خطاطی و حکاکی روی سنگ ازجمله هنرهایی است که با خوشنویسی و طراحی سروکار دارد. درست مانند عبارات و کلماتی که «علیاصغر رشیدی» روی برخی از سنگ قبور اموات دفن شده در بارگاه مطهر رضوی و مجموعه فرهنگی آرامگاه خواجهربیع مشهد حکاکی میکند. او همیشه به رشته هنر، نقاشی و خطاطی علاقه داشته و هماکنون با ۵۱ سال سن، ۱۸ سال است با عشق و علاقه به کار خطاطی و حکاکی سنگ قبور اموات مشغول است و شاید بسیاری از ما، هنگام پیدا کردن محل قبر یکی از بستگان، دوستان و... در آرامستانهای حرم مطهر و مجموعه خواجهربیع، چشممان به کلمات و عبارات هنرمندانه خطاطی شده توسط او افتاده باشد. در ادامه بخشهایی از گپ و گفت صمیمانه خبرنگار روزنامه قدس با وی در محل آرامستان مجموعه خواجهربیع مشهد را میخوانید.
همه چیز از «ادب آداب دارد» آغاز شد
پس از پایان تحصیلات ابتدایی در روستای محل تولدم (روستای رضاآباد، ۲۰ کیلومتری شهرستان شیروان در خراسان شمالی) برای ادامه تحصیل به شهر قوچان رفتم. در آن دوران، معلمی به نام آقای کفاش داشتیم که معلم درس هنر در کلاس اول راهنمایی بود. ایشان یک روز سرمشقی با عنوان «ادب آداب دارد» را به عنوان تکلیف کلاس روی تختهسیاه نوشت تا دانشآموزان از روی آن بنویسند و به اصطلاح میخواست دانشآموزان را محک بزند. وقتی دستخط مرا دید به من گفت: نمره شما از ۲۰، عدد ۲ است، اما ناراحت نباش، با هم تلاش میکنیم تا در آخر سال تحصیلی این عدد، ۲۰ شود. سپس گفت: میروی منزل و ۱۵۰ مرتبه با قلمنی و دوات و جوهر از روی این سرمشق مینویسی. هفته بعد که تمرین انجام شده را پیش معلممان بردم، خوشحال شد و مرا تشویق کرد، بعد هم گفت: «خواستن، توانستن است».
در نزدیکی محل زندگی ما در شهر قوچان یک مغازه تابلوسازی بود که من پس از تعطیلی از مدرسه و انجام تکالیف درسیام پیش صاحب مغازه میرفتم و به دست استاد تابلوساز نگاه میکردم تا بعضی از فوت و فنهای خطاطی و تابلوسازی را از او یاد بگیرم.
پایم به انجمن خوشنویسان باز شد
در آن سالها در دوره دبیرستان، طرحی به نام «طرح کاد» برای دانشآموزان اجرا میشد که دانشآموزان میبایست در طول تحصیل در دوره دبیرستان با حرفه و شغلی که جنبه فنی، هنری و... داشت، آشنا میشدند و آن را فرامیگرفتند. من هم با مشورت خانوادهام، حرفه تابلوسازی و خطاطی را انتخاب کردم و یک روز در هفته به یک مغازه تابلوسازی میرفتم و از بس علاقه داشتم، حتی پس از پایان ساعت موظفی طرح کاد هم تا شب در همان مغازه میماندم و مشغول کار بودم. در نتیجه بهمرور زمان در کار خوشنویسی و خطاطی پیشرفت کردم و تجربیاتی بدست آوردم. با راهنمایی و مشاوره صاحب همان مغازه تابلوسازی، پیش یکی از استادان انجمن خوشنویسان ایران در شهر قوچان رفتم. این فعالیت همانطور ادامه داشت و در زمان سربازی (سال۱۳۷۱) هم در قسمت عقیدتی سیاسی پادگان مشغول به کار بودم. پس از سربازی، زمانی که ازدواج کردم (سال۱۳۷۳) کار مناسبی نداشتم. این بود که یکی از اقوام، من را به یکی از مغازههای سنگتراشی نزدیک آرامستان خواجهربیع که یکی از آرامستانهای مشهد است، معرفی کرد. صاحب مغازه هم پس از دیدن نمونه کارم موافقت کرد در مغازهاش مشغول به کار شوم. تقریباً ۱۰ سال در همین مغازه کار کردم، ولی پس از این مدت به دلیل ورشکستگی صاحب مغازه از آنجا بیرون آمدم.
