تحولات منطقه

«در نگاه اسلام، خانواده پایه بسیار مهم و سلول اصلی جامعه است، به‌گونه‌ای که بدون بهره‌مندی از خانواده‌های سالم، سرزنده و با نشاط، امکان پیشرفت جامعه به‌ویژه پیشرفت فرهنگی وجود ندارد».

میل روزافزون فرزندان به زندگی در خانه‌های مجردی/ کلبه‌های مستقل یا کلونی‌هایی پر از آسیب؟
زمان مطالعه: ۷ دقیقه

این عبارت، بخشی از بیانات رهبر معظم انقلاب در سومین نشست اندیشه‌های راهبردی در خصوص نقش مهم خانواده است.

بدون تردید شناخت آسیب‌های پیش روی خانواده‌ها می‌تواند به بهبود حال این نهاد غیررسمی کمک کرده و زمینه تأثیرگذاری آن در پیشرفت جامعه را فراهم کند.

در این میان، برخی کارشناسان گرایش و میل برخی از فرزندان به سوی خانه‌های مجردی و تجربه زندگی به دور از والدین را یکی از چالش‌های امروز خانواده‌ها می‌دانند. دوری از خانه و خانواده به‌ویژه در خصوص دختران، ضمن آنکه می‌تواند به بروز آسیب‌های فردی و اجتماعی منجر شود، ممکن است پایه‌های نهاد خانواده را نیز متزلزل کند.

از سوی دیگر، برخی از کارشناسان معتقدند پناه بردن به خانه‌های مجردی، نخستین گام برای استقلال جوانان و آماده شدن آن‌ها برای حضور مؤثر در جامعه است.

پرسش این است آیا زندگی مجردی، نوعی سبک زندگی محسوب می‌شود یا باید آن را یک آسیب اجتماعی دانست؟

زندگی مجردی بر جامعه تحمیل شده است

علیرضا شریفی یزدی، متخصص روان‌شناسی اجتماعی به قدس می‌گوید: عوامل اجتماعی مانند حلقه‌های زنجیر به یکدیگر متصل هستند. خانه‌های مجردی اگرچه از گذشته وجود داشته، اما تجرد در دوره‌های گذشته برای افراد یک انتخاب بوده، در حالی که امروزه برای بخش بزرگی از جامعه به یک اجبار تبدیل شده است. تا حدود ۴۰سال پیش، متوسط سن ازدواج در کشور برای مردان حدود ۲۵سال و برای بانوان  زیر۲۰سال بوده است؛ اما حالا این ارقام به ترتیب به حدود ۳۴  و ۳۰ سال رسیده است. این درحالی است که با توجه به فرهنگ ایرانی، هرچه سن ازدواج افراد پایین‌تر باشد امکان استفاده از خانه مجردی کمتر خواهد بود. اما وقتی سن ازدواج بالا می‌رود سه چهار اتفاق با هم می‌افتد؛ نخست اینکه افراد مجرد توان اقتصادی بیشتری پیدا می‌کنند و می‌توانند مستقل از خانواده پدری زندگی کنند. دوم، نیازهای عاطفی، جسمی و جنسی موجب می‌شود تمایل به زندگی مجردی پیدا کنند. سوم، اگر بعضی افراد وقتی به دلایل مالی نتوانند به تنهایی خانه مجردی تهیه کنند با دیگران شریک و همخانه می‌شوند. نکته دیگر اینکه بعضی از والدین می‌خواهند فرزندانشان را حتی در سنین بالا هم کنترل و نظارت کنند، مثلاً اینکه کجا بوده است، کی می‌خوابد و... بنابراین بعضی افراد برای اینکه از زیر کنترل‌های والدهای کنترلگر، قیاسگر و سرزنشگر خارج شوند به خانه‌های مجردی تمایل پیدا می‌کنند.

وی با اشاره به اینکه اگر پدیده یاد شده در شرایط و روند عادی باشد نتیجه و خروجی طبیعی جامعه خواهد بود، می‌افزاید: در این شرایط، زندگی مجردی نمی‌تواند به عنوان یک آسیب اجتماعی مطرح باشد. مثلاً فردی ۳۰ساله که شغل و درآمدی دارد و تصمیم گرفته مستقل از والدینش زندگی کند، این نوعی از سبک زندگی به شمار می‌آید. البته بر اساس آمار و اطلاعات، کسانی که خانه مجردی دارند و این سبک از زندگی را انتخاب کرده‌اند امکان اینکه آسیب‌های اجتماعی دیگر بر آنان وارد شود به مراتب بیشتر از جوانانی است که با والدین و یا با خانوده پدری و مادری‌شان زندگی می‌کنند. چون وقتی به صورت مجردی زندگی می‌کنند افراد دیگر آسان‌تر با آن‌ها رفت‌وآمد می‌کنند و در این حالت درون خانه‌شان ممکن است اتفاقاتی بیفتد که خیلی با  اصول، هنجارها، ارزش‌ها و فرهنگ ما همخوانی ندارد.

