انتخابات

هشتم شهریور سال ۱۳۶۰، یکی از غم‌بارترین روزهای تاریخ انقلاب اسلامی ایران است؛ روزی که انفجار بمب در دفتر نخست‌وزیری، رجایی و باهنر را از ملت ما گرفت و این اتفاق می‌توانست ضربه مهلکی به نهال نوپای جمهوری اسلامی ایران وارد آورد.

ملت ما همان ملت است و نهضت ما همان نهضت

جواد نوائیان رودسری هشتم شهریور سال ۱۳۶۰، یکی از غم‌بارترین روزهای تاریخ انقلاب اسلامی ایران است؛ روزی که انفجار بمب در دفتر نخست‌وزیری، رجایی و باهنر را از ملت ما گرفت. در آن روزهای پرالتهاب و سراسر بحران و با گذشت تنها دو ماه از انفجار هفتم تیر و شهادت مظلومانه آیت‌الله بهشتی و یارانش، این اتفاق می‌توانست ضربه مهلکی به نهال نوپای جمهوری اسلامی ایران وارد آورد. با این حال، مدیریت کم‌نظیر امام خمینی در آن شرایط و همراهی و وحدت مردم، باعث عبور کشور از آن پیچ خطرناک تاریخی شد و کشتی انقلاب را از آن توفان مهلک به سلامت گذراند و به عرصه ثبات و پیشرفت رساند. بی‌تردید برای ایرانیان، از دست دادن شهیدان محمدعلی رجایی و محمدجواد باهنر، ضایعه‌ای غیرقابل جبران محسوب می‌شد. مردم با هزاران امید و آرزو آنها را برگزیده‌بودند تا با قرار گرفتن سکان اداره کشور در دستان دو تن از فرزندان انقلابی و دلسوز این سرزمین، آرمان‌های انقلاب به عینیت برسد و ساحل مقصود پیش روی مردم رُخ بنماید؛ اما با واقعه هشتم شهریور، دستیابی به آن آرمان‌ها کمی مشکل به نظر می‌رسید. با این حال، قطار انقلاب باید در مسیر ریل‌گذاری شده حرکت می‌کرد و این حرکت، نیازمند رهبری دقیق و بی‌نقص بود؛ یک رهبری دقیق که نه تنها چالش‌ها و بحران‌ها را به تمامی بشناسد، بلکه برای هر کدام از آنها، راهکارهای مؤثری داشته‌باشد. این راهکارها باید می‌توانستند ضمن عبور دادن جامعه از بحران پیش‌آمده، وسیله تعالی و ترقی کشور را در داخل و خارج از آن فراهم کنند و تحقق این امر، آن هم در حالی که منافقین از داخل و رژیم بعث عراق از خارج حیات و هویت یک ملت را مورد هجمه قرار داده‌بودند، اصلاً ساده نبود. اما امام خمینی از همان نخستین دقایقی که خبر واقعه هشتم شهریور را شنید، با الگویی متکی بر اصیل‌ترین باورهای اعتقادی مردم مسلمان ایران، به مدیریت بحران پرداخت و توانست شرایط را به گونه‌ای اداره کند که آن ضایعه اسف‌بار، نه فقط اسباب افت شتاب حرکت ملت را در مسیر تحقق آرمان‌ها فراهم نکند، بلکه خود به قوه محرکه طی طریق در این مسیر تبدیل شود. سخنرانی امام خمینی، درست یک روز بعد از واقعه هشتم شهریور، طرحی بنیادین و قابل اتکا را پیش روی ملت قرار داد؛ طرحی که ایرانیان با اتکاء بر آن قادر به عبور از بحران‌ها بودند. با وجود آن‌که اجزای سخنان امام در روز نهم شهریور ۱۳۶۰، در سخنرانی‌ها و بیانات پیش از آن نیز، مسبوق به سابقه بود، اما تجمیع آنها برای عرضه به جامعه بحران‌زده‌ای که در یک لحظه، رئیس‌جمهور و نخست‌وزیر محبوب خود را از دست داده‌، یک ابتکار فوق‌العاده و تأثیرگذار بود. در ادامه به بررسی برخی اجزای این سخنرانی تاریخی و الگویی که امام خمینی برای گذراندن مردم از این بحران بزرگ برگزید، خواهیم پرداخت.