از خواجهربیع مشهد تا حکاکی سنگ قبور در حرم مطهر امام رضا(ع)
سال ۱۳۸۵ بود که یکی از مسئولان آرامگاه خواجهربیع از من تقاضا کرد به صورت آزمایشی برای آنان کار خطاطی سنگ قبور اموات را انجام دهم. سپس به دفتر آرامستانهای حرم مطهر امام هشتم(ع) (دفتر امور دفن سابق) معرفی شدم و پس از صحبت با مسئولان این دفتر و دیدن نمونه کار، مراحل گزینش و سایر امور اداری مربوط انجام شد و به عنوان خطاط و حکاک سنگ مزار اموات مشغول کار شدم. البته شروع کار من در حرم مطهر یک سال پس از کار کردن در آرامگاه خواجهربیع بود. در حرم مطهر کار من به عنوان پیمانکار، در زمینه حکاکی سنگ قبور اموات در حرم مطهر رضوی و در قسمت زیرین صحنهای جمهوری اسلامی، آزادی و قدس بود. البته اکنون علاوه بر صحنهای یاد شده، رواق مبارکه حضرت زهرا(س) و مقبره پیر پالاندوز هم به آن اضافه شده است. از همان موقع (سال۱۳۸۵) تاکنون، حدود ۱۸سال است که معمولاً در طول هفته پنج روز در آرامگاه خواجهربیع و دو روز هم در حرم مطهر امام رضا(ع) مشغول به کار هستم.
دیدن نخستین سنگی که حکاکی کردم، پس از ۱۸ سال
نخستین سنگی که در مجموعه فرهنگی آرامستان خواجهربیع مشهد حکاکی کردم مربوط به یک شهید گمنام بود. این شهید گمنام در سال۱۳۶۷ به درجه رفیع شهادت نائل شده بود و من این افتخار را پیدا کردم در سال۱۳۸۵ سنگ قبر این شهید را واقع در قطعه شهدا در باغ اول آرامستان خواجهربیع حکاکی کنم. یادم هست پیش خودم فکر میکردم حتماً باید کار بسیار جذاب و تمیزی دربیاید. البته همیشه دوست داشتم کارم تمیز باشد، ولی در آن موقع حکاکی سنگ قبر این شهید خیلی برایم مهم بود. امروز و پس از ۱۸ سال، دوباره خاطرهها برایم زنده شد. اکنون ضمن ابراز ادب، ارادت و احترام، از ساحت مقدس این شهید گمنام بزرگوار میخواهم من حقیر را هم در قیامت شفاعت کند.
شغل من با واقعیتی به نام مرگ گره خورده است
قبر، آخرین منزلگاه هستی و نخستین خانه ورود شخص مرده به برزخ و قیامت خواهد بود. سنگ قبر یک نشانه است تا راه و هدف گم نشود. من با سنگها زندگی میکنم و با دستنوشتههایم حرف میزنم. شغل من ازجمله مشاغلی است که با واقعیتی به نام «مرگ» گره خورده است. راستش را بخواهید لحظه به لحظه به مرگ، قیامت، مردن، عزرائیل و... فکر میکنم، البته این فکرها فقط در موقع حکاکی سنگ قبور سراغم نمیآید، تقریباً همیشه به این موضوعات فکر میکنم. مرگ واقعیتی انکارناپذیر است و فرار و گریزی از آن نیست. سنگ قبر، پلاک منزل ابدی است، هرکسی، پلاک خاص خود را دارد.
