شرکتهای تولیدکننده کتابهای کمکآموزشی، مانند باندهای مافیایی با نفوذ به نظام آموزشی و ایجاد روابط پنهانی با مدارس و معلمان، به نوعی انحصار در بازار ایجاد کردهاند؛ این انحصار نه تنها مانع رقابت سالم در این صنعت شده، بلکه کیفیت محتوا را نیز پایین آورده است. در نتیجه، نظام آموزشی که باید بر پایه ارتقای دانش و خلاقیت باشد، به یک میدان تجارت تبدیل شده که در آن معیار اصلی، سودآوری و کسب درآمد بیشتر است.
بسیاری از کارشناسان معتقدند این محصولات با ایجاد وابستگی دانشآموزان به آنها، تفکر خلاقانه و مستقل را در دانشآموزان از بین میبرد؛ بهگونهای که رضوان حکیمزاده، معاون آموزش ابتدایی وزارت آموزش و پرورش، کتابهای آموزشی را مانند کپسولی میداند که به دانشآموز داده میشود و ممکن است حافظه آنها را کمی تقویت کند، ولی فرصت یادگیری بسیاری از مهارتهای دیگر مانند با هم رشد کردن، مهارت یادگیری، کنجکاوی و حل مسئله را از آنها میگیرد.
وی معتقد است: کلاسهای متعدد و پشت سر هم فرصت کودکی را از دانشآموزان میگیرد و ممکن است آنها در آینده افراد موفقی در زمینه تحصیل شوند، اما افراد شادی نخواهند بود.
سناریو فروش آموزش
رئیس پیشین کمیسیون ملی آیسسکو نیز با اشاره به اینکه کشیدن پای کتابهای کمکآموزشی و اجبار دانشآموزان، بهخصوص ابتداییها به استفاده از این کتابها هم غیرقانونی و هم خلاف توسعه عدالت آموزشی است، میگوید: سناریویی که پشت این موضوع است اصلاً بحث آموزش را دنبال نمیکند، بلکه متأسفانه پشت این کار یک نوع معامله و تجارت، سناریو آموزش طبقاتی و فروش آموزش است.
سحر بیات در گفتوگو با قدس میافزاید: تکلیف آموزش در جمهوری اسلامی ایران مشخص است و براساس یک نظام متمرکز کتابهای درسی تدوین میشود، معلم آموزش میبیند و تدریس در کلاس اتفاق میافتد و یاددهی و یادگیری هم مبنایش همان کتابهای درسی و مواد آموزشی است که به صورت رسمی در کشور وجود دارد.
وی ادامه میدهد: برخی مدارس با زد و بند با شرکتهای کتابسازی یا کتابنویسی یا مؤسسات خصوصی و گرفتن سهمی از این مؤسسات اجازه میدهند چنین اتفاقی بیفتد و این مؤسسات وارد مدرسهها شوند و کتابهایشان را به زور به دانشآموزان بفروشند.
این کارشناس تعلیم و تربیت به آسیب فروش آموزش در قالب کتابهای کمکدرسی اشاره میکند و میگوید: ما براساس سند تحول قرار بود انسانهای کارآمد با مهارت و بسیاری مشخصات دیگر تربیت کنیم، قرار نبود دانشآموزان را دانشآموزان تستی بار بیاوریم.
آموزش تستزنی به کلاس چهارم ابتدایی!
رئیس پیشین کمیسیون ملی آیسسکو با گلایه از اینکه الان از کلاس چهارم ابتدایی، تست زدن برای آزمونها و ورود به مدارس مختلف در برخی مدارس غیردولتی آموزش داده میشود، ادامه میدهد: استفاده از این شیوه آموزشی و آزمونها و کتابهای کمکدرسی در فرایند یاددهی و یادگیری دانشآموزان در پایه ابتدایی اختلال ایجاد میکند و موجب رواج حفظ کردن به جای یادگیری و در نتیجه، کاهش خلاقیت دانشآموزان میشود.
بیات با انتقاد از اینکه افراد بیتخصص و آدمهایی که واقعاً سواد آموزشی و تخصصی ندارند در رأس سیاستگذاری قرار میگیرند، میافزاید: پرسشی که مطرح میشود این است چرا آموزش و پرورش جداست درحالی که خروجی آموزش، پرورش و تربیت است. این دو با هم اتفاق میافتند، یعنی درواقع تربیت و پرورش زاییده آموزش است؛ اینکه آموزش را جدا ببینیم و ساحتهای تربیتی بگنجانیم و برنامه آن را هرطور بخواهیم بچینیم که آخرش هم منجر به هیچگونه تربیتی نمیشود، یک اتفاق نامبارک و یک بدعت خطرناک در نظام تعلیم و تربیت کشور خواهد بود.
