تحولات لبنان و فلسطین

نویسنده اثر «روایت عاشورا» معتقد است؛ باید سیدالشهدا(ع) را مطالعه کرد؛ کسی که سیدالشهدا(ع) و منطق او را مطالعه نکند، بی‌تردید نمی‌تواند دین، قرآن و هدف بلند حرکت تاریخی عاشورا را فهم کند...

منطق سیدالشهدا(ع) را مطالعه کنیم

انسان از ازل تا ابد، برای فهم معنای وقایع و رخدادهای پیش از خویش، نیازمند مطالعه و تدقیق تاریخ است. تاریخ با تمام فراز و فرودها، تلخ و شیرین‌ها، جزر و مدهای طبیعی و غیرطبیعی برای رسیدن به ساحلی امن و امان و با همه سختی‌های حاصل از درک آن برای انسانی که آن احوال و شرایط آن روزگار را ندیده و به طور روشن، تجربه نکرده است «پنجره» است. پنجره‌ای گشوده به نور، آگاهی و معنا. همه ما می‌دانیم این پنجره‌گشایی برای فهم تاریخ واقعه‌ای سترگ و بزرگی چون «حماسه عاشورا» در اوج نیاز خود جلوه‌گری می‌کند. حال آنکه از وقوع حادثه عاشورا، این تاریخ به واسطه‌های مبارکی چون اهل بیت(ع) و در ادامه محدثان و تاریخ‌نگاران نوشته و به نظر ما رسیده است و این رسیدگی هربار از دریچه‌ای برای ما نو به نو شده است. آری بررسی قیام نورانی سیدالشهدا(ع) و یاران باوفایش در عاشورا به تکرار مکرر اهل معنا و اندیشه تکراری نگردد. این حماسه برای بیان ظرافت‌های انسانی، اخلاقی، قرآنی، سیاسی، اجتماعی، معنوی و.... در جان خود، محتاج نگاه متأملانه و بردبار صاحبان قلم‌های پرتوان است. آنان که اساس و فلسفه دین را فهمیده‌اند و برای تبیین آن سر از پا نمی‌شناسند. همانانی که جانِ جوهرِ قلمشان، گوهرافشانی برای حق‌شناسی است و سخنشان هنگامه ادای نفس‌های جاری شده از دل تاریخ بی‌ادعا، بی‌سکته و سانسور و دردهای مبتلابه انسان امروز، از فهم تا تفهیم بی‌قرار وعده مقرر است؛ وعده آگاهی مخاطب و نشاندن او پای سفره معنای درست و راست. 

بی تردید تاریخ ایران زمین از دیرباز تاکنون، مملو از قلم‌های راست‌گو و حق‌گو در توصیف، زندگانی و مبارزات ائمه اطهار(ع) است و مردان مردی که درک صحیح مخاطب از تاریخ دغدغه‌شان بوده و هست و در این بود و هست، هستی خویش را فدا کرده‌اند و همچنان با لبخندی دنباله‌دار، شاداب و پر توان به نظاره تزریق آگاهی بر پیکر آدمیان روزگار تشنگی‌های ممتد روح نشسته‌اند.

از دیگر سو، در آسمان ستاره‌خیز معرفت و دانایی ایران، نام نامی زنده‌نام دکتر محمدابراهیم آیتی، دانشمند عالی مقام و ارجمند تاریخ اسلام، محقق و مترجم همواره می‌درخشد و از درخشش آن جهانی را به آگاهی از معنا رهنمون می‌کند. او که سال ۱۳۴۰ در رشته معقول دانشکده معقول و منقول دانشگاه تهران درجه دکتری را اخذ کرد یکی از بلندنام‌ترین اساتید تاریخ صدر اسلام در جهان شمرده می‌شود و حاصل تحقیق و ترجمه‌هایش محل رجوع دانش‌پژوهان و پژوهشگران این رشته طی سالیان سال بوده است. او درباره تاریخ حماسه عاشورا کتابی با عنوان «بررسی تاریخ عاشورا» نوشته است که این اثر پس از رحلت زودهنگام استاد به همت دکتر علی اکبر غفاری شاگرد خلف او به زیور طبع آراسته می‌شود.

به لطف حق، ستون‌های همیشه استوارِ دانایی و روشنایی بشر بنای خاموشی ندارند؛ راه بلندنامان بستر همیشه نورانی علم به کوشش و جوشش صالحان و حق‌جویان تاریخ دنبال می‌شود. یکی از این محققان حق‌جو و صدیق روزگار ما حجت‌الاسلام والمسلمین مهدی انصاری قمی، نویسنده، مصحح تاریخ و استاد حوزه علمیه است. او فرزند آیت‌الله شهید حاج میرزااحمد انصاری و نواده آیت‌الله میرزای نائینی از سمت مادری است و در نجف دیده به جهان گشود. دوران دبستان و دبیرستان را در مدرسه علوی نجف اشرف گذراند و سپس در حوزه نجف نیز به تحصیل پرداخت. در تهران و سپس به حوزه قم کسب دانش کرد و پس از آن مقدمات حوزه علوم دینی را در دانشکده علوم اسلامی نجف سپری کرد و برای ادامه مباحث علوم دینی در حوزه‌های غیرشیعی به قاهره رفت و دانشجویی در دانشگاه «الاَزهر» را نیز تجربه کرد. پس از بازگشت از قاهره؛ در محضر بزرگان حوزه و اخلاق مانند آیات عظام؛ مجتهدی تهرانی، آقامجتبی تهرانی، ضیاءآبادی، شیخ ابوالقاسم تنکابنی، مرتضی مطهری و در حوزه قم، از مرحوم آقای ستوده، اعتمادی، مراجع تقلید آیات عظام سبحانی، مکارم شیرازی، گلپایگانی و سیدمحمد روحانی بهره برده است.

