به گزارش قدس آنلاین، از محمدحسین مهدویان با ایفای نقشی کوتاه در فصل دوم «زخم کاری» گرفته تا منوچهر هادی که یکی از نقشهای اصلی را در فیلم «حدود ۸ صبح» به نویسندگی و کارگردانی خودش ایفا کرد اما تعداد بازیگرانی که به جهان فیلمسازی وارد شدهاند و نقش اصلی آثاری به نویسندگی و کارگردانی خودشان را بازی کردهاند، کم نیست مثلاً دو چهره مشهور عرصه بازیگری، هادی حجازیفر و مهران مدیری این روزها در فیلم و سریالی به نویسندگی و کارگردانی خودشان، نقشآفرینی داشتهاند.
فیلم «ساعت ۶صبح» ساخته مهران مدیری که روی پرده سینماهاست با انتقادهای زیادی در کارگردانی و فیلمنامه مواجه است. او در این فیلم که دومین سینمایی بلندش پس از «ساعت ۵عصر» است به موضوعی اجتماعی پرداخته و برخلاف شمایل طنازانهای که در این چند دهه از خودش ساخته بود این بار در قامت سازنده درامی تلخ ظاهر شده که البته موفق نبوده است.
نکتهای که بهروز افخمی در برنامه «هفت» به آن اشاره داشت قابل توجه است اینکه مدیری وقتی از برادران قاسمخانی (فیلمنامهنویس) جدا شد، افت شدیدی پیدا کرد. به گفته این فیلمساز؛ «مدیری زمانی موفق بود که فیلمنامههایش را خودش نمینوشت. او اگر سیر خود را نگاه کند، متوجه میشود با جدایی از قاسمخانیها سقوط کرده و نباید فیلم جدیاش را خودش مینوشت بلکه باید به سراغ فیلمنامهنویسی میرفت که این فضا را میشناخت. اگر فیلمنامه را فرد دیگری مینوشت، خود مدیری هم در تکسکانس فیلمش بازی نمیکرد و تمرکزش را روی کارگردانیاش میگذاشت شاید با فیلم سر و شکلدارتری روبهرو بودیم».
اصرار مدیری به کارگردانی فیلمنامه خودش منجر به شکست اثرش شد و بسیاری بر این باورند قصه او در زمانه و جامعهای غیر از آنچه در آن زیست کرده، میگذرد و فاصله او با مسائل امروز مردم بسیار عجیب است. به نظر میرسد دیگر اعتبار آدمها، ضمانتی برای موفقیت اثرشان نیست. شکست «ساعت ۶صبح» در گیشه، فقط از نام مهران مدیری که خالق آثار ماندگاری چون پاورچین و ساعت خوش است، اعتبارزدایی کرده است.
استثنایی که همیشه تکرار نمیشود
اگرچه مهران مدیری نقش کوتاهی در فیلمی داشت که دستپخت خودش بود و نمره قبولی هم از آن نگرفت اما هادی حجازیفر قمار بزرگی را در «موقعیت مهدی» انجام داد. او در این فیلم سینمایی که نخستین تجربه کارگردانیاش بود، علاوه بر نویسندگی فیلمنامه، ایفاگر نقش اصلی هم بود اما نتیجه همان شد که باید میشد. «موقعیت مهدی» فیلمی موفق در کارگردانی، فیلمنامه و به ویژه بازیگر نقش اول بود و شاید یکی از مهمترین دلایل این موفقیت را میتوان نزدیکی و آشنایی حجازیفر به شخصیت اصلی قصه یعنی شهید مهدی باکری دانست. در ابتدا به او پیشنهاد بازی در نقش شهید باکری را دادند اما با توجه به شناختی که از لشکر۳۱ عاشورا داشت، تصمیم گرفت این فیلم را خودش بسازد و در آن بازی کند اگرچه تولید این فیلم ۱۲بار متوقف شد اما عوامل پای کار ایستادند.
موفقیت حجازیفر در فیلمی که بار اصلی آن روی دوش خودش بود سبب شد جا پایش را در کارگردانی محکمتر کند اما گاهی بخت یک بار در خانه آدم را میزند، به نظر میرسد موفقیت حجازیفر در «موقعیت مهدی» و سریال تلویزیونی «عاشورا» این بار در سریال «داریوش» تکرار نشده است. بازیگر سریال تماشایی «پوست شیر» که بنا داشت بار دیگر یاد شخصیت به یاد ماندنی «نعیم» را در ذهن مخاطبان شبکه نمایش خانگی زنده کند، در لباس «داریوش» که علاوه بر بازی در نقش اصلی، کارگردانی و نویسندگی آن را هم بر عهده داشته، موفق نبوده است. این سریال که با تعلیق درباره رازهای سر به مهر و گنجی گمشده، کارش را آغاز کرد در میانه راه، نفسش به شماره افتاده است. شخصیت «داریوش» گیرایی و دلچسبی شخصیت «نعیم» را ندارد.