تعریف مفهوم شهادت در منشور اعتقادی ملت

یکی از اقدامات مهم امام در جریان واقعه هشتم شهریور که البته در دیگر اتفاقات ناگوار سال‌های نخست پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز، از سوی ایشان مورد تأکید قرار می‌گرفت، عدم انکار مصیبت جانکاه به وجود آمده‌بود. امام با صراحت در سخنرانی خود شهادت شهیدان رجایی و باهنر را واقعه‌ای سخت دانست که تحمل آن امری «مشکل» است؛ اما هم‌زمان با بیان این مطلب، بر دو نکته مهم راهبردی و اعتقادی تصریح کرد. نخست این‌که شهادت آن دو بزرگوار، در واقع پایانی توام با رستگاری برای آنها بود؛ پایانی که باید بابت آن تبریک گفت و نه تسلیت: «می‏دانم که آنها به رفیق اعلی‏ متصل شده‏اند و برای آنها آرامش هست و این‏طور گرفتاری‌هایی که الآن برای ما هست، دیگر برای آنها نیست و آنها رسیدند به مطلوب خودشان و از این جهت، به آنها و به خانواده‏های آنها و ملت اسلامی تبریک عرض می‏کنم که چنین شهدایی تقدیم می‏کنند.» (صحیفه امام، ج‏۱۵، ص: ۱۳۵) و دوم این‌که امام امت، این واقعه را بخشی از روند رو به جلویی توصیف کرد که مردم ایران با برگزیدن راه حق، باید از آن عبور کنند: «در عین حالی که مصائب اینها مشکل است برای ما، لکن کشور ما و ملت ما با تمام قدرت ایستاده‏اند تا هم‌چو شهدایی تقدیم کنند و هیچ‏ راه عقب نشینی ندارند و فکر نمی‏کنند به سستی.»

تبیین تقابل با جنگ رسانه‌ای

امام خمینی در بخش دیگری از این سخنرانی، روی سخن خود را با عاملان این جنایت قرار می‌دهد؛ منافقین کوردلی که برای انتقام گرفتن از مردم و تحریف و تغییر راه انقلاب، در پی حذف فیزیکی فرزندان برومند ایران هستند. سخن امام در این باره، البته فقط برای هشدار و تقبیح اعمال شیطانی منافقین نیست؛ آن رهبر آگاه می‌کوشد تا ضمن بیان اصول و حقایق، مردم را در برابر سمومی که دستگاه‌های تبلیغاتی و رسانه‌ای دشمن در فضای آن روزهای کشور پراکنده می‌کردند، ایمن کند. بر همین اساس، امام خمینی اولاً خیال دشمن برای تقابل مذبوحانه با ملت را از طریق ترور، کاری عبس و باعث تعمیق وحدت میان مردم و پایداری بیشتر آنها می‌داند: «ملتی که قیام کرده‌است در مقابل همه قدرت‌های عالم، ملتی که برای اسلام قیام کرده‌است، برای خدا قیام کرده‌است، برای پیشرفت احکام قرآن قیام کرده‌است، این ملت را با ترور نمی‏شود عقب راند. آنها گمان می‏کنند که افکار مؤمنین و ملت بپاخاسته ما هم‌چون افکار غربزده‏ها و غرب است که جز به دنیا فکری نمی‏کنند و جز متاع دنیا را نمی‏بینند، آنها هم آن طورند. [ملت ما یا] این مسائل و به این امور از بین نخواهند رفت و سستی نخواهند داشت‏» و ثانیاً در سخنان خود تأکید دارد  که شهادت مظلومانه شهیدان رجایی و باهنر، هم‌چون شهادت مظلومانه شهید بهشتی و دیگر یاران انقلاب، پایان کار نهضت نیست و آن‌چه در قالب فعالیت‌های رسانه‌ای برای انحراف افکار عمومی عرضه می‌شود، صرفاً تلاشی مذبوحانه برای انکار حقیقتِ هویت یک ملت باایمان و مقاوم است: «من می‏دانم که در خارج، الآن عنصرهایی که با این جمهوری اسلامی، بلکه با اسلام مخالف هستند و بوق‌های خارج و تبلیغاتی خواهند گفت که این دو نفر که شهید شدند، ایران به هم می‏خورد و خواهند گفت که در عزای این‌ها، مردم بی‏تفاوت بودند و یا خوشحال بودند. و آنها با این‌که می‏دانند، کوردلانه این‏طور انتشارات و تبلیغات را انجام می‏دهند. الآن ببینید که سرتاسر کشور ما امروز در سوگ هستند و در همه خیابان‌ها و کوچه‏ها و بازارها در سوگ نشسته‏اند ... ملت ما این‏طور است. اگر بعد از این هم- خدای نخواسته- اشخاصی شهید بشوند، ملت ما همان ملت است و نهضت ما همان نهضت.» (صحیفه امام، ج‏۱۵، ص: ۱۳۷)

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.