حجت‌الاسلام انصاری قمی رشته‌ تحقیق در تاریخ اسلام و تاریخ ایران به عنوان مهد پذیرش اسلام در تاریخ گذشته‌ بعد از شاهنشاهی و رشته تاریخ ایران را به اکمال رسانده و برای تحقیق موضوع تاریخ مشروطه و گذشته ایران از آغاز تا امروز به دانشگاه اوبسالا سوئد و سوربن فرانسه عزیمت کرد و در این رشته تحقیق عمیق کرد.

عرفان مثنوی، غرر الفصاحه سخن پیامبر اعظم(ص)، نهج‌البلاغه فارسی، کتاب الشافی فی العقائد و الاخلاق و احکام، اعتقادات، شیخ فضل الله نوری و مشروطیت، غرر الفصاحه، نوادر الاخبار فی ما یتعلّق باصول الدّین، غرر الحکم، مقتل الحسین، رویه‌الله و فلسفه المیثاق و الولایه، سخن سالار شهیدان، النخبه فی الحکمه العملیه و الاحکام الشرعیه، سخن رمضان، المبین فی تفسیر کتاب الله المنبر از جمله کتبی است که حجت‌الاسلام والمسلمین انصاری قمی به نگارش آن همت گمارده است.

این محقق بزرگ‌اندیش، مسئول واحد تحقیقات اسلامی بنیاد بعثت، نظارت بر کار تحقیق کتاب‌هایی مانند تفسیر برهان، مجمع البحرین، امالی شیخ صدوق، امالی شیخ طوسی، دلائل الامامة طبری و  الافصاح شیخ مفید را در کارنامه پژوهشی خویش ثبت کرده است.

او که سال‌های سال پای درس و بحث بزرگان اندیشه و دین قد و قدر یافته است و آثار بزرگان ایران و دیگر کشورهای جهان در زمینه تاریخ اسلام را مطالعه کرده است، سال ۱۳۹۶ در مباحث عاشوراپژوهی به اندیشه ویراستاری، فصل‌بندی و فهرست‌بندی اثر  بی‌قیمت «روایت عاشورا» از استاد بزرگ محمدابراهیم آیتی می‌رسد و این کار فرخنده را با حساس و وسواس یک استاد تمام عیار تاریخ به مرحله انجام می‌رساند. 

روایت محقق درباره این اثر در مقدمه کتاب «روایت عاشورا» اینگونه است: اینجانب که سال‌ها تاریخ اسلام و امامت، موضوع کربلا، قیام سیدالشهدا(ع) را از دیدگاه‌های متفاوت مورد بررسی و تحقیق قرار دادم و نظریات مختلفی را مطالعه کردم و این موضوع مرا از عمق حادثه عاشورا، ریشه‌ها و علت‌های پیشین یا تاثیرات واپسین آن بر جامعه اسلامی و تشکیلات خلافت، بریدگی امت از شریعت، سیاسی شدن حکومت اسلامی و بسیاری از تحلیل‌های دیگری آگاهی بخشید.. از این رو به مطالعه این موضوع مهم تاریخی، اسلامی، دینی، سیاسی، اجتماعی از سال‌ها پیش پرداختم و از بیشتر نویسندگان عرب، ایرانی، مستشرقین، شیعه و سنی، کتاب‌های تاریخی و امثال آنها بهره‌های فراوان بردم، ر این میان یکی از مجموعه‌های ارزشمند و مفید تاریخی، تحلیلی، اخلاقی را که برای همگان مفید یافتم و خواندن آن را برای جوانان و شیفتگان خاندان عصمت و طهارت(ع) سفارش می‌کنم، همین کتاب پر قیمت و پر ارزش «روایت عاشورا» و مناسبت‌های محرم و صفر است.

از این رو با الهام از روح بلند آن استاد گرانقدر (دکتر محمدابراهیم آیتی) که همیشه مورد تکریم، تقدیر، احترام و طلب رضوان و رحمت بر او بوده‌ام، به تنظیم موضوع‌های محتویات کتاب (بررسی تاریخ عاشورا) و جمع‌آوری مقالات دیگر مناسبت‌های مذهبی محرم، صفر و فهرست‌سازی و ویراستاری متن و تیترگذاری  استخراج منابع آیات و احادیث آن در حد توان پرداختم ...

به انگیزه ایام اربعین حسینی و شنیدن روایتی صادق و مستند از حماسه عاشورا به گفت‌وگو با این استاد فرزانه نشسته ایم. گفت‌وگویی که بیش از تولید محصولی رسانه‌ای، ساعتی درس اخلاق و معرفت نزد استادی فرهیخته و متواضع به معنای تام کلمه بود. در این کلاس درس دو ساعته، استاد انصاری قمی با صبر، متانت و اشرافی بی‌مثال در موضوع تحقیق خویش _ تاریخ اسلام _ ما را پای مباحث عاشوراشناسی و تاریخ آن نشاند و ما بی‌کسالتی از شنیدن تاریخی تکراری همه گوش و هوش شدیم و تاریخ را از منظری روشن‌تر از همیشه یافتیم.

