بعد از تشییع حضرت امام خمینی(ره) یا بینظیر بوده یا کمنظیر؛ پیام این استقبال و تجلیل پیروزی مکرر اسلام سیاسی و روحانیت سیاسی و شکست ایده جدایی دین از سیاست و شکست ایده جدایی روحانیت از سیاست است. ثابت شد مردم اگر از مسئولین سیاسی خود اخلاص و صفا و فداکاری ببینند علیرغم همه مشکلات موجود سپاسگزار چنین مسئولانی هستند و اگر در لباس دین باشند بیشتر و بهتر از چنین مسئولانی قدردانی دارند.
عقل عمومی مردم و بصیرت نافذ آنها بخوبی تفاوت سیاستورزی مزورانه که با دیاثت سیاسی قابل جمع است را با سیاستی که عین دیانت است، میفهمد؛ آنان سیاستمدار دیندار مخلص میخواهند نه سیاستباز ریاکار متظاهر را.
استقبال اخیر در واقع جلوه ادبیات انقلابی امام و رهبری در کف خیابان و سطح جامعه و از سوی دیگر یک رفراندوم برای انتخاب اسلام سیاسی و اجتماعی بود که مرکزیت اصلی ادبیات امامین انقلاب است.
امید است جریانهای مذکور بدون حب و بغض و با دیده باز از این پیشامدها که فراوان در دوران انقلاب رخ داده درس بگیرند و پایههای فکری خود را منطبق با قرآن و سنت نبوی و علوی بازسازی کرده و افکار وتوهماتی که با بدیهیات اسلام ناسازگار است و بعضا در زرورق اندیشه ارائه میشود کنار نهند.
نظر شما