آیتالله میلانی از جمله بزرگترین علما و مراجع مشهد در سده اخیر است و نقش مهمی در دوره معاصر حوزه علمیه مشهد و تاریخ اجتماعی و سیاسی این شهر و حتی کشور دارد.
داستان زندگی او فرازوفرودهای زیادی داشته است؛ اما برخی فراز و فرودهای سیاسی سبب شده کمتر مورد توجه قرار گیرد. در آستانه سالروز وفات آیتاللهالعظمی میلانی زندگی و زمانه ایشان را مرور میکنیم.
از مدینه تا میلان
اجداد «سیدمحمدهادی» از سادات حسینی و فرزندان امام زینالعابدین(ع) بودند که در زمره بزرگان علمی و معنوی مدینه در محله «بنیهاشم» به شمار میرفتند؛ آنقدر که همواره بزرگانی از جهان تشیع به آنجا رفتوآمد داشتند.
در یکی از همین رفتوآمدها و در موسم حج بود که شیعیان خطه آذربایجان برای حضور سیدی از این خاندان در ایران و تبریز دعوت کردند. سیدحسین و برادرش علیاکبر که هر دو از جوانان فرزانه مدینه بودند این دعوت را اجابت کردند و با زائران خانه خدا همراه شدند تا مدتی در اسکوچای تبریز اقامت گزینند و به فعالیت تبلیغی بپردازند.
سیدحسین همچنان در آذربایجان و محله «میلان» باقی ماند و همانجا با دختر آیتالله مامقانی ازدواج کرد تا نسل این سادات در ایران تداوم یابد و سالها بعد «سیدمحمدهادی» شامگاه نهم تیر 1274 در نجف متولد شود.
پای درس بزرگان
نخستین مکتب تربیتی سیدمحمدهادی، دامان مادری از خاندان علم و فضیلت و پدر فرزانه و عالم وی بود و البته داییاش شیخ ابوالقاسم مامقانی. در حوزه علمیه «میلان» که آن روزگار با حضور این خانواده رونق یافته بود طلاب زیادی از شهرها و روستاهای اطراف حضور داشتند.
محمدهادی مدتی بعد برای تکمیل دروس عالی حوزه به نجف مهاجرت کرد تا از محضر اساتید بزرگی چون مرحوم کمپانی، شیخالشریعه، سیدابوالحسن اصفهانی، میرزای نائینی و آقاضیاء عراقی بهره ببرد و در طول 23سال حضور در دروس فقه و اصول و محافل علمی این بزرگان، بر آرا و نظرات ایشان مسلط شود و خلاقیتهای علمی خود را نیز شکوفا کند.
او در فلسفه و علوم عقلی از شاگردان شیخ محمدحسین اصفهانی بود و اخلاق و معنویت را پای درس مرحوم قاضی مرور کرد. ریاضیات را نیز در محضر علامه سیدابوالقاسم خوانساری فراگرفت.
سیدمحمدهادی تفسیر و علوم قرآنی را در نجف از استاد بزرگ محمدجواد بلاغی فراگرفت و در آن تبحر یافت، تا جاییکه بعدها با اساتید تفسیر، بهویژه با مفسر بزرگ علامه طباطبایی صاحب تفسیر المیزان مباحثات و مناظراتی داشت و ارتباط ویژهای با یکدیگر پیدا کردند. همین تبحر در علوم قرآنی سبب شد همواره تفسیر را در کنار فقه و اصول تدریس کرده و قرآن را در برنامه درسی حوزههای علمیه وارد کند.
استاد بزرگان
سیدمحمدهادی میلانی همزمان با تحصیل، تدریس سطوح عالی فقه و اصول را نیز در نجف آغاز کرد. او در حدود 30سالگی به اجتهاد رسیده بود و برای برخی از فضلای نجف به تدریس خارج پرداخت. این در حالی بود که بیشتر اساتیدش در قید حیات و در حال تدریس بودند. مدتی نیز به تدریس فلسفه براساس متن اسفار پرداخت.
