تحولات لبنان و فلسطین

تا حالا چند بار شده که حین پاسخ دادن به پرسش دیگران یا وقتی در حال حرف زدن درباره موضوع و مسئله‌ای معمولی هستید که اطلاعات خوبی هم درباره‌اش داشته‌اید، یک‌باره متوجه شده‌اید نام یک شئ، مکان، فرد و... یادتان نمی‌آید؟ آیا این مقدمه آلزایمر است؟

سندرم «نوک زبونمه»! / چرا یکباره واژه یا اصطلاحی را فراموش می‌کنیم؟

امروزی‌ها این‌طور مواقع می‌گویند: «هنگ کردم... یه لحظه صبر کن...»!  قدیمی‌ترها و حتی خیلی از نسل امروزی‌ها اما در برخورد با چنین حالتی که همه تجربه‌اش را داریم، ممکن است از عبارت «نوک زبونمه‌ها» استفاده کنند. اما واقعاً چرا این اتفاق می‌افتد؟

همان قاطی کردن خودمان
آن‌طور که «یورونیوز» نوشته، واژه‌فراموشی یک سندرم به حساب می‌آید و پروفسور «لیز آبرامز» که  استاد زبان‌شناسی و علوم شناختی کالج «پومونا» است حدود هشت سال پیش درباره آن گفته: «هیچ‌کس در هیچ فرهنگ، زبان یا گروه سنی‌ نیست که این حالت را تجربه نکرده باشد». پژوهش‌های جدید هم می‌گویند این پدیده حتی در میان افراد ناشنوا که با زبان اشاره صحبت می‌کنند، رخ می‌دهد و آن‌ها هم گاهی ممکن است برای لحظه‌ای به اصطلاح هنگ کرده و ندانند باید با انگشتانشان چه واژه‌ای را نشان بدهند.
تحقیق درباره «واژه‌فراموشی» از دهه ۷۰ میلادی آغاز شده اما با وجود چند دهه تحقیق، هنوز دقیقاً مشخص نیست چه چیزی سبب ایجاد این سندرم می‌شود. البته فوری نگویید «پس دانشمندان و محققان محترم طی این همه تحقیق چه فهمیده‌اند؟» چون نظریه‌های اولیه در دهه‌های ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ بر این دیدگاه استوار بودند که احتمالاً مغز ما حین حرف زدن ابتدا کلمه‌ای اشتباه، اما از نظر واج‌شناختی مشابه را انتخاب می‌کند، برای مثال «آبان» به جای «آبادان»، یا «مهر» به جای «مهره» و بعد مثلاً این دوتا را قاطی می‌کند و نمی‌تواند تشخیص دهد باید کدام را به کار ببرد! این نظریه تا دهه ۹۰ دوام داشت و چون دانشمندان شواهدی برای درستی‌اش پیدا نکردند، آن را کنار گذاشتند و رفتند دنبال شواهد و نظریه‌های دیگر؛ نظریه‌هایی که به «تولید گفتار» معروف بود. در این حوزه، نظرات و ایده‌ها بسیار متنوع و متفاوت بودند اما همه آن‌ها روی یک نکته توافق داشتند؛ «استفاده از زبان یک فرایند فوق‌العاده پیچیده بوده که در بسیاری از نقاط ممکن است خطاهایی رخ دهد». 

