به موجب این لایحه بیشتر از ۷۴۱ میلیون دلار اعتبار برای کشورهای خاورمیانه ازجمله ایران در نظر گرفته شده بود. برای پاسخ به اینکه امنیت آمریکا چرا و چگونه به خاورمیانه و ایران گره خورده بود و ۷۴۱ میلیون دلار قرار بود چطور هزینه شود باید به چند سال پیش از این، «طرح مارشال» و همچنین اجرای «اصل ۴» ترومن در ایران برگردیم. البته به این نکته هم اشاره کنیم که درست یک سال و دو ماه پس از اختصاص اعتبار ۷۰۰ و چند میلیون دلاری، کودتای ۲۸مرداد در ایران، نسخه دولت مردمی مصدق را در هم پیچید و محمدرضا پهلوی را به تخت سلطنت برگرداند!
شجاعانه و چهارگانه!
«... بیشتر از نصف مردم جهان در شرایط بسیار بدی به سر میبرند... غذای آنها کافی نیست و قربانی بیماریها هستند، زندگی اقتصادی آنها ابتدایی و راکد است... برای اولین بار در تاریخ، اینک بشر، دانش و مهارت را در اختیار میگیرد تا به این مردم رنجکشیده کمک کند... ما با یک برنامه شجاعانه برای اینکه پیشرفتهای علمی و صنعتی خود را در اختیار مناطق عقبمانده جهان قرار بدهیم این دوره را آغاز میکنیم ...». این متن انساندوستانه مربوط به داستان و فیلمهای هالیوودی که قهرمانش قصد نجات جهان را دارد، نیست. عین سخنان رئیسجمهور آمریکا در هفتاد و چند سال پیش است. «هری ترومن» وقتی برای دومین بار به عنوان رئیسجمهور انتخاب شد در سخنرانیاش، از اصول چهارگانه و شجاعانهای خبر داد که آمریکا قرار است براساس آنها به داد نیمی از جمعیت فقیر، بدبخت و بیچاره جهان برسد! منظور از نیمی از جهان، بیشتر خاورمیانه بود. همانطور که بخش اعظم اعتبارات و پولهایی که آمریکا براساس دکترین ترومن خرج کرد در این منطقه حساس جهان هزینه شد، چهارمین اصل از این اصول خیلی بشردوستانه هم دقیقاً به ایران و ما ایرانیها مربوط میشد! شما را نمیدانم ولی خیلی از سیاستفهمهای دهه۴۰ میلادی با شنیدن سخنان ترومن درباره نجات انسانهای فقیر و... از خودشان پرسیدند: «چطور رئیسجمهوری که در سال۱۹۴۵، بیرحمانه دستور انداختن بمب اتمی روی هیروشیما و ناکازاکی را صادر میکند و ۲۲۰هزار نفر از مردم فقیر و بیچاره جهان را به کام مرگ میفرستد چند سال بعد قرار است با یک برنامه شجاعانه نیمی از مردم جهان را از فقر و فلاکت نجات دهد؟ حالا وسط انبوه مردم فقیر و بیچاره جهان سوم، چرا آقای رئیسجمهور یکی از اصول چهارگانهاش را به ایران ما اختصاص داده است؟
دیوار سیاسی اقتصادی
بعد از جنگ دوم جهانی، اوضاع آمریکا مثل امروز و یا شبیه اروپای پس از جنگ درب و داغان و درهم و برهم نبود. سیاستمداران کاخ سفید، آن روزها خودشان را رهبر بیرقیب جهان آزاد فرض کرده بودند و فقط هم یک نگرانی و دلواپسی داشتند: اردوگاه شرق و سوسیالیسم شرقی و در رأسشان شوروی، در زمینه نفوذ به کشورهای دیگر، نباید سهمی بیشتر از آنچه در پایان جنگ بدست آوردهاند را بدست بیاورند! این راهبرد در هر منطقهای به شکل خاص خودش باید دنبال میشد. طرح مارشال در اروپا و کشورهای مهم پس از جنگ کلید خورد و برای ایران و برخی کشورهای دیگر هم کمکهای فنی، اقتصادی و نظامی در نظر گرفته شد.
