تابستان سال ۱۴۰۰ گزارش کشف جسد خونین مردی میانسال در خانهای متروک به پلیس اعلام شد.
پس از آن مأموران به محل جنایت رفتند و با بررسیهای اولیه مشخص شد که وی با ضربه جسمی سخت به سرش جان باخته است. جسد مرد ۳۸ ساله با دستور قضایی به پزشکی قانونی منتقل شد و مأموران شناسایی عامل قتل را در دستور کارشان قرار دادند.
در ادامه بررسیها تیم جنایی دریافت که آخرین بار یکی از دوستان مقتول به نام منصور با وی در خانه متروکه بوده است.
به این ترتیب مأموران مرد ۳۶ ساله را ردیابی و بازداشت کردند.
وی بعد از انتقال به پلیس آگاهی و در همه مراحل بازجویی منکر قتل شد و گفت: من اتهام قتل را قبول ندارم. من و مقتول با هم دوست بودیم و آن روز هم برای انجام کاری با هم قرار گذاشتیم. من یک ساعتی پیش او بودم و بعد هم آنجا را ترک کردم. من حتی نمیدانستم او به قتل رسیده تا اینکه مأموران مرا دستگیر کردند و فهمیدم دوستم مرده است.
از آنجا که هیچ مدرک مستندی علیه منصور پیدا نشد قضات او را از اتهام قتل تبرئه و آزاد کردند.
با گذشت بیش از یکسال از این جنایت در حالی که تحقیقات برای شناسایی عامل قتل به بنبست رسیده بود، اولیایدم با مراجعه به دادگاه درخواست کردند تا دیه مقتول از صندوق بیتالمال به آنها پرداخت شود.
قضات دادگاه کیفری استان تهران هم با برگزاری جلسهای به پرونده رسیدگی کردند و بر اساس مدرکهای موجود در پرونده و گزارش پلیس و همینطور درخواست اولیایدم، حکم به پرداخت دیه از صندوق بیتالمال دادند.
اعتراف به جنایت پس از دو سال
در حالی که دو سال از این جنایت گذشته بود و اولیایدم نیز دیه قربانی را از صندوق بیتالمال دریافت کرده بودند این بار منصور، دوست مقتول با پای خود به پلیس آگاهی رفت و به قتل دوستش اعتراف کرد.
وی در تشریح ماجرا به مأموران گفت: دو سال قبل دروغ گفتم، من قاتل دوستم هستم.
روز حادثه با مقتول قرار گذاشتیم تا در آن خانه متروکه مواد مخدر مصرف کنیم.
وقتی به خانه رسیدم برای اولین بار شیشه مصرف کردم که به یکباره حالم بد و دچار توهم شدم.
میخواستم از خانه خارج شوم، اما نگاهم به مقتول افتاد و او را به شکل یک حیوان درنده دیدم، وحشتزده یک وزنه فلزی را که جلوی در بود، برداشتم و ضربهای محکم به صورت و گیجگاه او زدم. باز فکر کردم ممکن است مرا بگیرد و بلایی سرم بیاورد به همین خاطر ضربه دیگری به طرف دیگر گیجگاهش زدم و خون از سرش جاری شد و روی زمین افتاد. تازه به خودم آمدم و فهمیدم توهم زده بودم.
از ترسم وزنه را برداشتم و بسرعت از خانه متروکه خارج شدم و در وسط راه وزنه را در یک بیابان انداختم و به خانهام رفتم تا اینکه چند روز بعد پلیس به سراغم آمد و دستگیر شدم، چون مدرکی از من وجود نداشت اتهام قتل را کتمان کردم و توانستم از مجازات بگریزم. اما در این مدت حتی یک شب هم به خاطر عذاب وجدان نتوانستم با آرامش بخوابم.
در دادگاه چه گذشت
با اعترافات صریح متهم و بازسازی صحنه قتل، پرونده برای رسیدگی به شعبه ۱۳ دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.
در ابتدای این جلسه دختر مقتول که تازه به سن قانونی رسیده بود، درخواست تازهای را مطرح کرد و گفت: وقتی پدرم کشته شد من به سن قانونی نرسیده بودم و قیم من درخواست دریافت دیه از صندوق بیتالمال را مطرح کرد، اما
حالا که به سن قانونی رسیدهام و قاتل پدرم هم شناسایی شده است، خواهان قصاص عامل قتل پدرم هستم.
پس از آن متهم به جایگاه رفت و با تکرار اعترافاتش در آخرین مرحله بازجویی گفت: باور کنید آن روز به خاطر مصرف شیشه دچار توهم شده بودم و دوستم را شبیه حیوان دیدم، حالا هم پشیمانم و از اولیایدم میخواهم مرا ببخشند.
با این درخواست قضات برای صدور رأی وارد شور شدند.
نظر شما