وی اضافه می‌کند: جدا از ازدواج سفید، موضوعی که امروز در حال تجربه‌اش هستیم و نمی‌توانیم از آن به عنوان سبک زندگی یاد کنیم، همخانه شدن جنس‌های مخالف است. یعنی بعضی افراد با جنس مخالفشان در خانه‌های مجردی زندگی می‌کنند. در واقع یک مرد با یک خانم که هیچ ارتباط خاصی بینشان نیست برای اینکه هزینه‌های خانه را تقسیم کنند، زیر یک سقف زندگی می‌کنند که این سبک از زندگی قطعاً آسیب است و در درازمدت می‌تواند موجب تغییر ارزش‌ها و هنجارهای جامعه شود.

این استاد دانشگاه ادامه می‌دهد: به‌طور کلی اگر بتوانیم روند عادی و طبیعی را طی کنیم و جوانان ما توان ازدواج به‌موقع را داشته باشند، بهتر این است از خانه پدری جدا شوند و همراه همسرشان خانه مستقل خود را داشته باشند؛ اما اگر این امکان به هر دلیلی نباشد، با توجه به افزایش مجردان مطلق اجباری که امروز بر جامعه تحمیل شده است، زندگی مجردی یک انتخاب نیست؛ بلکه یک نوع تحمیل بر جامعه است.

شریفی یزدی می‌افزاید: بی تردید میزان آسیب در خانه‌های مجردی نسبت به خانه‌های والدانه بیشتر است. اگرچه زندگی با والدین پس از دوره جوانی هم خالی از ایراد نیست که کاهش مسئولیت‌پذیری بچه‌ها و نداشتن احساس استقلال کافی، تنها نمونه‌هایی از این آسیب‌هاست، اما با توجه به شرایط امروز جامعه، اگر زندگی در خانه مجردی را با زندگی در خانه پدری یا مادری در کفه ترازو بگذاریم یقیناً کفه زندگی با والدین سنگینی می‌کند و بهتر است، چون با توجه به شرایط جامعه ما خانه مجردی آسیب بسیار بیشتری دارد.

وی در خصوص راهکار رفع مشکل می‌گوید: باید شرایط اقتصادی را به نحوی تنظیم کنیم که جوانان به‌موقع بتوانند شاغل شوند و ازدواج کنند. اگر این اتفاق بیفتد میزان خانه‌های مجردی در کشور به‌شدت کاهش پیدا می‌کند. راهکار دوم هم به نظام آموزش و پرورش کشور برمی‌گردد. این نظام حتماً باید روی نوجوانان کار کند تا اگر شغلی خوبی پیدا کردند و وضعیت اقتصادی مناسبی برایشان ایجاد شد، بتوانند ازدواج کنند. چون امروز کسانی را داریم که با وجود داشتن موقعیت اقتصادی مناسب حاضر نیستند زیر بار مسئولیت بروند. پس در اینجا نیازمند کار فرهنگی هستیم.

 وی با اشاره به اینکه فرهنگ خانوادگی ما حمایتگر است، می‌افزاید: قوی بودن این فرهنگ می‌تواند مسئله زندگی مجردی را هضم کند؛ یعنی اگرچه برای والدین هم سخت است که فرزندانشان پس از ۲۰سالگی همراه آن‌ها زندگی کنند اما این سختی را به جان می‌خرند. هیچ والدی در هیچ دوره‌ای از ادوار تاریخ به اندازه امروز تحت فشار نبوده است. قبلاً بچه‌ها معمولاً در سنین ۱۶ تا ۲۰سالگی ازدواج می‌کردند و به دنبال زندگی خودشان می‌رفتند اما حالا افراد گاهی تا ۴۰سالگی هم ازدوج نمی‌کنند و والدین مجبورند از آن‌ها حمایت کنند، چون نگران‌اند در خانه مجردی دچار آسیب شوند. بنابراین نباید فکر کنیم پدر و مادرها دچار پارانویا (بدگمانی) هستند و یا توهم دارند. آن‌ها می‌دانند دختر یا پسری که ۳۰سال سن و نیازهای  فیزیکی، عاطفی، جنسی و... دارد در خانه مجردی همراه دیگران ممکن است آسیب‌هایی مثل اعتیاد، روابط باز جنسی، شکست‌های عشقی و عاطفی و... را تجربه کند. بنابراین ترجیح می‌دهند با همه سختی‌هایی که برای خود و فرزندانشان وجود دارد آن‌ها را در کنار خود بپذیرند.

