آرش کمانگیر به عنوان یکی از افسانههای باستانی ایران، بیش از ۲۰۰۰ سال پیش در دوران پیش از اسلام برای مردم ایران خاطرهساز بود. برای مردمان باستانی ایران، آرش به عنوان یکی از مردان شجاع و قهرمان شناخته میشد که با پیوستن به ارتش ایرانیان، برای نجات کشورش تلاش کرد. داستان او شامل یک ماجراجویی پر از افتخار و شجاعت است که در برابر دشمن، او را به یک قهرمان تبدیل کرد.
آرش کمانگیر یکی از شخصیتهای مهم ولی فراموش شده در شاهنامه فردوسی است. او یکی از دلاوران و قهرمانان ایرانی بود که در جنگهای دوران پادشاهی کیکاووس و همچنین در دوران رستم، نقشهای مهمی داشت. آرش کمانگیر به دلیل شجاعت، حماسه و تواناییهای نبردی خود مورد توجه و تحسین بسیاری از مردم قرار داشت.
یوسف بینا، شاعر و استاد ادبیات در گفتوگو با خبرنگار تحریریه جوان در مورد جایگاه آرش کمانگیر در داستانهای اسطورهای، افسانهای و تاریخی ایران بیان کرد: داستان آرش کمانگیر یکی از داستانهای کهن ایرانی است؛ چون به دورههای بسیار دور یعنی دوره پیشدادیان نسبت داده میشود، میتوان آن را اسطوره نامید. از سوی دیگر بهدلیل رواج آن در میان عامه مردم و تبدیل آن به یک داستان جذاب مردمی، شکل «افسانه» نیز به خود گرفته و همواره از این منظر در ذهن و زبان مردم ایران رایج بوده است. در برخی پژوهشهای تاریخی نیز «آرش کمانگیر» را پهلوانی از دوره اشکانیان دانستهاند که وجود تاریخی داشته اما روشن است که اصل داستان زندگی این پهلوان در اسطورهها و افسانهها بارها بازسازی شده و هم تخیل و هم آرزوهای دیرینه مردم در بازسازی این داستان نقش داشته و آن را به شکل امروزی گسترش داده است.
وی ادامه داد: شاهنامه فردوسی بر اساس یک منبع اصلی یعنی شاهنامه منثور ابومنصوری سروده شده و خود این شاهنامه منثور برمبنای خداینامه بزرگ ساسانی تدوین شده است؛ بنابراین روشن است که داستانهای خداینامه ساسانی در شاهنامه فردوسی آمده و برخی داستانهای اسطورهای دیگر که در خداینامه ساسانی نبوده در شاهنامه فردوسی نیز نیامده است. با این حال فردوسی از منابع دیگر برای سرودن شاهنامه بهره برده و داستانهای زال و رودابه و سیمرغ و رستم و چند داستان دیگر را گویا از منابع دیگر به حماسه ملی ایران افزوده است.
این استاد ادبیات در پاسخ به اینکه چرا برخی داستانهای مهم ایران باستان در «خدای نامه بزرگ ساسانی» نیامده است عنوان کرد: بسیاری از داستانهای کهن ایرانی مثل داستانهای مربوط به زال و رستم و حتی آرش کمانگیر گویا مربوط به دوران اشکانیان بوده یا دستکم در این دوره شکل گرفتهاند و ساسانیان نیز که با حکومت پیش از خود یعنی اشکانیان مشکل داشتهاند، کوشیدهاند در آثار رسمی خود نام و داستانهای آنها را به کمترین حد ممکن برسانند یا حذف کنند. برای نمونه در «خداینامه بزرگ ساسانی» که شرح احوال پادشاهان ایران باستان از ابتدا تا زمان ساسانیان است و باید همه حکومتهای پیشین را در بر بگیرد، شرح حال اشکانیان بسیار کوتاه یعنی در حد ذکر نام هر پادشاه در چند جمله آمده بوده و داستانهای پهلوانان این دوره نیز حذف شده است. داستان آرش کمانگیر نیز گویا در خداینامه بزرگ ساسانی دچار همین سرنوشت شده است.
وی درباره اینکه چرا این داستان برای مردم رایج و ماندگار است اظهار کرد: مردم مهمترین نگهبانان فرهنگ و داستانهای تاریخی و فرهنگی هستند؛ بهشکلی که میتوان گفت هر داستانی در میان مردم رایج و ماندگار شد در تاریخ فرهنگ و تمدن و ادبیات میماند و اگر مردم داستانی را کنار گذاشتند، در تاریخ نیز آن داستان در غبار فراموشی فرومیرود. یکی از بهترین نمونهها نیز همین داستان آرش کمانگیر است که بهدلیل ساختار حماسی و محتوای ارزنده آن یعنی فداکردن جان برای والاترین ارزشهای ملی و میهنی و عشق بیپایان به ایران، در میان مردمی که عاشق این ارزشها و نگهدارنده این عشق هستند، رایج و ماندگار است. البته مورخانی و شاعرانی مثل طبری و بیرونی و فخرالدین اسعد گرگانی از این پهلوان اسطورهای نام بردهاند و در ادبیات معاصر نیز شعر بلند «آرش کمانگیر» سروده سیاوش کسرایی اسنادی برای اهمیت فرهنگی و اجتماعی این داستان است.
ناهید آذرنوش _خبرنگار تحریریه جوان قدس
نظر شما