گفت‌وگوی ما با استاد در کتابخانه و مَدرس استاد و با صفای بی‌مانند و تبسمِ خوش پدرانه او به انجام رسید، پیش از نگاشتن این سطور آرزو می‌کردم آن دوربین همراه ما، آن ضبط صوت و این خطوطی که تقدیم شما مخاطبان گرامی می‌شود، توان انتقال جانِ کلمات و جریان سخنان ناب و روشنگر استاد انصاری قمی را در خود داشته باشد، این آرزو همچنان برقرار است. در ناخودآگاهم کلماتی در حال پیدایی است و روی این صفحه نقش می‌بندد: به راستی کوچه‌های تاریخ با آن ظلمت همواره حاصل از جنگ‌های نابرابر  میان حق و باطل در جغرافیای زمان ما پیمودنی نبود اگر انصاری قمی‌های روزگارمان دست به کار نگارش آثاری چون «روایت عاشورا» نمی‌شدند. عزت و توانشان مستدام باد... با این همه و هزار نکته مگوی دیگر، حاصل این گفت‌وگو را در ادامه می‌بینیم و می‌‎خوانیم:

 در آغاز سخن و در مقام پژوهشگری کوشا و دغدغه‌مند، لطفاً درباره ایده تحقیق کتاب «روایت عاشورا» و ضرورت بررسی تاریخی این واقعه، توضیحاتی را بیان بفرمایید.

سخن از سیدالشهدا(ع) سخن از تمام انبیا، اولیا، اوصیا و صالحان زمین است که سخن از آسمان می‌گویند، انصاف این است که هرگز نمی‌توان سیدالشهدا(ع) را فراموش کرد چنانچه نمی‌توان پیامبران و انبیای خدا را فراموش کرد، در یکی از زیارات سیدالشهدا(ع) یعنی در زیارت وارث خداوند به زبان امام صادق(ع) الهام کرده که بگوید: «السَّلامُ عَلَیْکَ یَا وَارِثَ آدَمَ صَفْوَةِ اللَّهِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا وَارِثَ نُوحٍ نَبِیِّ اللَّهِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا وَارِثَ إِبْرَاهِیمَ خَلِیلِ اللَّهِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا وَارِثَ مُوسَی کَلِیمِ اللَّهِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا وَارِثَ عِیسَی رُوحِ اللَّهِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا وَارِثَ مُحَمَّدٍ حَبِیبِ اللَّهِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا وَارِثَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام [وَلِیِّ اللَّهِ‏]السَّلامُ عَلَیْکَ یَا ابْنَ مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَی السَّلامُ عَلَیْکَ یَا ابْنَ عَلِیٍّ الْمُرْتَضَی السَّلامُ عَلَیْکَ یَا ابْنَ فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا ابْنَ خَدِیجَةَ الْکُبْرَی»، یعنی سیدالشهدا(ع) وارث خط هدایت آسمانی در دنیا و آخرت است و در یک جمله اگر سیدالشهدا(ع) نبود معنای هدایت، پیامبری و کتاب‌های آسمانی بسیار گم و به هم ریخته و بی نتیجه بود.

از این‌ رو باید سیدالشهدا(ع) را مطالعه کرد؛ کسی که سیدالشهدا(ع) و منطق او را مطالعه نکند، بی‌تردید نمی‌تواند دین، قرآن و هدف بلند این حرکت تاریخی را شناسایی کند، زیرا کسی که نتواند این منطق را مطالعه و تأمل کند نه معنای زندگانی را فهمیده و نه معنای انسانیت را به دست خواهد آورد.

در طول تاریخ از دوره قبل از شهادت سیدالشهدا(ع) تا به امروز ده‌ها هزار بیانیه، کتاب و رساله نوشته شده است، این تفکر و منطق به هر پژوهشگر و محققی این توان را می‌دهد که در مورد حوادث دنیا، جهان دینی و غیردینی به ویژه حادثه کربلا و شخصیت سیدالشهدا(ع) مطالعه کند، برای شناخت جهان، انسانیت و تاریخ بشریت و سیاست و تاریخ حق و باطل جا دارد همه مردم تاریخ مطالعه کنند، ما اگر تاریخ اقوام اعم از تاریخ مسیحیت، تاریخ یهودیت و تاریخ انبیا و حتی اسلام و مذاهب را بشناسیم حتماً خواهیم دانست چرا سربلند و یا چرا احیانا شکسته شدند؟

اینکه چگونه پیامبر خدا حضرت ابراهیم(ع) را با اینکه در آتش انداختند اما نتوانستند بسوزانند و نابود کنند و عزتمند تا امروز باقی ماند، اما از نمرود هیچ تاریخی نیست و نمرودیان نیز نماندند، فرعونیان بیش از ۵ هزار سال حکومت کردند، امروزه جنازه فرعون در قاهره مورد منظر و میراث باقی مانده نمرودیان و فرعونیان و خون‌خواران جهان است، اما شخصیت و تاریخی از آن باقی نمانده است، موسی(ع) با تمام رنج‌هایی که برد و فراری که از مصر داشت با اینکه به فلسطین نرسید، اما امروز یکی از ارکان نبوت و رسالات زنده خداوند متعال است و این موارد به تحقیق و پژوهش نیاز دارد.

منطق سیدالشهدا(ع) را مطالعه کنیم + فیلم

بشر اگر تاریخ نخواند نمی‌تواند اساس و منطق دین را بشناسد، مستشرقین و غربی‌ها بعد و قبل از اسلام، درخصوص پیامبر(ص) کتاب نوشتند که بسیاری منحرفانه و بسیاری واقعی بود، بسیاری تحقیق کردند و بسیاری به نتایج مهمی رسیدند، آنها حتی نوشتند محمد(ص) پیامبری است که باید او را از نور شناخت، ما در تاریکی شب او را دیده بودیم و این واقعیت بزرگی بود که اثر آن انتشار اسلام و قرآن و ازدیاد مسلمانان در غرب، اروپا و همه جهان است.