این کارشناس تعلیم و تربیت با بیان اینکه ما قرار است براساس اسناد بالادستی، انسانهایی با ویژگیهای خاص تربیت کنیم که در هیچ کدام از آن اسناد تست زدن جزو ویژگیها نیست، میگوید: بنابراین وقتی چنین کاری منجر به تربیت انسانی با شرایطی که در اسناد بالادستی داریم نمیشود پس هیچ فایدهای برای جامعه و تعلیم و تربیت و دانشآموز ندارد.
نظام فشل تعلیم و تربیت معلم
بیات با گلایه از شیوه و نظام تعلیم و تربیت معلمان در سالهای اخیر عنوان میکند: برخی معلمان بهخصوص در سالهای اخیر اشراف چندانی به تدریس در کلاس درس ندارند، وقتی یک نظام فشل دارید که توسعه حرفهای معلمانش کلاً خوابیده، هیچ اتفاقی نمیافتد. معلم کجا باید آموزش ببیند؟ چگونه باید آموزش ببیند؟ چه کسی قرار است معلمان را ارزیابی کند؛ به نظر من در چنین شرایطی نباید از معلم توقع چندانی داشته باشیم، باید از نظام سیاستگذاری گلایه داشته باشیم که چنین شرایطی را فراهم نکرده که یک معلم مؤثر، اثرگذار و کارآمد در کلاس درس داشته باشیم.
وی میافزاید: خب طبیعتاً وقتی این اتفاق نمیافتد معلمان براساس سلیقه و هرطور که میخواهند تصمیم میگیرند و سعی میکنند خلأهای مهارتی خود را با کتابهای کمکدرسی پر کنند.
رئیس پیشین کمیسیون ملی آیسسکو یکی از انتقادهای اساسی به کتابهای کمکدرسی را در این میداند که آنها به مرور زمان جایگزین کتابهای درسی رسمی میشوند و ادامه میدهد: معلمان و حتی والدین با این باور که محتوای کتابهای درسی رسمی کافی نیست، به کتابهای کمکدرسی رو میآورند و در بسیاری از موارد، تمرکز اصلی آموزش به این کتابها منتقل میشود، این موضوع موجب میشود نقش و اهمیت کتابهای درسی رسمی به مرور کاهش یابد. این روند میتواند نظام آموزش رسمی کشور را تضعیف کند و سبب شود استانداردهای آموزشی مورد نظر وزارت آموزش و پرورش نادیده گرفته شود.
وی با تأکید بر ضرورت عدالت در آموزش میگوید: سیستم و حکومت باید فرصتهای برابر برای همه دانشآموزان فراهم کند؛ تا زمانی که هر کسی پولدار است میتواند به مدرسه بهتر برود و هر کسی پول ندارد در مدرسه دولتی میماند، این بیعدالتی در آموزش وجود دارد و در نتیجه نظام تعلیم و تربیت در دست مافیای آموزش خصوصی و توزیعکنندگان و ناشران کتابهای کمکدرسی، تست و... قرار میگیرد.
ابزار کمکی یا بار اضافی
یک کارشناس آموزشی هم ورود کتابهای کمک درسی و کمکآموزشی به مدارس بهخصوص ابتدایی را یکی از چالشهای پیش روی دانشآموزان و حتی خانوادهها میداند و میگوید: این کتابها در ابتدا به عنوان یک ابزار کمکی برای بهبود کیفیت آموزش مطرح بودند؛ اما به مرور زمان تبدیل به یک بار اضافی و غیرضروری برای دانشآموزان و خانوادهها شدند که علاوه بر ایجاد فشار روانی و مالی، فرایند یادگیری طبیعی را مختل کردهاند.
نرگس کارگری با تأکید بر اینکه یکی از مهمترین مشکلات کتابهای کمکدرسی، افزایش حجم مطالبی است که دانشآموزان باید یاد بگیرند، ادامه میدهد: دانشآموزان ابتدایی هنوز درحال شکلگیری شخصیت، عادتها و سبکهای یادگیری خود هستند و نیاز به یادگیری از طریق بازی و تجربههای عملی دارند؛ اما کتابهای کمکآموزشی و وارد کردن آنها به دنیای تست، آزمون و... با ارائه تمرینهای بیشتر و پیچیدهتر از آنچه در کتابهای درسی رسمی آمده، فشار دوچندانی بر دوش دانشآموزان قرار میدهد.