چی-می-خواستم-بگم.jpg

حرف را توی دهانت بچرخان
البته من هم قبول دارم این نکته‌ای هم که محققان در دهه ۹۰ به آن رسیده و درباره‌اش توافق کرده‌اند آن‌قدر واضح، مبرهن و بدیهی است که آدم را یاد شوخی و ضرب‌المثل معروف «از کرامات شیخ ما این است/ شیره را خورد و گفت شیرین است» می‌اندازد!
به هرحال «آبرامز» به همراه «دانیل دیویس» استاد روان‌شناسی دانشگاه فلوریدا، درباره همین سندرم بدیهی مقاله‌ای نوشته و منتشر کردند که «اگرچه نظریه‌ها متفاوت‌اند، اما به‌طور کلی همه آن‌ها روی این موضوع که گویندگان باید چندین مرحله از پردازش را پیش از آغاز سخنرانی یا حرف زدن روی یک کلمه انجام دهند، توافق دارند». این مقاله درواقع به شکلی به همان گفته خیلی از بزرگان خود ما اشاره دارد که بهتر است حرف را قبل از زدن، چند بار در دهان بچرخانیم.
آن‌ها توضیح دادند: «به طور خاص، گوینده در مغزش ابتدا یک مفهوم اصلی که باید بیان شود را انتخاب می‌کند، بعد سراغ انتخاب واژگانی مناسب و یا یک کلمه‌انتزاعی می‌رود که بهترین بازتاب‌دهنده‌ آن مفهوم باشد. پس از انتخاب، کلمه انتزاعی وارد مرحله‌ رمزگذاری آوایی می‌شود به‌طوری که کلمه بتواند بیان شود».
براساس این توضیحات، «واژه‌فراموشی» زمانی رخ می‌دهد که بخش اول فرایند، یعنی انتخاب کلمه انتزاعی مناسب به‌طور موفقیت‌آمیز کامل شده اما بخش آخر که در آن، کلمه به صدا تبدیل می‌شود، تکمیل نمی‌شود.
به گفته این محققان، شواهد غیرمستقیم جالبی برای این ایده وجود دارد: این امر کمک می‌کند توضیح دهیم چرا گاهی می‌توانیم حس کلی یک کلمه یا جزئیاتی مانند حرف اول کلمه را به یاد بیاوریم، با اینکه خود کلمه را فراموش کرده‌ایم. طبق این نظریه، این نتیجه‌ ناقص بودن فرایند رمزگذاری آوایی است.
با این حال بر اساس تحقیقات جدیدتر، حتی این احساس نزدیک بودن به کلمه، اینکه حرف اولش یادمان است و یا «کلمه نوک زبانمان است» شاید یک توهم باشد.
«آن کلری» استاد روان‌شناسی شناختی در دانشگاه ایالتی کلرادو، در مقاله‌ای در سال ۲۰۲۳ برای مجله «Psychology Today» نوشت: مطالعه‌ ما الگوهای متعددی را نشان داد که به‌طور جمعی اعتبار دانسته‌های رایج درباره‌ رابطه میان حالت «نوک زبان بودن» و دسترسی ناقص به کلمه‌ مورد نظر را زیرسؤال می‌برد. برای مثال، او توضیح داد مردم در بیشتر موارد کلمه را یادشان نمی‌آید و حتی زمانی که سعی می‌کنند حروف یا ویژگی‌های دیگر کلمه را به یاد بیاورند، اغلب اشتباه می‌کنند.
تحقیقات هم نشان داد افراد وقتی که فکر می‌کردند کلمه نوک زبانشان است، تمایل داشتند احساس کنند ویژگی‌ای مانند حرف اول را می‌دانند، حتی زمانی که واقعاً نمی‌دانستند! به عبارت دیگر، آن‌ها احساس می‌کردند حرف اول کلمه‌ مورد نظر را می‌دانند حتی اگر نتوانند به‌درستی آن را به یاد بیاورند. این موضوع به این اشاره دارد که احتمالاً بسیاری از تجربه ذهنی ما درخصوص به یاد داشتن جزئی از کلمه، ممکن است توهم باشد.

حالا چه کنیم؟
هرچند هنوز علت این سندرم مشخص نیست اما الگوهای مشخصی وجود دارد که نشان می‌دهد کدام کلمات بیشتر موجب بروز چنین حالتی می‌شوند و در نتیجه، تکنیک‌های مشخصی وجود دارد که می‌تواند به مقابله با این پدیده کمک کند.
آبرامز در سال ۲۰۱۷ توضیح داد: دو نوع از کلمات هستند که بیشتر در نوک زبانمان گیر می‌کنند، اسم‌های خاص و کلماتی که کمتر از آن‌ها استفاده می‌کنیم. بنابراین تا زمانی که کلمات مربوط به اشیای روزمره را به‌طور مکرر فراموش نمی‌کنید، نباید خیلی نگران تجربه‌ حالت‌های گاه‌به‌گاه «واژه‌فراموشی» باشید. هرچند این حالت‌ها با افزایش سن بیشتر می‌شود، اما به‌طور کلی به‌تنهایی نشانه‌ای از چیزی جدی مانند بیماری آلزایمر یا زوال عقل نیست.
آبرامز توضیح داد: اگر نام «مداد» را فراموش کنید، این نشانه خوبی نیست. اما اگر نتوانید کلماتی مانند قسطنطنیه یا ترمودینامیک را به خاطر بیاورید، این کاملاً طبیعی است.
افراد معمولاً سعی می‌کنند برای پیدا کردن کلمه، حرفی که با آن شروع می‌شود را به یاد بیاورند. این هجای اولیه است که واقعاً می‌تواند کلیدی باشد.
اگر فکر می‌کنید واقعاً حرف اول  کلمه‌ای که نوک زبانتان است را می‌دانید، سعی کنید واج بعدی را اضافه کنید، مثلاً اگر حرف اول «ل» است در ادامه فکر کنید آیا کلمه با «لا»، «لی» «لو» شروع می‌شود؟ شما ممکن است با این نوع جست‌وجو کردن، کلمه موردنظر خود را بیابید... به همین راحتی!

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.