خیلی دوست دارم خودم، سنگ قبرم را خطاطی و حکاکی کنم. چون هر کسی دوست دارد از هنر، استعداد و کاری که بلد است برای خودش هم استفاده کند. البته مشکل این است در سنگ قبر من فعلاً تاریخ فوت باید خالی باشد.
سختترین سنگ قبری که حکاکی کردم
دقیقاً یادم نیست، اما فکر میکنم تاکنون بیش از چندین هزار سنگ قبر، خطاطی و حکاکی کردهام، اما سختترین سنگ قبری که خطاطی و حکاکی کردم، مربوط به سنگ مزار مرحوم پدرم (در روستای رضاآباد) در سال۱۳۸۴ بود که خیلی هم برایم سخت بود. گریه میکردم و مینالیدم و سنگ قبر پدرم را خطاطی و حکاکی میکردم. به زبان دیگر باید بگویم خاک، آب، دور دستگاه فرز انگشتی، رنگها، نالهها و بیقراری من، همه و همه با هم مخلوط شده بود و من سنگ قبر عزیزترین فرد زندگیام را حکاکی کردم.
معروفترین افرادی که سنگ قبرشان را حکاکی کردهام
در این سالها سنگهای بسیاری را به نام افراد زیادی از چهرهها تا افراد عادی تراشیدهام، هر چند هر از دست رفتهای عزیز خانوادهای است اما گاه حکاکی بعضی اسامی حس و حال غریبتری دارد. در میان این نامها هم ذاکران و خادمان اهلبیت(ع) بودند و هم مسئولان کشوری تا شهدای گرانقدر. از این میان میتوانم به سنگ مزار افرادی همچون مرحوم حجتالاسلام فاکر (نماینده مردم مشهد در مجلس شورای اسلامی و عضو مجلس خبرگان رهبری)، مرحوم حاج رضا انصاریان مداح صلوات خاصه حضرت رضا(ع) و ذاکر اهلبیت(ع)، مرحوم سید رضا مؤید شاعر پیشکسوت آیینی شهر مشهد و حرم مطهر، مرحوم حجت لاسلام سید جعفر ماهرخسار ذاکر و مداح پیشکسوت حرم مطهر، مرحوم آیتالله دهشت، مرحوم اقوام شکوهی (از باسابقهترین نقارهچیان حرم مطهر)، شهید سردار بابارستمی (از فرماندهان دوران دفاع مقدس)، شهید سردارغلامرضا سمائی (از شهدای مدافع حرم در سوریه)، شهید نسیم افغانی (از شهدای اهل کشور افغانستان در دوران دفاع مقدس)، شهدای فاجعه منا در کشور عربستان از جمله شهید محسن حاجی حسنی کارگر از قاریان بینالمللی قرآن کریم، شهیدان حجج اسلام اصلانی و دارایی (شهدای حادثه تروریستی در حرم مطهر رضوی درماه مبارک رمضان سال۱۴۰۱)، مرحوم سردار سرلشکر فیروزآبادی (رئیس فقید ستاد کل نیروهای مسلح)، مرحوم استاد اسدالله زرین مهر (معروفترین گنبدشوی حرم مطهر رضوی) و... اشاره کنم. علاوه بر این، بازنویسی سنگ قبور مطهر شهدای انفجار بمب در عاشورای حرم مطهر رضوی، سنگ قبر چندین نفر از ائمه جمعه شهرهای مختلف مدفون در حرم مطهر رضوی، بازنویسی سنگ قبر آیتالله سبزواری، حکاکی سنگ قبر حجتالاسلام مرحوم سیدحاجی رئیسالساداتی (پدر فقید رئیس جمهور محبوب و شهید آیتالله سید ابراهیم رئیسی) همچنین سنگ قبور بعضی از زائران خارجی از کشورهای پاکستان، قطر، بحرین، امارات و...، حکاکی یک سنگ قبر تماماً به حروف لاتین مربوط به یک شخص متوفی از کشور فرانسه و... هم کار من بوده است.
