امیر محترمی میافزاید: به لحاظ علم و فناوری و بدنه دانشگاهی وضعیت نسبتاً بهتری داریم و در رتبهبندی جهانی به لحاظ تولید علم و مقالات در سالهای اخیر دارای رتبههای پانزدهم یا شانزدهم در جهان هستیم؛ اما از نظر صنعت و کاربرد، وضعیت خوبی نداریم و در ردههای پایین جدول ردهبندی قرار گرفتهایم.
در واقع برخلاف اینکه در تولید مقالات علمی رتبههای مناسبتری داریم در حوزه کاربرد و صنعت بهشدت ضعیف هستیم. این موضوع فاصله میان علم، فناوری و صنعت را در کشور ما نشان میدهد؛ البته در بقیه حوزههای علمی نیز علممان پیشتازتر از کاربرد و تأثیرات صنعتی و فناوری است.
چالشها و موانع چیست؟
این استاد دانشگاه صنعتی مالکاشتر عنوان میکند: فناوری هوشمصنوعی به عنوان یک فناوری هایتک بهشدت به زیرساخت وابسته است؛ در واقع زیرساختهای «رایانشی انبارشی» سنگینی را میطلبد؛ اما نکته مهم اینجاست ما به دو دلیل ضعف زیرساختی داریم و فناوری این زیرساختها دست ما نیست؛ نخست اینکه تحریمهای بینالمللی دسترسی ما را محدود کرده است و دوم، هزینههای زیرساخت بسیار سنگین است.
این کارشناس حوزه فناوری اطلاعات و هوشمصنوعی عنوان میکند: اگر تحریمها در حوزه هوشمصنوعی وجود نداشته باشد حتی میتوان از زیرساختهای بینالمللی و کشورهای خارجی استفاده کرد، چراکه شرکتهایی وجود دارند که سرویسهای زیرساختی را در اختیار ما بگذارند، اما در حال حاضر دسترسی متخصصان محدود است. بنابراین چارهای نداریم جز اینکه اتصالات بینالمللی در حوزه هوشمصنوعی داشته باشیم.
در حال حاضر چین در عین قدرت اقتصادی، در برخی سختافزارها مورد تحریم آمریکا قرار گرفته است، یعنی آمریکا درباره تراشههای ویژه و هوشمصنوعی تنها اجازه ارائه ورژنهای خاصی برای چین را داده است نه آن نسخههایی که برای خودشان مجاز است. بنابراین بحث در این حوزه خیلی جدی است و باید دقت شود تا تدبیری در این زمینه اندیشیده شود.
این عضو هیئت علمی دانشگاه میگوید: هوشمصنوعی و فناوریهای اینچنینی برای رسوخ به صنعت، سطحی از بلوغ اقتصادی و صنعتی را میطلبد، بنابراین باید صنعت و اقتصاد کشش این موضوع را داشته باشد و ما باید در سطحی بالاتر چارهای برای اقتصاد کشور کنیم که امروزه بهشدت معیوب و فلج است.
هوشمصنوعی میتواند کمککننده باشد اما از طرفی متأثر از وضعیت اقتصادی است؛ یعنی کاهش سرمایهگذاری، دسترسی نداشتن به بازارهای بینالمللی، کاهش سرمایهگذاری خارجی و... چرخ حرکت در کشور ما را در چنین مسیری کند خواهد کرد.
دادهها کافی نیست
محترمی ادامه میدهد: هوشمصنوعی مولد در واقع هوشمصنوعی است که یادگیری در آن وجود دارد و شما میتوانید از دادهها یاد بگیرید که محصول تازهای تولید کنید. به عنوان مثال «چت جیپیتی» که خیلی هم سروصدا کرده میتواند متنی را تولید کند، حتی مقاله بنویسند، یک سری کدهای برنامهنویسی اراده دهد، میتوانید مسئلهای را که به آن دادهاید حل کند و از دادههایی که وجود دارد عکس یا فیلم جدید تولید کند. این هوشمصنوعی مولد است یعنی کپیکار نیست و تولیدکننده است.
این کارشناس حوزه فناوری اطلاعات و هوشمصنوعی تصریح میکند: در کشور ما بخش زیادی از دادهها در انحصار سازمانهای دولتی است که آنها نیز به دلایل مختلف، دادهها را بهراحتی به اشتراک نمیگذارند.
هوشمصنوعی مولد در دنیا رشد کرده است و امروزه گوگل، مایکروسافت، آمازون و... با حجم دادههایی که دارند، میتوانند هوشمصنوعی را آموزش دهند، ترند کرده و مدلهای زبانی سطح بالاتری ایجاد کنند. بنابراین ما در کشورمان نیازمند آن هستیم که موضوع دسترسی به داده، مدیریت داده و حکمرانی داده سروسامان بگیرد.
پیوست فرهنگی
این استاد دانشگاه بیان میکند: فناوری به ذات خود پیامدهای فرهنگی را به همراه دارد. ما باید بتوانیم بخشی از این پیامدها را به صورت پیشفعال پیشبینی کنیم و راهکارهایی برای مسیردهی به آن داشته باشیم. به نظر میرسد بخش عمدهای از پیامدهای فرهنگی یک فناوری به کاربرد و ایجاد ظرفیت استفاده از آن برمیگردد.
برای مثال در شبکههای اجتماعی، ما صرفاً جنبههای منفی این شبکهها را میبینیم و بیشتر به سیاستهای ممنوعیت یا کاهش دسترسی و محدود کردن رو میآوریم و از آن طرف، کاربردهای مفید و مؤثرش را کاهش میدهیم و کاربران برای کارهای موجه خود مجبور میشوند از طریق غیرقانونی و پنهانی یا هر روش غیرصریح دیگری برای رفع محدودیت، مسیرهای بیراههای بروند که تأثیرات منفی میگذارد؛ بنابراین باید حواسمان باشد پیوست فرهنگی، ضد فرهنگ عمل نکند.
محترمی معتقد است: قطعاً پشت هر فناوری باید یک تفکر حسابشده فرهنگی قرار گیرد؛ اما این تفکر باید بیشتر مثبت باشد و چنانچه توسعه کاربردهای مثبت رخ دهد عملاً درصد کاربردهای منفی کاهش مییابد.
او ادامه میگوید: قانونگذاری در این زمینه میتواند پیامدهای منفی را کنترل کند و البته بخشی نیز پیامدهای سرریز است که قاعدتاً با خود فناوری وجود دارد، یعنی قسمتی از تبعات فناوری قابل کنترل بوده و در بخشی دیگر از دست ما کاری برنمیآید و قابل کنترل نیست.
بنابراین همیشه راهکارهای فرهنگی را نباید بهطور مستقیم در خود فناوری جستوجو کرد. ولی ما تنها به این فکر میکنیم که باید فیلتر یا محدود کنیم درحالیکه نمیدانیم اگر در جایی دیگر پرورش فرهنگی رخ داده بود اکنون نیازی به این همه محدودیت و الزامات کنترلی نبود.
نظر شما