بنابراین مطالعه تاریخ بسیار لذت‌بخش و جالب است، بخش عظیمی از آیات قرآن از بین بیش از ۶ هزار آیه، تاریخ گذرای بشر و تاریخ اقوام نابود شده، اقوام کفر، الحاد، شرک و خونخوار و خونریز و حیوان صفت را در کنار شخصیت مؤمنان، پیامبران، اولیا و صالحان بیان می‌کند و در این رابطه بسیار کتاب داریم.

بی‌تردید در این سده اخیر، چون بحث سیدالشهدا(ع) رفته رفته به یک بحث اجتماعی جهانی، انقلابی و نهضت بیداری تبدیل شد، تحقیق و پژوهش راجع به حضرت فراوان شد، حتی بسیاری از اقوام دشمن سیدالشهدا(ع)، طرفداران بزرگترین شیطان در خانه اسلام یعنی معاویه و بنی امیه نیز دست به قلم بردند و کتاب نوشتند، اخیراً هم در ارتباط با ظهور شیطان در خانه اسلام یعنی بنی امیه فیلمی ساختند و نتوانستد عظمت امیرالمؤمنین علی(ع) را در برابر حقارت بنی امیه ظاهر نسازند و فیلم هرگز منتشر نشد.

این موارد ما را به این نکته می‌رساند که تک تک شیعیان و مسلمانان حتی دیگران از مسیحیت و مذاهب جهان و محققان و بزرگان، نیاز به مطالعه عمیق و دوباره از حادثه کربلا دارند، چنانکه بزرگان ما از قبیل شیخ صدوق، شیخ مفید، علامه مجلسی، علامه امینی و دیگر شخصیت‌های بزرگ متأخر اسلام مانند علامه عسگری، شیخ عباس قمی و سیدجعفر مرتضی عاملی و دیگر محققان حتی در این اواخر افرادی مانند شهید مطهری در خصوص حادثه کربلا موارد، مطالب و نکات خوبی را بررسی کردند.

از این‌ رو به این نتیجه رسیدم که در کنار این تحقیقات جا دارد هنوز موضوع کربلا و واقعه و فاجعه ماندگار عاشورا به کنکاش جدیدی پرداخته شود، در این زمینه کتاب‌های فراوانی مطالعه کردم، امروزه نکات مهمی از حادثه کربلا، شخصیت سیدالشهدا(ع)، شخصیت خاندان‌هایی که در کربلا شرکت کردند و شخصیت‌هایی که در بین زنان شرکت کننده در فاجعه کربلا بودند وجود دارد که درباره آنها تحقیق نشده است.

شهید مطهری در کتاب «حماسه حسینی» نکات خوبی را بررسی کرده است، بنده ضمن بررسی کتاب‌های عاشورایی هم در ادبیات فارسی و هم ادبیات عرب و حتی ترکی استانبولی و هندی مشاهده کردم که بسیاری از کتاب‌ها ناشناخته است، بیش از صدها کتاب‌ در هند و پاکستان و غرب و غیرشیعه و اسلام به قلم و تحریر آمده و تحقیق شده، اما مطرح نشده است.

بنده از آنجا که با مرحوم استاد، محقق پرتوان و پرکتاب در زمینه‌های مختلف، محمدابراهیم آیتی مأنوس بودم و از شاگردان ایشان در تهران تلقی می‌شدم و به این شاگردی در کلاس‌های درس و کلاس‌های مباحث اعتقادی و تاریخی و تفسیری ایشان نیز افتخار می‌کنم، اثر مهم و بی قیمت عاشورای ایشان را مورد بررسی و دقت قرار دادم و با عنوان «روایت عاشورا» به دست چاپ سپردم. همانطور که می‌دانیم این شخصیت علمی در بخش‌های مختلف صاحب رأی بود، (رضوان خدا بر ایشان) شهید مطهری درباره استاد آیتی می‌فرمود: «فکر نمی‌کنم بتوانیم کسی را به تیزبینی، دقت، مهارت و دانایی دکتر آیتی در تاریخ سده اول اسلام پیدا کنیم».

در حال حاضر نیز پس از «روایت عاشورا» در حال تحقیق کتاب ارزشمند و دقیق سیره سیاسی پیامبر(ص) از مطالعات و تألیف او هستم که نشان می‌دهد این انسان به ریزترین دقایق زندگی پیامبر(ص) دقت و توجه کرده است. 

در مجموعه‌ای که از ایشان جمع‌آوری کردم و نام «روایت عاشورا» را گرفت نکات عحیب و جالب تاریخی نهفته است. اگر نگویم او بهترین، محققانه‌ترین و تیزبین‌ترین، دقیق‌نویس و درست‌نویس ترین پژوهشگر حادثه عاشورا بوده کم گفته‌ام، ۵ سال طول کشید تا توانستم تمام محورهای عاشورایی استاد مرحوم آیتی بیرجندی، را حتی از روزنامه‌ها و نوشته‌جات و کتب چاپ شده و مجلات گروه‌های فرهنگی و دینی که در تهران منتشر شده بود، جمع‌آوری کنم، مقدمه استاد عالی قدر علی اکبر غفاری که از نویسندگان و محققان و تیزبینان سده اخیر است و قبلاً در آغاز کتابی به‌نام «بررسی تاریخ عاشورا» و آغاز و انجام حرکت سیدالشهدا(ع) را از دوره معاویه تا یزید و نتایج حکومت شیطان را حدود ۵۰ صفحه توضیح می‌دهد نیز به کتاب اضافه کردم.

