پس از واقعه جانگداز عاشورا در سال ۶۱ هجری، نخستین گزارشها را شاهدان عینی واقعه یعنی خانواده امام حسین(ع) بهخصوص زینب کبری(س) و حضرت سجاد(ع) به تاریخ ارائه کردند. بعدها این گزارشها بهویژه از دو روز پایانی وقوف در صحرای نینوا مقتل خوانده شد؛ گزارشهایی بدون غلو، مستند به مشاهدات و مبتنی بر واقعیت و عقلانیت، بدون آنکه احساسات و عواطف خارجی به آن افزوده شود و به خودی خود مظلومیت، شهامت، حماسه و عرفان واقعه عاشورا را نشان میداد.
دکتر حجتالله جودکی، پژوهشگر متون تاریخی و دینی است که مقتلالحسین(ع) ابومخنف را ترجمه و منتشر کرده است. این مقتل که توسط ابومخنف لوط بن یحیی بن سعید بن مخنف ازدی غامدی (م۱۵۷ ه.ق) روایت شده، نخستین مقتل حسینی است که گزارش جامعی از زمینهها و حادثه کربلا در آن روایت شده و اختلافی میان تاریخپژوهان به چشم نمیخورد. هر چند اصل کتاب مقتل الحسین(ع) ابومخنف به دست ما نرسیده است، اما استناد کتابهای معتبری همچون «تاریخ طبری» به آن، حکایت از این دارد که این مقتل از قدیمیترین و معتبرترین مقاتل عاشوراست.
در ادامه، گفتوگوی ما را با ایشان در خصوص مقتلنویسی میخوانید.
مقاتل و تشخیص سرهها و ناسرههای قیام عاشورا
دکتر جودکی در ابتدا با اشاره به پیشینه مقتلخوانی میگوید: در میان مسلمانان، تاریخنگاری با سیرهنویسی آغاز شد و با نگارش کتابهایی مانند مغازی، مقاتل، فتوح، مسالک و ممالک و... تکامل پیدا کرد. مورخان بر اساس تمایل عقیدتی و سیاسی خود مقتل مشاهیر مورد تأیید خود را نوشته و اخبار و احادیث مرتبط با زندگی آنان، کیفیت، زمان و مکان قتل یا شهادت آن بزرگواران را جمعآوری میکردند. به همین دلیل مقاتل مختلف و متنوعی نگاشته شد که نام آنها گرایش مذهبی و سیاسی مؤلف و حتی درجه اعتبار آن گفتهها را نقل میکند. کتابهایی با عناوینی مانند مقتل علی(ع)، مقتل حجر بن عدی، مقتل الحسین(ع) و... که تحریر شدهاند نیز از این گونهاند. هر چه کیفیت قتل یا شهادت فرد مورد نظر پرحادثهتر بوده و بر اذهان مردم آن روزگار بیشتر تأثیر گذاشته، مورخان بیشتری به آن عنایت کردهاند و سبب نگارش مقتلهای متفاوتی در آن باب شده است. واقعه جانسوز کربلا و شهادت سبط رسول خدا(ص)، مسلمانان بلاد اسلامی را در شعاع وسیعی و تا مدت زمان طولانی و حتی تا عصر حاضر متأثر کرده است، چنانکه تاکنون اندیشههای بسیاری را به خود مشغول کرده و کتابها و رسالههای بسیاری در مورد آن نوشتهاند.
ایشان ادامه میدهد: پس از واقعه کربلا، محبت شدید شیعیان به اهل بیت(ع) و شدت تنفر از بنیامیه موجب شد در طول تاریخ به حادثه دردناک کربلا، شاخ و برگهای زیادی اضافه شود تا بیشتر از گذشته مظلومیت خاندان امام حسین(ع) و ستمگری و بیرحمی بنیامیه را بیان کنند. این احساسات و عواطف کمکم به بیان داستانهایی در خصوص قساوت دشمنان تبدیل و هر ساله بر تأثر شیعیان اضافه شد تا جایی که پس از گذشت چند قرن بهقدری تکرار شد که بزرگان شیعه هم به نقل آن پرداختند. برخی از این شاخ و برگهای اضافی جزو وقایع کربلا قلمداد شد و به درون کتب تاریخ و مقتل راه یافت و تشخیص سره از ناسره در واقعه را مشکل کرد. البته این نکته را هم باید در نظر داشته باشیم آن زمان رسانه یا وسیلهای برای ارتباط به شکل امروزی نبود و شنوندگان رویدادهای تاریخی از زبان شاهدان عینی یا با چند واسطه سعی در به خاطر سپردن آن داشتند که در نقل این روایات ممکن بود حشو و زوائدی به آن اضافه شود. تغییر و تحولاتی که سهوی اتفاق افتاده و روایت تاریخی را از اصل آن، مقداری دورتر کرده است.
روایت اخبار عاشورا در مقتلالحسین(ع) ابومخنف
این پژوهشگر تاریخ تشیع مقاتل را به سه دوره زمانی تقسیم کرده و توضیح میدهد: از نظر محتوایی میتوان مقاتل را به سه دوره زمانی تقسیم کرد. ابتدا مقاتلی که تا قرن پنجم نگاشته شدهاند. این مقاتل به دلیل نزدیکی زمانی با حادثه عاشورا دارای کمترین اشکال هستند و بهندرت مطالب سخیف و بیپایه و خلاف عقل در آنها وجود دارد. دیگر، مقاتلی که تا دوره تیموریان نوشته شدهاند که تحریف، جابهجایی، کاستیها و فزونیها و دگرگونیها در آنها بهوفور رسوخ کرده است. در این مقاتل، نویسندگان تلاش کردهاند بهترینها را برای خود و بدترینها را برای دشمن بنویسند. معجزات و کرامات غیرواقعی به امام نسبت دادهاند و مطالب خلاف عقل و عرف در آنها فراوان دیده میشود. نسل سوم مقاتل با نگارش کتاب روضهالشهدا توسط ملاحسین کاشفی شروع شد و در دوران صفویه و قاجاریه به اوج خود رسید. در این مقاتل به کلی اهداف نهضت حسینی واژگون شده و تلاش فراوان برای گریه شیعیان بر مصائب سیدالشهدا(ع) صورت گرفته است. آنچه در این مقاتل آمده با آنچه توسط مقتلنویسان نخستین نوشته شده، تفاوتهایی دارد. در این مقاتل اهداف اصلی و پیام عاشورا و کربلا فراموش شده و مسائل حاشیهای همه چیز را تحت تأثیر خود قرار داده است.
مقتل ابومخنف، مقتلی معیار است
دکتر جودکی به مقتلالحسین(ع) ابومخنف اشاره کرده و میگوید: این مقتل دربرگیرنده حوادثی است که در فاصله زمانی مرگ معاویه بنابیسفیان، بنیانگذار سلسله اموی در سال 60هجری تا شهادت امام حسین(ع) و اسارت خاندانش در سال 61 هجری اتفاق افتاده است. مقتل ابومخنف مقتل معیار است، شیخ مفید در «ارشاد» نیز به مقتل ابومخنف متوسل شده است، اما فرقی که میان «تاریخ طبری» و «ارشاد» وجود دارد این است طبری در کتابش استناد خود را با جزئیات بیان کرده و مثلاً میگوید فلان فرد از فلان شخص که او نیز از فلان نفر نقل کرده است، در مورد فلان رویداد چنین میگوید، اما شیخ مفید در «ارشاد» ذکر نام واسطههای روایت تاریخی را حذف کرده است.
نظر شما