حالا سیدمحمدهادی میلانی به یکی از اساتید حوزه علمیه نجف تبدیل شده بود. جلسات درسش باشکوه بود و به دقت عقلی و عرفی در تبیین مسائل و تسلط به مبانی فقهی و اصولی شهرت داشت. قاضی طباطبایی، محمدتقی بهجت، محمدرضا مظفر و سیدمرتضی عسکری از جمله شاگردانش بودند.
حاجآقاحسین قمی که در پی واقعه گوهرشاد و کشف حجاب به عراق تبعید شده بود و در کربلا اقامت داشت، از برخی علمای نجف برای حضور در این شهر و تقویت حوزه علمیه کربلا دعوت کرد. بدین ترتیب آیتالله میلانی در سال 1315 مقیم کربلا شد تا در طول 18سال تدریس، شاگردان بزرگی را تربیت کند؛ وحیدخراسانی، محمدتقی جعفری، مهدویدامغانی، مدیرشانهچی، عندلیبسبزواری، حجتطباطبایی و... .
اما کربلا پایان آیتالله میلانی نبود. او پس از 40سال حضور در عتبات برای ششمین بار راهی ایران شد تا به زیارت علی بن موسیالرضا(ع) نائل شود؛ زیارتی که پایان دیگری را برایش رقم زد.
زائری که احیاگر شد
آیتالله میلانی سال۱۳۳۴ برای زیارت وارد مشهد شد؛ شهری خسته از استبداد رضاخانی و توفانهای خونینی مثل واقعه گوهرشاد؛ با حوزه علمیهای که در پی مبارزات روحانیان مشهد مورد تهاجم قرار گرفته بود و بسیاری از علمایش دستگیر یا تبعید شده بودند. او در خانه شیخ علیاکبر نوقانی اقامت گزید و مورد توجه علما و طبقات فرهنگی شهر قرار گرفت.
گرچه حوزه علمیه مشهد پس از شهریور ۱۳۲۰ و به همت علما و بزرگانی مانند سیدحسین شاهرودی، محمدکاظم دامغانی و سیداحمد مدرسیزدی حیات خود را بازیافته بود و دروس سطح و خارج برگزار میشد، اما خلأ حضور علما و مراجع برجستهای که سکان هدایت را برعهده بگیرند کاملاً مشهود بود. بزرگان حوزه علمیه مشهد، زائر فرهیخته شهرشان را بهترین گزینه برای این منظور میدانستند و پیش از این هم بارها از او دعوت کرده بودند که پاسخ مثبتی نداشت.
آیتالله میلانی با اینکه قصد بازگشت به کربلا را داشت، اما با اصرار طلاب و علما چندی در این شهر توقف کرد؛ توقفی که 20سال به طول انجامید و تا پایان عمر شریفش ادامه یافت.
برکت حوزه علمیه مشهد
نخستین گام اصلاحی آیتالله میلانی در حوزه علمیه، سامان بخشیدن به دروس بود که بعدها اثراتش حتی در مراکز دینی و فرهنگی دیگر نیز نمایان شد.
ابتدا اساتید بزرگ و شایستهای مانند میرزاعلی فلسفی که از برجستهترین درسآموختگان مکتب نجف بود را به این حوزه علمیه دعوت کرد و خود نیز بر کرسی تدریس نشست. درس خارج اصول و فقه او که بر مبانی استادانش، مرحوم کمپانی و میرزای نائینی در مسجد گوهرشاد دایر میشد، در شکوفایی دروس حوزه نقش بسزایی داشت و به مرور زمان علما را در این شهر تمرکز میبخشید.
او در مشهد مدارسی به سبک جدید تأسیس کرد و نسبت به مدارس جدید سایر شهرها، مثل مدرسه حقانی نیز حمایت مالی و معنوی داشت.
در نظام آموزشی جدید، طلاب مراحل آموزشی را در دورههای آموزشی مشخصی میگذراندند و برخی دروس را با کتابهای تازهتألیفی مثل کتابهای عربی آسان و اصول فقه مظفر که در حوزه مشهد مرسوم نبود، فرا میگرفتند.