به علاوه تمام مطالب ایشان را در طول دو ماه محرم و صفر به کتاب افزودم تا برای محققان و مبلغان و کسانی که می‌خواهند بدانند در تاریخ محرم تا صفر، چه ایام و حوادث و نکاتی گذشته، بیان کرده باشم؛ همه این نکات در مجموعه «روایت عاشورا» به صورت بسیار زیبایی توسط کتابستان معرفت منتشر شده که امیدواریم خوانندگان و محققین این کتاب را از نزدیک ببینند و نقد و بررسی کنند و به معلوماتشان افزوده شود.

تاریخ اسلام و رویدادهای مهم و قابل توجه عصر اهل بیت(ع) هریک از زوایا و ابعاد متنوع و متعددی سزاوار بررسی عالمان دین است، امروز و پس از گذشت ۱۴ قرن از واقعه عاشورا این رخداد همچنان زنده و محل تأمل و بحث اهل اندیشه و خِرد است، به نظر شما کدام یک از ابعاد وسیع این واقعه مورد غفلت اهل اندیشه واقع شده است که شایسته پرداخت تاریخی بیشتر است و شما در روایت عاشورا به دنبال پرداختن به آن مبحث بودید و یا قرار است در آینده به آن بپردازید.

در ابتدای بحث بیان کردم که جا دارد همه انسان‌های محقق از علمای دین و غیر آن به این نکته توجه کنند که در تاریخ تحقیق و مطالعه کنند یعنی همین نکته که با وجود همه کتاب‌های نوشته شده و تحقیقات عمیقی که تا امروز شرق و غرب و مسلمانان و غیرمسلمانان و عامه از مدرسه خلفا و بزرگان شیعه و سران طول تاریخ تشیع انجام داده‌اند همه به دنبال یک نکته هستند و آن این است که تاریخ با چه چیزی نوشته می‌شود؟

آیا تاریخ فقط خواندن بدون تحلیل یا با تحلیل نوشته‌های کسانی است که گذری بر حوادث دارند، آیا می‌توان فقط به تحلیل دیگران اعتنا و اطمینان کرد یا از نوشته‌های فراوان محققین، خود ما نیز باید به یک تحلیل بزرگ برسیم، بنده احساس می‌کنم در زمان تحقیق تاریخ و ضمن خواندن از موافقان و مخالفین، تحلیل جدید برای ذهن هر اندیشمندی باز می‌شود و این تحلیل می‌تواند با حوادث زمان خود ما تطبیق پیدا کند، ما می‌توانیم تحلیل دوره ظهور پیغمبر(ص) را با ظهور انقلاب اسلامی و ظهور رواج دین در جهان از گذشته تا امروز مقایسه کنیم.

اگر دقت کنیم بازگشت به دین و حق و مبارزه با باطل در جهان امروز اندیشه جدیدی ایجاد کرده به نحوی که هرگز سابقه نداشته دنیای غرب این مقدار پذیرای اسلام باشد، در آمار جدید بیشترین نام کودکان در انگلستان نام پیغمبر اسلام(ص) است و این ساده و گذرا نیست چرا که نشان از گسترش اسلام و نشر قرآن در جهان غرب دارد، در فرانسه امروز بالاترین رقم سکونت مسلمانان رخ داده، این از تحلیل و پژوهش تاریخ دین است، اگر ما حادثه کربلا را مطالعه نکنیم نمی‌دانیم چرا سیدالشهدا(ع) که شخصیت ارزشی الهی آسمان در زمین بوده بر چه اساس و بر سر چه موضوعاتی باید خود را در معرض شهادت قرار دهد مگر برای روشن شدن حق از باطل.

ما امروز به خیلی از نکات حادثه کربلا پی می‌بریم و برای آن اشک می‌ریزیم، اما دانستن حق و شناخت باطل می‌تواند از ما بهترین ملت‌های رشد یافته را بسازد؛ مرحوم حاجی نوری در کتابی که به تصحیح روضه‌خوانی و منابر اقدام کرده، تحلیل می‌کند که نباید ما حادثه کربلا را با افسانه‌ها، بافتنی‌ها، دروغ‌ها و ذهنیت عشق و شوق خود مخلوط کنیم و مردم را به گریه واداریم، واقعه کربلا چنانکه بوده و حقیقت آن اگر توضیح داده شود بسیار گریه‌آور و تکان دهنده و هول برانگیز و سازنده است.

در حالی‌ که بسیاری اظهار می‌کنند حادثه عاشورا به غلط و ناشناختگی از فرهنگ و مدرسه خلافت، نفاق و حتی کفر و الحاد از تعصب دینی حادث شد، در حالی که به آمده‌های گفتاری و رفتاری ادبیات باقیمانده از سران حکومت نفاق و کفر بنی امیه به ویژه ابن زیاد و یزدی، اشعاری همچون «لعبت هاشم بالملک فلا  خبر جاء و لا وحی نزل».