«داریوش» شخصیت متزلزلی دارد و موقعیتهای کمدی که بناست درام را از تلخی و یکنواختی خارج کند، در سریال ننشسته و در موقعیتهای حساس و دراماتیک، وصله نچسبی شده است. حجازیفر برای اینکه خاطره «نعیم» را از ذهن مخاطبان «پوست شیر» پاک کند، شخصیتی با گریم و موقعیت مشابه اما خصوصیات اخلاقی متفاوت و متزلزل خلق کرده است که مخاطب را نسبت به او و کارهایش بیاعتماد میکند.
اگرچه او با نگارش فیلمنامه خوب «آتابای» که توسط نیکی کریمی کارگردانی شد، توانمندیاش را در این حوزه به اثبات رساند اما به نظر میرسد سایه آخرین سریال برادران محمودی روی «داریوش» چنان سنگینی کرده که او برای فرار از دالان تشابهات دو قصه در آستانه سقوط به دره ضعف منطق روایت و سستی شخصیتپردازی قرار دارد.
تا اینجای کار، «داریوش» از «پوست شیر» عقبتر است و امضای کارگردانی حجازیفر را پای خود ندارد بلکه همچنان در محاق موفقیتهای سریال برادران محمودی مانده است. باید منتظر ماند و در پایان سریال دید «داریوش» میتواند خودش را از زیر سایه «نعیم» بیرون بکشد یا نه.
قاعده معتبر بازی در یک پست
تعداد بازیگرانی که وارد عرصه کارگردانی شدهاند، کم نیستند از رضا عطاران گرفته که بازیگر و کارگردان سریالهای کمدی دهه۸۰ تلویزیون بود تا سعید آقاخانی که او نیز همین مسیر را طی کرد و حالا نوبت به جواد عزتی در کمدی «تمساح خونی» رسیده است. عزتی در قدم نخست فیلمسازیاش، یک کمدی سخت را تجربه کرده و نشان داد در این سالها، تا چه اندازه روی ریزهکاریهای اجرایی تمرکز داشته است.
او با ساخت تمساح خونی که اقبال بالایی در جشنواره سال گذشته و اکران عمومی امسال داشته، گام بلندی در مسیر کارگردانی برداشته است. یک کمدی شخصیتمحور پرچالش که عطفهای داستانی پرتعدادی دارد و با تغییر متوالی فضاسازیهای مختلف، داستان را روی ریتم تندی از کمدی قرار داده است. این فیلم، برآورد خوبی از چندین سال حضور عزتی در سینمای کمدی است و نشان میدهد او تا چه اندازه برای نخستین کار خود، تجربه سخت و سنگینی داشته است.
مسئله مهم این است که بازیگران شناخته شدهای که قدم در میدان کارگردانی گذاشته و موفق بودهاند، تعصبی برای ساخت فیلمنامههای خودشان نداشتهاند و از آنجا که فیلمنامه پاشنه آشیل سینمای ایران است، دستکم در گام نخست فیلمسازی چنین ریسکی نکردهاند. کفه موفقیت در میان بازیگرانی که اصرار به ساخت فیلمنامههای خودشان داشتهاند با کسانی که فقط به کارگردانی یک فیلمنامه چفت و بستدار رضایت دادهاند، به نفع همه فن حریفها نیست.
حمیدرضا آذرنگ که با بازی در سریال نوروزی «نون.خ» نامی آشناست، فیلم «روزگاری روزگاری آبادان» را براساس فیلمنامه خودش ساخت اما ترجیح داد در فیلم خودش جلو دوربین نرود و تمام توانش را معطوف به نقشآفرینی در مقام کارگردانی کند. این فیلم که چهار سال پیش ساخته شد، روی پرده سینماهاست اما مانند بسیاری از فیلمهای غیرکمدی در حال اکران، دخل خوبی در فروش ندارد.
شاید تجربهاندوزی بازیگرانی که سالها جلو دوربین بازی کردهاند و فضای ذهنیشان به خلق هنری هم نزدیک است پای آنها را به عرصه کارگردانی باز کرده، کما اینکه عدهای از آنها، قریحه ذاتی در نگارش و آفرینش فیلمنامه هم داشته باشند اما نگاهی به نتایج و سرنوشت آثاری که بازیگر- کارگردان- نویسندهها ساختهاند نشان میدهد همه فن حریف بودن، فرمول برنده این روزهای عرصه نمایش نیست.
مهم است که یک بازیگر، اندکی کارگردانی و کمی فیلمنامهنویسی بداند اما با وجود استثنائاتی، بازی در میدان تخصصی، قاعده معتبرتری است.
نظر شما