زندگی مجردی یک آسیب اجتماعی است

ابراهیم فیاض، استاد جامعه‌شناسی هم در پاسخ به قدس می‌گوید: در جامعه ما زندگی مجردی نوع خاصی از سبک زندگی نیست، بلکه یک آسیب اجتماعی محسوب می‌شود.

وی فردگرایی، راحت‌طلبی، مسئولیت‌گریزی، لذت‌های جسمانی و روحی را عمده‌ترین دلایل گرایش جوانان به زندگی مجردی می‌داند و می‌افزاید: ما با فردگرایی، کانون خانواده را از بین برده‌ایم. الان فردگرایی در جامعه در حال اوج گرفتن است و خانواده گرایی به‌تدریج کنار می‌رود؛ یعنی برای جوانان، خانواده ترجیح ندارد.

فیاض با اشاره به اینکه میزان آسیب در خانه‌های مجردی اصلاً قابل قیاس با زندگی در خانه پدری یا مادری نیست، می‌افزاید: الان بسیاری از خانه‌های مجردی، کلونی موادمخدر و اعتیاد شده‌اند و کسانی که در این‌گونه خانه‌ها زندگی می‌کنند به لحاظ روحی و روانی به‌شدت دچار بحران می‌شوند، به‌طوری که گاهی اقدام به خودکشی می‌کنند. نکته خطرناک‌تر رشد همجنس‌گرایی در خانه‌های مجردی است.   

 وی ادامه می‌دهد: زندگی جوان در کنار والدین اگرچه مسائل و مشکلات خاص خود را دارد، اما با توجه به آسیب‌هایی متعددی که زندگی مجردی در کشور دارد ترجیح این است بچه‌ها تا زمانی که ازدواج نکرده‌اند با والدینشان زندگی کنند، چون در این شرایط کمتر دچار آسیب و بحران‌های روحی می‌شوند.

زندگی مجردی یک آسیب نیست

اما نیره توکلی، جامعه‌شناس و استاد دانشگاه نگاه متفاوت‌تری دارد و به قدس می‌گوید: این پدیده را می‌توان از دیدگاه‌های مختلف بررسی کرد. بستگی به این دارد که چه دیدی نسبت به این موضوع داشته باشیم و با توجه به دیدگاه ما این پدیده می‌تواند یک آسیب اجتماعی و یا نوعی از سبک زندگی و معیاری برای توسعه باشد.

وی در همین زمینه می‌افزاید: خیلی از موضوعات مثل طلاق و زندگی مجردی که در جامعه ما  آسیب به شمار می‌آیند، در واقع آسیب نیستند. اینکه بچه‌ها زندگی مجردی داشته باشند و مستقل از پدر و مادرشان زندگی کنند به خودی خود نه تنها آسیب نیست بلکه ملاکی برای توسعه‌یافتگی است و این موضوع خواهد بود که افراد متکی به خود بار می‌آیند و می‌توانند زندگی‌شان را اداره کنند.

توکلی با اشاره به اینکه خانواده گسترده و زندگی بدون اینکه فردیت کسی در نظر گرفته شود، ایده‌آل و آرمانی نیست، بلکه سرپوشی برای پنهان کردن مشکلات است، تصریح می‌کند: پدیده زندگی مجردی مقتضای جامعه پیشرفته است. یعنی بچه‌ها پس از یک سنی حتماً باید مستقل زندگی کنند تا توانمند شوند و یاد بگیرند چگونه روی پای خودشان بایستند. این اتفاق یا با ازدواج و تشکیل خانواده می‌افتد یا اینکه فرد به صورت مجردی زندگی می‌کند که خیلی‌ها هم زندگی سالمی دارند.

این استاد دانشگاه با بیان اینکه زندگی مجردی به این مفهوم نیست که فرد خانواده‌اش را رها کند؛ بلکه به این معنی است که به انتخاب‌های یکدیگر احترام می‌گذارند، می‌افزاید: نگرانی والدین بیشتر از این است که فرزندانشان در خانه‌های مجردی به دام اعتیاد، فساد و ... بیفتند، این در حالی است که این‌گونه آسیب‌ها بیشتر معلول هستند نه علت؛ بنابراین باید علت آسیب‌ها را از بین برد.

وی با مهم خواندن نظارت اجتماعی می‌گوید: در جوامع پیشرفته، فرزندان با اینکه با والدینشان زندگی می‌کنند، اما از لحاظ تغذیه، خشونت، سلامت جسمی و روحی و... از سوی دستگاه‌های مسئول رصد می‌شوند، بنابراین به جای اینکه نگران زندگی مجردی بچه‌هایمان باشیم باید ببینیم جامعه چه امکاناتی برایشان فراهم می‌کند تا با توجه به امکاناتی که دارند، بتوانند روی پای خودشان بایستند و مستقل زندگی کنند.

منبع: روزنامه قدس

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.