یا سروده منان بن انس هنگام تقدیم سر بریده سیدالهشدا(ع) به ابن زیاد در کوفه گوید: «امْلَأْ رِکَابِی فِضَّهً وَ ذَهَباً إِنِّی قَتَلْتُ الْمَلِکَ الْمُحَجَّبَا  قتلت خیر الناس اما و ابا» گویای تعصب صرف جاهلی نیست بلکه فریب مقام و مال و منصب و دنیاطلبی و جهل مرکب از نادانی و نفاق و کفر و الحاد بوده و بس. هرگز در تاریخ اسلام در طول دوران حکومت امویان و گذشت ۱۰۰ سال از حادثه کربلا، ظهور ابن زیاد، یزید در شام و بعد از آمدن معاویه و بنی امیه یک کلمه ارزشی، معنوی و دینی برای خدا از این خاندان خبیث شیطانی شنیده و ثبت نشده است. آنها امیرالمؤمنین(ع) را به دلیل اینکه متعصب دینی بودند نزدند؛ بلکه آنها از مارقین و قدرت طلبان و شیطان صفت بودند و او را مانع حکومت خود می‌دانستند، امام حسین(ع) در روز عاشورا فرمود: «انّا و بنی امیّه تعادینا فی الله، فنحن و هم کذلک الی الیوم القیامه، فجاء الجبرئیل(ع) برایه الحق فذکرها بنی اظهرنا، و جاء ابلیس برایه الباطی فذکرها بنی اظهرهم.»

خداوند پرچم توحید خود را میان خانواده ما و شیطان پرچم کفر خود را میان خاندان شما کوبیده است و فرمود: «انا قوم عادیناکم فی الله، و لم فصالحکم للدنیا.... ما اهل بیت پیامبر خدا با شما سران بنی امیه در راه دین خدا دشمنی کردیم و هرگز برای رسیدن به دنیا باشی صلح نخواهیم داشت.» و «انّا و بنو امیه الخصمان اللذان اختصما  فی ربّهم... ما اهل بیت پیامبر خدا و بنی امیه دو دشمن یکدیگر باشیم که در مورد خداوندشان با هم خصومت داشتند.» و سخنان بسیاری از این قبیل که به وضوح می‌رساند جامعه غارت شده پس از شهادت پیامبر خدا و از امامت و دین و شریعت صجحیح قرآنی و ولایی برید و از خداوند به حکومت شیطانی و قبایلی کفر و الحاد اموی و عثمانی تغییر می‌یافتند و صورت‌سازی اجتماعی و اعتقادی چنین شده یود. از این‌ رو در برابر هر سخن و قیام حقی برخاستند تا باطل را احیا کنند، همه و همه از عدم شناخت شخصیت دین و بزرگان دین و شریعت اسلام و تاریخ بوده است.

بنابراین تمام کسانی که در حادثه کربلا از بنی‌امیه و خط عثمان طرفداری کردند، بدون تردید تعصب دینی نداشتند، اگر بگوییم جهل مرکب داشتند درست است، اما نه جهل مقابل دینی بودن سیدالشهدا(ع)، امام حسین(ع) از دین خالص الهی هدایت می‌گرفت و همان مشی را پیش برد؛ نکات زیادی در حادثه کربلا وجود دارد که باید روی آن کار کرد، یکی آشکاری حق است، اینکه حق چیست؟ باطل کدام است؟ باطل چه راهی است که امروز در جهان فراوان است، ما هنوز چند میلیارد مشرک در دنیا داریم، هنوز خطوط الحاد، کفر و شرک حتی در کشور ما با وجود داشتن عظمت و هدایت پیغمبر(ص) و امیرالمؤمنین(ع) و امام حسین(ع) وجود دارد.

منطق سیدالشهدا(ع) را مطالعه کنیم + فیلم

پس آیا باید هنوز خط کفر در جهان ناآگاه وجود داشته باشد؟ در جهان ناآگاه بله، اما چرا باید در بین کسانی که با امام حسین(ع) آشنا هستند این خط کفر رواج داشته باشد؟ ما هنوز در عراق و کشورهای اسلامی خط بنی امیه و ابن زیاد و یزید داریم. کتابی نوشته‌اند که می‌گوید به یزید افترا بستند و او امام حسین(ع) را شهید نکرده است، «لا یزید بن معاویه الخلیفه المفتری علیه»؛ این نشان می‌دهد حرکت و شخصیت امام حسین(ع) در دنیای اسلام اثر کرده و بسیاری از گروه‌ها را تغییر داده است، شیعیان عربستان امروز بزرگترین گروه شیعیان محکم و پابرجای اسلام هستند، هزاران نفر از آنها برای اینکه مواکب سیدالشهدا(ع) را در محرم و صفر زنده می‌کنند در زندان هستند و صدها شهید داده‌اند.

اما نکته‌ای که هنوز جای کار دارد، شناخته شدن حق است، اینکه حق چیست و باطل کدام است، ما در کربلا سوژه‌های زیادی در این زمینه پیدا می‌کنیم، اما باید دنبال این نکته باشیم که ضمن مجالس، محافل و عزاداری‌ها و سینه‌زنی‌ها، برای حق عزاداری کنیم و سینه بزنیم، صوت و فریاد تاسوعای شهر زنجان جهانی شده است، این نکته باید جا بیفتد که قمربنی‌هاشم(ع) برای فرزندان برادر و تشنگی آنها جان نداد، بلکه او را در ارتباط با حق و در دفاع از دین به شهادت رساندند. حضرت ابالفضل(ع) فرمود: «وَ اللهِ اِنْ قَطَعْتُموا یَمینی اِنّی اُحامی اَبَداً عَنْ دینی.»