خاطراتی از سنگ قبور اموات
اوایل کارم در سال۱۳۸۵ یک روز در محل باغ دوم مجموعه فرهنگی آرامستان خواجهربیع مشغول حکاکی سنگ قبر پسر جوانی بودم. همینطور که با دستگاه فرز انگشتی کار میکردم یک خانم میانسال که بعدها فهمیدم خواهر این جوان متوفی است، دست روی سنگ قبر گذاشت و خطاب به برادرش گفت: «... برادر عزیزم ناراحت نباش، راحت بخواب و از تاریکی قبر نترس. آرامش داشته باش، خداوند کمکت میکند. امشب برایت هدیه تلاوت قرآن، زیارتنامه ائمه اطهار(ع)، ادعیه مفاتیحالجنان و... می فرستم»، جملات این خواهر آنقدر در وجودم اثر گذاشت که من هم ترغیب شدم برای این جوان، خیراتی بدهم و به یادش باشم و هنوز لحن و صحبت آن خواهر را به یاد دارم.
خاطره دیگر مربوط به سال ۹۳ یا ۹۴ است. در آرامستان بهشت ثامنالائمه(ع) در زیر صحن مقدس آزادی در حرم مطهر مشغول کار بودم که یکی از خدام با لباس خدمت حرم مطهر به طرف من آمد و گفت برایش دعا کنم که در فلان مکان (با انگشت مکانی در قسمت پایین پای مرقد مطهر حضرت رضا(ع) در زیر صحن آزادی را نشان داد) دفن شود. حدود دو یا سه هفته بعد که برای حکاکی سنگ قبر اموات به زیر صحن آزادی رفتم، با دیدن عکس و تصویر این خادم حرم مطهر متوجه شدم او چندی پیش فوت کرده و قبرش دقیقاً در همان محلی که دوست داشت، واقع شده بود. همان روز اسم و مشخصاتش را به من دادند تا روی سنگ قبرش حکاکی کنم. آن روز با خودم گفتم این فرد، چه نیت و دل با صفایی داشته که صادقانه محل دفنش را از امام رضا(ع) تقاضا کرده بود.
در آرزوی حکاکی سنگ مرقد مطهر ائمه بقیع(ع)
من کمتر از آنم که خود را هنرمند بدانم، اما اگر در کار و شغلم موفق هستم، همه از لطف و عنایت امام هشتم(ع) است. برکت پولی را که از دستگاه امام رئوف حضرت رضا(ع) دریافت میکنم، قابل توصیف و بیان نیست. من یک ریال از حقالزحمهای که از این دستگاه باعظمت دریافت میکنم را با تمام پولها و گنجهای جهان عوض نمیکنم. دلم خوش است که با لطف خداوند و عنایات حضرت رضا(ع) من هم یکی از کبوتران حرم مطهر هستم؛ البته اگر امام رضا(ع) مرا لایق بدانند.
هرچند میدانم لایق نیستم، اما دوست دارم با هنری که دارم پس از ظهور امام زمان مهدی موعود(عج)، هنگام بازسازی قبور و حرم مطهر ائمه مظلوم بقیع(ع)، من هم توفیق خدمت به عنوان حکاک سنگ این قبور مطهر و مقدس را داشته باشم. ضمناً از امام زمان(عج) همیشه خواستهام از خدای متعال بخواهند توفیق خطاطی و حکاکی کتیبه غار حرا، مربوط به نخستین آیات نزول قرآن (آیات ابتدایی سوره مبارکه علق) در شهر مکه مکرمه را به یاد حضرت رسول اکرم(ص) به من عنایت و مرحمت فرماید.
نظر شما