ترومن در سال۱۹۴۷ با دکترین معروف خودش ثابت کرده بود آمریکاییها اگر قرار است آقایی و ابرقدرتیشان را در جهان حفظ کنند، باید هزینه زیادی بپردازند. هزینههایی که بیشک باید از جایی جز آمریکا تأمین میشد. در بلندمدت امکان نداشت آمریکا فقط به پدر سالار و صندوقچه پول تبدیل شود و هزینههای جنگ با کمونیسم در هر جای جهان را از جیب خودش بپردازد. طرح مارشال به همین دلیل در ادامه دکترین ترومن از سوی دستگاه سیاست خارجه آمریکا ارائه شد تا به اروپای غربی کمک کند اقتصاد خود را پس از جنگ بازسازی کند. در عین حال و در یک برنامهریزی بلندمدت باید یک بازار بزرگ و پردرآمد برای خرید محصولات آمریکایی در اروپا راهاندازی میشد. آمریکا با طرح مارشال در واقع با یک تیر چند نشان را هدف گرفته بود. هم دست متحد استراتژیک آینده یعنی اروپاییها را میگرفت و آنها را از فلاکت پس از جنگ نجات میداد، هم بازار محصولات آمریکایی را در اروپا گرم و وابستگی آنها به اقتصاد آمریکا را کامل میکرد و هم دیواری سیاسی اقتصادی جلو نفوذ کمونیسم میکشید.
کمکهای بیدریغ!
اصول چهارگانهای هم که ترومن اعلام کرد در واقع تکمیلکننده طرح مارشال بود و گسترش آن را به تمام نقاط جهان دنبال میکرد. اصل اول حمایت از سازمان ملل، اصل دوم کمک به اروپای غیرکمونیست در راستای طرح مارشال، اصل سوم کمک بیدریغ به همه کشورهای غیرکمونیست و اصل چهارم شریک کردن کشورهای دوست در توسعه علمی و صنعتی و کمک دادن به کشورهای توسعهنیافته بود. براساس اصل چهارم، ایران هم یک کشور دوست و غیرکمونیست و البته جهان سومی محسوب میشد که میتوان از آن به عنوان یک سد و دیوار در برابر نفوذ کمونیسم استفاده کرد. وجود عبارت «کمکهای بیدریغ» سبب نشود گمان کنید آمریکاییها قرار بود در ایران به خاطر جهان سومی بودنش، حسابی هزینه کنند و به فکر منفعت اقتصادی نباشند. نکته اول اینکه «کمکهای بیدریغ» مربوط به اصل سوم بود که به ایران ارتباطی نداشت و نکته دوم هم اینکه آمریکاییها با خارج کردن انگلیسیها از چرخه نفت ایران، یقین داشتند منافع اقتصادی حاصل از سرمایهگذاری در ایران، دهها برابر پولی خواهد بود که در این کشور هزینه میکنند. ضمن اینکه اصل چهارم ترومن ابتدا قرار بود در ترکیه و یونان اجرایی شود. آمریکاییها اما با توجه به وجود ذخایر نفتی، موقعیت استراتژیک ایران و نفوذی که احساس میکردند توسط کمونیستها در حال گسترش است، ترجیح دادند آن را در ایران اجرا کنند. شاه جوان ایران هم برخلاف پدر، به اردوگاه آمریکایی متمایل شده و آماده بود کشور را در همه زمینهها در اختیار برنامههای آمریکایی قرار دهد. در چارچوب این اصل آمریکا حدود ۱۸ تا ۲۵میلیون دلار برای کمکهای فنیوحرفهای در ایران هزینه کرد و مبالغ دیگری هم به دستگاههای دولتی وام داده شد. گزارشهای دیگر نشان میدهند یک وام ۲۵۰میلیون دلاری در سال۱۳۲۵ و کمکها و وامهای نظامی به مبلغ ۱۷۵میلیون دلار بین سالهای ۱۳۲۵ تا ۱۳۳۰به ایران داده شد. بعد از آن نیز کمکها و وامهای دیگری به ایران داده شد و ایران به یکی از مهمترین کشورهایی تبدیل شد که نفوذ و حضور اقتصادی آمریکا در آن بسیار گسترش یافت. یعنی درست مثل ماجرای اروپا، بازار ایران حالا داشت به جایی میرسید که میتوانست چندین برابر وامها و کمکهای داده شده را به جیب اقتصاد آمریکا برگرداند.
۳۰ خرداد ۱۴۰۳ - ۱۶:۰۶
کد خبر: 994927
روز ۳۰خرداد سال۱۳۳۱ «ترومن» رئیسجمهور وقت آمریکا، لایحه امنیت مشترک را که به تصویب کنگره آمریکا رسیده بود، امضا کرد.
نظر شما