در جهان ما، باید دین شناخته شود، جا دارد قرآن را بسیار بخوانیم و زندگی پیامبر(ص) را تنها از منبرها نشنویم، در هر خانه‌ای از شیعیان و مسلمانان که در آن کتاب زندگی پیامبر(ص)، امیرالمؤمنین(ع)، امامان و حکومت طاغیان در زمان آنها و چرایی شهادت آنها نباشد هم به اهل خانه و هم به خانواده و تاریخ اسلام جفا و خیانت شده است.

تاریخ درخصوص نهضت سیدالشهدا(ع) روایت‌های بی‌شماری را نقل می‌کند، از حکومت معاویه و مبارزه با اهل بیت(ع)، جهل جامعه اسلامی، ضرورت مبارزه با بدعت‌های بنی امیه، حکومت سراسر فساد و تزویر یزیدی و... همچنین زمینه‌های قیام اباعبدالله(ع) که از نکات مهم تاریخ عاشوراست، لطفاً درباره ضرورت و دلایل تاریخی قیام امام حسین(ع) توضیح بفرمایید.

اگر کسی بخواهد حقانیت حادثه کربلا را کشف و تبیین کند باید تاریخ اسلام را مطالعه کند، ما ۱۰ سال حکومت سیاسی، دینی، اجتماعی، اخلاقی و تبیین دین خدا و معنویت و شناخت قرآن را با حضور رسول خدا داریم، پیغمبر(ص) با صد نفر حکومت اسلامی را آغاز کردند، در این ۱۰ سال حضرت بیانات عمیق، کوتاه، خطبه، سخنرانی، ایام جهاد، ایام حضور در مدینه و غزوات و انتخاب نفرات بسیاری برای پیشبرد اهداف خود و حکومت اسلامی داشتند، یکی از کارهای بزرگ ایشان این بود که سابقه باطل بودن افراد را بعد از اظهار اسلام نادیده می‌گرفتند و این نادیده گرفتن یعنی شکسته شدن قدرت باطل و پیشرفت قدرت حق.

در این ۱۰ سال، آرام آرام مشی زندگانی پیغمبر(ص)، خانواده داری، خانه داری، اخلاق، منش، جنگ، سیاست، حکومت و مبارزه او و تمام خصوصیات به ویژه عبادات، تقوا و دین داری او را همه می‌دیدند؛ در این بین آنچه بر تغییر جامعه اسلامی اثر گذاشت، رفتارهای موزون و مناسب رسول خدا(ص) و خاندان ایشان بود، هیچکس از خاندان رسول خدا(ص) تخلف نامناسب نداشت، زمانی که عموی پیامبر(ص) تخلف و با دین مبارزه می‌کند، خداوند سوره منحصر به فرد او و همسرش را در قرآن می‌آورد که بدانند هر کس آن مسیر را برود، مسیر باطل است ولو اینکه فامیل پیغبر(ص) باشد.

از مهمترین نکاتی که پیغمبر(ص) برای هدایت دائمی بشریت برای همیشه جهان انجام داد چندین برخورد بزرگ با خط باطل و چندین نمایش از حق بود، ضمن اینکه برخوردهای مختلفی با حضرت زهرا(س) و امیرالمومنین(ع) و امام حسن(ع) و امام حسین(ع) داشتند، ایشان می‌فرماید «حسین منی و انا من حسین»، سخن پیامبر(ص) سخن بسیار بزرگی است؛ اینکه می‌فرماید: ماندگاری من در ماندگاری حسین بن علی(ع) است، روش من در شناخت روش اوست، شناخت سیاست، امامت و نبوت و حضور من در جامعه اسلامی در حضور عینی، اعتقادی و شناخت حسین بن علی(ع) است.

اولین حادثه بزرگی که پیامبر(ص) تصمیم گرفتند دلگیری خود را به پیروان خود ابراز کنند، حجه الوداع و آخرین سفر زیارتی پیامبر خدا با همه مسلمانان بود؛ دلگیری که سالیان طولانی پیامبرخدا می‌بینند بعضی از اطرافیان با اهل بیت(ع) ناسازگار هستند، در بشر حس حس شیطانی و خطرناکی که او را از رشد، پیشرفت و گسترش اندیشه مانع می‌شود حسادت است،‌ ای کاش انسان به جای حسادت، حسرت داشت، حسادت انسان را خرد و حسرت انسان را بزرگ می‌کند، حسادت حضور بزرگترین کرسی شیطان در ذهن و قلب یک انسان است، حسد همان بلایی را بر سر انسان می‌آورد که بر سر شیطان بعد از هزاران سال عبادت آورد و شیطان نتوانست خطوط زشت و سیاه حسادت را از دل خود پاک کند و لذا در دوزخ فساد و شیطنت افتاد.

پیغمبر اسلام(ص) وجود این شیطنت را در اطراف خود می‌دید، از این‌رو در حجه الوداع جبرئیل نازل شد و از حضرت خواست در آنجا بیش از ۱۲۰ هزار حاجی که آخرین سفر حج را با ایشان همراه بودند متوقف کند، سه روز این جمعیت در آفتاب سوزان جحفه ماندند تا حضرت اظهار کند که بهترین و مهمترین آیه خرسند کننده بر من نازل شده و به من فرمان می‌دهد یا ایهاالرسول بگو و بگو، بلغ یعنی از حالا تا وقتی که جهان هست به همه جهانیان بگو و جنبه تبلیغات، تبیینی باشد.