وی با تأکید بر اینکه یادگیری در سنین پایین باید با علاقه و انگیزه درونی همراه باشد و هرگونه فشار بیش از حد میتواند تأثیرات منفی بلندمدتی بر روند تحصیلی و حتی رشد روانی کودک داشته باشد، میافزاید: این موضوع میتواند منجر به استرس و خستگی در دانشآموزان شود و از طرفی این بار اضافی ممکن است انگیزههای طبیعی دانشآموزان را برای یادگیری کاهش دهد و آنها را به آموزش بیعلاقه کند.
این معلم با بیان اینکه در بسیاری از موارد، کتابهای کمک آموزشی با قیمتهای بالا عرضه میشوند، اظهار میکند: متأسفانه این مسئله فشار اقتصادی زیادی به خانوادهها وارد میکند، این درحالی است که بسیاری از خانوادهها به امید ارتقای سطح تحصیلی فرزندانشان این کتابها را تهیه میکنند، اما کمکم متوجه میشوند بخش زیادی از این هزینهها نه تنها تأثیری بر سطح کیفی آموزشی فرزندانشان ندارد، بلکه به یک الزام غیرضروری تبدیل شده است.
کارگری با تأکید بر اینکه کتابهای کمکآموزشی و کلاسهای فوقبرنامه بهخصوص در پایههایی که قرار است دانشآموز سال آینده به یک مقطع دیگر آموزشی مثل ششم به هفتم وارد شود، بیشتر از سوی معلم و خانوادهها استفاده میشود، میگوید: مافیای کنکور و طراحان و ناشران کتابهای کمکآموزشی هم با علم به این موضوع با تبلیغات گسترده در مدارس و تلویزیون، خانوادهها را تشویق میکنند برای موفقیت فرزندانشان این کتابها را تهیه کنند.
رقابت ناسالم و بینتیجه
وی با بیان اینکه شبکههای اقتصادی و مافیایی از طریق تبلیغات گسترده و ایجاد فضای رقابتی ناسالم در میان دانشآموزان و خانوادهها، به کسب درآمد از این حوزه میپردازند، میگوید: مافیای کتابهای کمکدرسی از فشارهای تحصیلی و نگرانیهای خانوادهها سوءاستفاده میکند و موجب میشود بسیاری از خانوادهها حتی با وجود مشکلات مالی، مجبور به تهیه این کتابها شوند؛ این فرایند بهجای ارتقای کیفیت آموزش، بهنوعی رقابت ناسالم و بینتیجه منجر میشود.
این کارشناس آموزشی با گلایه از اینکه در بسیاری از موارد خانوادهها تحت تأثیر تبلیغات گسترده فضای مجازی و شبکههای مختلف سیما با فشار به مدارس، معلمان و مدیران را مجبور به معرفی کتاب کار و یا کمک درسی به دانشآموزان میکنند، ادامه میدهد: مدارس ما هم متأسفانه خانوادهمحور شدهاند و معلم وقتی میبیند واقعاً تحت فشار است، با معرفی یک کاربرگ یا یک کتاب خودش را راحت میکند؛ از طرفی بسیاری از انتشاراتیها، نمونه سؤال طراحی کردهاند، کتاب کار و انواع و اقسام کتابها در هر درسی با عنوان جامع و غیرجامع ارائه کردهاند و... که عملاً در مدارس ابتدایی به یکی از ملزومات تدریس تبدیل شده است.
کارگری میافزاید: متأسفانه خلاقیت هم در بسیاری از معلمان وجود ندارد و معلم حتی خلاقیت ندارد نمونه سؤال جدید طرح کند؛ همان کاربرگها و نمونه سؤالات را از روی همان کتاب کمکآموزشی کپی کرده و برای دانشآموزان میفرستد یا از آن در امتحان استفاده میکند.
وی به مدارسی اشاره میکند که از حالت سنتی و عادی خارج شدهاند و میخواهند خیلی بهروز باشند و میافزاید: حجم کتابهای درسی و غیردرسی در کنار کلاسهایی مثل ورزشی، موسیقی، زبان، کامپیوتر و... در این مدارس آنقدر بالاست که دانشآموز فقط خستگیاش را سرکلاس میآورد و فقط منتظر است به او چیزی بگویند که انجام دهد و هیچ خبری از خلاقیت و تفکر نیست، یعنی جایی برای خلاقیت و رشد بچه باقی نمیماند.
نظر شما