طلاب پس از گذراندن دورههای آموزشی اولیه این اختیار را داشتند که در مراحل بالاتر بهطور تخصصی به فقه و اصول یا به تحصیل در سایر علوم اسلامی و زبانهای خارجی برای تبلیغ تخصصی بپردازند. برای این مرحله دو مدرسه در نظر گرفته شده بود.
او در روش آموزشی دروس نیز تحولاتی را پدید آورد، به نابسامانی و بینظمی حاکم بر مدارس دینی پایان داد و به حوزه علمیه مشهد جان تازهای بخشید تا جایی که شاگردش آیتالله سیدعلی خامنهای میگوید: «از برکات الهی برای حوزه علمیه مشهد وجود آیتالله میلانی بود».
شخصیت جهانی
آیتالله میلانی در دوران مرجعیت، بهویژه در سالهای اقامت در مشهدمقدس، مورد توجه بسیاری از شخصیتهای جهانی قرار داشت و ارتباطات بینالمللی زیادی با شخصیتهای بزرگی از جهان اسلام شکل گرفت. شخصیت جهانی این فقیه بزرگ موجب شده بود علمای شیعه و بزرگان اهلتسنن نیز برای گفتوگو و مشاوره در مسائل مهم مذهبی رهسپار ایران شده و از نزدیک با نظرات ایشان آشنا شوند.
ارتباط با دارالتقریب قاهره و جامع الازهر و دریافت لوح فتوای شیخ محمود شلتوت مبنی بر جواز عمل به مذهب تشیع از مهمترین این ارتباطات بود که تا سالها ادامه داشت.
علامه شیخ محمدجواد مغنیه، عالم بزرگ لبنانی و علامه شیخ محمدجواد الشری، رهبر شیعیان آمریکا از جمله عالمانی بودند که ضمن سفر به مشهد با آیتالله میلانی ملاقات کردند. او در بازسازی مسجد هامبورگ آلمان هم نقش مؤثری ایفا کرد و در اعزام شهید بهشتی به آنجا تلاش زیادی داشت. حتی برخی رهبران مسلمان آسیای میانه نیز درباره تعامل با حکومت کمونیستی شوروی از او کسب تکلیف میکردند.
اولویت تبلیغ
آیتالله میلانی به تبلیغ دینی اهمیت زیادی میداد و علاوه بر رویکرد تبلیغی که در آموزش حوزه علمیه داشت، شمار فراوانی از روحانیان را برای فعالیت تبلیغی سازماندهی کرده و در مناسبتهای مذهبی به نقاط مختلف کشور اعزام میکرد، ضمن اینکه نگاه ویژهای به تبلیغ بینالمللی داشت.
در زلزله سال ۱۳۴۷ در جنوب خراسان، مردم را برای بازسازی و کمک به آوارگان بسیج کرده و بارها طلاب را بهمنظور کمک به مردم به این منطقه فرستاد.
علاوه بر این از مؤسسات و تشکلهای دینی غیرحوزوی نیز پشتیبانی میکرد. کانون نشر حقایق اسلامی با مدیریت محمدتقی شریعتی که در ترویج تفکر نواندیشانه اسلامی و بهویژه پاسخگویی به شبهات جریانهای ضددینی در میان جوانان و تحصیلکردههای دانشگاهی فعالیت داشت، از آن جمله بود.
او در راهاندازی مؤسسه انتشارات علمی و اسلامی بعثت که به چاپ و نشر کتابهای اسلام سیاسی میپرداخت نیز پیشگام بود.
سیاستی عین دیانت
محمدهادی میلانی از جوانی در عراق فعالیت سیاسیاش را آغاز کرد؛ زمانی که با مبارزه مردم عراق علیه استعمار انگلستان به رهبری مراجع شیعه همراه شده بود.
پس از حضور در مشهد که مصادف بود با سالهای پس از نهضت ملی شدن نفت، با سران نهضت ملی در مشهد رابطه نزدیک داشت. سپهبد قرنی نیز اجازه کودتا علیه شاه را از آیتالله میلانی گرفته بود.