می‌فرماید «بلغ ما انزل الیک من ربک»، مگر در این ۱۰ سال بلّغ و تبلیغ نبوده، اما این بلّغ(سخن بلند و آشکار) غیر از این بلّغ‌های دیگر است و آن این است که نصب امیرالمومنین(ع) یعنی نصب حق، بعد از ‌این ابلاغ سه روز هم، زن و مرد با امیرالمومنین(ع) بیعت می‌کردند، بعد از فوت و یا شهادت حضرت که طبق تحقیقات تاریخی همین مسئله سبب شهادت پیامبر(ص) به وسیله کسانی است که قصد اجرای مقاصد و تشکیل شیطانی حکومت خود را داشتند، همه این بیعت‌ها فراموش شد.

قبل از این واقعه هم، مباهله اتفاق می‌افتد، مسیحیان نجران به مدینه آمدند و با پیامبر(ص) در خصوص اسلام و مسیحیت بحث کردند، بعد از مقداری صحبت، آنها نپذیرفتند و پیامبر(ص) فرمودند: « حالا که حاضر به گفت‌وگو نیستید من حاضرم مباهله کنم»، مباهله یعنی خدا را وسط قرار می‌دهیم و کسی که دشمن خداست در این جلسه پاسخ دهد، در بین مردم آن زمان از مسلمان و مسیحی و یهودی وجود داشته که لعن می‌کردند، لعن یعنی جلب نفرین خدا که اگر نمی‌پذیرفتند مرگ آن‌ها حتمی بود.

تعجب‌آور است که اصحاب مدرسه خلافت که منحرف‌ترین مدرسه در تاریخ اسلام است و توانست تاریخ اسلام را معکوس جلوه دهد، ده‌ها هزار حدیث ساختند درحالی‌که بیش از ۳ هزار حدیث از پیامبر(ص) نداشتند، بنی امیه پول می‌دادند تا برای فضایل خود حدیث بسازند و ابوهریر پیدا کردند، در کتاب «ابوهریره شیخ المضیره» که نویسنده او اهل سنت و معتقد به مدرسه است می‌گوید: هر مقدار از بنی‌امیه و معاویه پول می‌گرفتم از پیامبر(ص) حدیث می‌ساختم، این در واقع وهن و خرد شدن اسلام و شکسته شدن حق است.

انسان همانگونه که با بزرگان باطل بنشینند، تربیت می‌شوند، در این میان پسر یزید با داشتن معلمی از شیعیان فدوی سیدالشهدا(ع) و امیرالمؤمنین(ع) به معاویه بن یزید بن معاویه بن ابی سفیان که شیفته امام حسین(ع) است تغییر می‌کند و از حادثه کربلا درس می‌آموزد و هدایت می‌شود و با حکومت و سیاست پدرش و امویان به مخالفت پرداخت و ولایتعهدی یزید ملحد و خونخوار را نپذیرفت و امویان او را کشتند و امروز مزارش محل زیارت شیعیان و مومنان به ولایت حق در سوریه می‌شود. بعد از سه سال حکومت باطل و کفر و فحشا و نابودی قبر پیغمبر(ص) در حکومت یزید،  فرزند او که توسط یک معلم محب اهل بیت(ع) تربیت شده است، می‌گوید امروز نکبت نام من است که مرا فرزند قاتل حسین بن علی(ع) بدانند.

منطق سیدالشهدا(ع) را مطالعه کنیم + فیلم

مباهله ثابت کرد حق کدام است و هیچ یک از صحابه مقام اهل بیت(ع) را ندارند، بزرگ مسیحیان شب قبل از مباهله گفته بود بدانید که اگر محمد(ص) فردا با اصحابش آمد بدانند حق هنوز به جهان نیامده، اما اگر با خانواده خود آمد بدانید او حق است و دیگران باطل، قرآن در آیه مباهله، پیغمبر(ص) و علی(ع) را یکی می‌داند فاطمه زهرا(س) و حسن(ع) و حسین(ع) را مجموعه یک واحد حدیث کساء می‌شناساند.

اگر این دو موضوع در تاریخ اسلام که ثبت شده به اثبات می‌رسید و منتشر می‌شد، کسانی که بیعت کردند، دروغ نمی‌گفتند و دنبال مباهله و غدیر بودند و خطبه غدیر را که اگر شیعه نشناسد نمی‌تواند شیعه حسینی باشد، عمل می‌کردند، حادثه کربلا رخ نمی‌داد.

خطبه غدیریه ملاک و سند تشیع راستین ماست، این خطبه باید در دانشگاه‌ها، مدارس، مراکز علمی و آموزش و پرورش ما تدریس شود، نظام آموزشی ما اگر نتواند علی(ع)، غدیر و مباهله و حادثه غدیر را از ابتدای تحصیل تا دوره‌های تکمیلی بیان کند، آموزش روش غربی بوده که متأسفانه امروز گرفتار چنین تفکر باطل و عقب مانده شده‌ایم و فرزندان ما بیشتر از تاریخ اسلام عاشق تفکر غرب شده‌اند.

تثبیت این موضوع سبب‌ساز عدم وقوع حادثه کربلا می‌شد، حادثه خلع امیرالمؤمنین(ع) و خانه‌نشینی و ۲۵ سال رنج که فرمودند استخوان در گلویم و خار در چشمم بود، او مشاهده می‌کرد که چه کسانی حکومت را اداره می‌کنند و مردم را از توحید، قرآن‌شناسی و حقیقت‌یابی دور می‌کنند و این خطر بزرگی بود که تا امروز جهان اسلام را به مذاهب و دسته‌جات مختلف و احزاب باطل فراوانی تقسیم کرده است.

مژگان فرهنگیان 

منبع: ایکنا (خبرگزاری بین‌المللی قرآن)

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.