وی که در آن سالها از مراجع بزرگ تشیع به شمار میرفت، با پیامها، نامهها و اعلامیههایی که خطاب به دولت وقت و ملت ایران صادر میکرد، در هدایت و حرکتهای مردمی علیه رژیم شاه نقش مهمی برعهده داشت.
در پی دستگیری امام خمینی(ره) به تهران مهاجرت کرد و گفت: «این قیام و نهضت به هیچ وجه صورت ارتجاعی ندارد؛ بلکه نهضتی است که ملتی مسلمان برای مقابله با حکومتهای جابرانه، با پیشوایی مقامات عالی روحانی تعقیب میکند. هدف ملت مسلمان ایران این است بیش از این به مصالح دنیایی و دینی آنان تجاوز نشود».
درباره رهبری نهضت معتقد بود هر مجتهدی لیاقت رهبری ندارد و تنها فقیه سیاستمداری میتواند که عالم به زمانش باشد و در راه خدا از ملامت ملامتگران هراس نداشته باشد و اکنون این مشخصات در کسی جز آیتالله خمینی نیست.
مرجع ضدصهیونیسم
پس از هجوم وحشیانه مزدوران پهلوی به مدرسه فیضیه، در پیامی نوشت: «ما از حمله و یورش چنگیزانه، به ساحت حوزه علمیه قم گذشتیم! از حبس و زجر رجال دینی و ملی گذشتیم... این ننگ را کجا ببریم که مملکت اسلامی ما را دارند پایگاه اسرائیل و صهیونیسم میکنند و افراد همدست آنها را در رأس کارها قرار میدهند...».
خرداد ۱۳۴۶ با انتشار اعلامیهای با اعراب مسلمان در جنگ ششروزه اعراب و اسرائیل اظهار همدردی کرد و به همین دلیل از سوی حکومت تهدید شد. چندی بعد هم در آستانه اخراج از کشور و تبعید قرار گرفت که بهدلیل نفوذی که در میان تودههای مردم داشت، عملی نشد.
در فتوایی که به دنبال آغاز جنگ اعراب و اسرائیل درباره معامله و مراوده با یهودیان صادر کرد، نوشته بود: «بر همه مسلمانان لازم است از هرگونه معامله و رفتار دوستانه با اسرائیلیان خودداری کنند و نیز لازم است نسبت به برادران مسلمان مصیبتدیده از هر نوع مساعدت مادی و معنوی دریغ نکنند... و بسیار مقتضی است اقامه مجالس یادبود برای لشکریان اسلام که در این جنگ تا آخرین نفس مقاومت کردند و با کمال شهامت از حدود و ثغور کشورهای اسلامی و مسجدالاقصی دفاع کردند...».
آرامش در توحیدخانه
آیتالله میلانی در جریان قیام 15خرداد از پیشگامان نهضت روحانیت بود و عملاً رهبری را در سالهای پس از آن در خراسان برعهده داشت. اما در سالهای پایانی عمر ایشان مجموعه عواملی سبب انزوای سیاسی ایشان شد؛ عواملی مثل مواضع روشنفکران، اختلاف فکری با برخی علما در مشرب فلسفی، نفوذ ساواک به بیت ایشان و در نهایت بیماری و سکته ناقصی که امور بیت را از دست ایشان خارج کرد و به سوی دیگری برد.
آیتالله میلانی هفدهم مرداد۱۳۵۴ پس از 80سال تلاش علمی و عملی، چشم از جهان فروبست. از زندگی زاهدانهاش جز مقداری کتاب و تعدادی فرش کهنه چیز دیگری نماند. پیکرش فردای آن روز پس از تشییعی بینظیر بر دستان دهها هزار نفر از مردم مؤمن و با حضور شخصیتهای بزرگ علمی و مذهبی داخلی و خارجی در جوار مرقد مطهر امام رضا(ع) در رواق توحیدخانه به خاک سپرده شد.
خبرنگار: محمد ولیان پور
نظر شما