تحولات منطقه

چند تن از پرستاران بیمارستان فوق‌تخصصی رضوی به مناسبت روز پرستار از خاطرات خود در دوران کرونا و اتفاقاتی که تلخی آن روزها را به شیرینی تبدیل کرده بود می‌گویند.

ساعتی با خادمان سپیدپوش امام رضا(ع)
زمان مطالعه: ۷ دقیقه

به گزارش قدس خراسان، پرستاری از جمله مشاغلی است که با اقشار مختلف یک جامعه سر و کار دارد. چون بیشتر انسان‌ها در طول زندگیشان حتی برای یک مرتبه سر و کارشان به پرستاران افتاده و از خدمات آنان بهره‌مند شده‌اند.

به همین بهانه و به مناسبت روز پرستار به سراغ برخی از پرستاران بیمارستان فوق‌تخصصی رضوی مشهد وابسته به آستان قدس رضوی رفتیم. در ادامه بخش‌هایی از خاطرات به یادماندنی این افراد را در گفت‌وگو با خبرنگار روزنامه قدس می‌خوانید.

تولد«دوقلوها» در پراید و شنیدن صدای زندگی و امید در دوران کرونا
«فاطمه باغشنی» سی‌ونه ساله، ۱۳ سال است سابقه خدمت در شغل  پرستاری را دارد. او هم‌اکنون سرپرستار بخش پشتیبان اورژانس در بیمارستان رضوی است. وی خاطره خود را این‌گونه بیان می‌کند: در دوران کرونا من به عنوان پرستار هر روز در بخش اورژانس بیمارستان رضوی خدمت می‌کردم. زمستان سال۱۳۹۹ و در اوج دوران انتشار و ابتلای افراد به ویروس کرونا که هوا هم بسیار سرد بود، من در بخش اورژانس بودم که ناگهان مردی حدود پنجاه ساله، سراسیمه وارد اورژانس شد و گفت: «... به داد این خانم برسید. یک خانم داخل خودرو من در حال زایمان کردن است. کمکش کنید...».
او خیلی با عجله و سریع صحبت می‌کرد و به شدت هم نگران بود. با شنیدن صحبت‌های او من، همکاران و پزشک اورژانس همراه «سِت» زایمان (شامل پنس، باند، قیچی، نخه بخیه و...) فوری به سمت خودرو او حرکت کردیم. وقتی آنجا رسیدیم، دیدیم یک بانوی باردار در صندلی عقب خودرو پراید سفید رنگ نشسته و زایمان کرده است. نوزادش روی لباس‌های او بود و سر نوزاد هم به طرف پایین و به سمت کف خودرو قرار داشت. با کمک همکاران پاراوان(حائل چوبی) را اطراف خودرو قرار دادیم. مادر از شدت سرما می‌لرزید و با دیدن ما درخواست لباس گرم کرد که برایش تهیه کردیم؛ اما با بررسی وضعیتش متوجه شدیم وی دوقلو باردار بوده و فرزند دیگرش هنوز به دنیا نیامده است. البته وضعیت مادر هم بسیار حساس بود و امکان انتقال به داخل بیمارستان را نداشت. به کمک پزشک اورژانس، فرزند دوم هم به دنیا آمد و با یاری همکاران، مادر و نوزادانش به داخل اورژانس منتقل شدند و پس از بررسی‌های لازم و با نظر پزشکان، مادر و فرزندانش به بخش زایمان انتقال یافتند. یکی از فرزندان پسر و دیگری دختر بود.
پس از انتقال مادر و فرزندانش به بخش زایمان، راننده خودرو پراید برایمان تعریف کرد که او همراه مادر پیرش از منطقه گوارشک فردوسی در اطراف مشهد قصد آمدن به سمت مشهد را داشته که با این خانم باردار مواجهه می‌شوند و با توجه به سردی هوا و به درخواست مادرش، این بانوی باردار را سوار خودرو کرده و به سرعت به طرف بیمارستان رضوی حرکت می‌کنند تا زودتر او را به بیمارستان برسانند.
راستش را بخواهید پس از انتقال این مادر و فرزندانش به داخل بخش، من و همکارانم نگران وضعیت نوزادان این مادر بودیم؛ زیرا شرایط سخت بیماری کرونا و انتشار این ویروس و حساس بودن بدن نوزادان و... همه موجب شده بود با نگرانی خاصی هر روز پیگیر وضعیت مادر و فرزندانش باشیم. به لطف خدا و عنایت امام رضا(ع) پس از پایدار شدن وضعیت بدنی و سلامتی مادر و نوزادان، با نظر مساعد پزشک معالج، آن‌ها با شرایط عمومی خوبی از بیمارستان مرخص شدند. این خاطره برای همه ما بسیار ماندگار و به یادماندنی است؛ زیرا در دوران سخت کرونا که هر روز شاهد از دست دادن و مرگ عزیزان هموطنمان در بیمارستان‌های مختلف کشور و از جمله این بیمارستان بودیم، زنده ماندن این نوزادان، تولدشان و شنیدن صدای آن‌ها و سپس ترخیصشان با سلامتی از بیمارستان، به نظر من و همکارانم صدای امید و زندگی برای همه ما بود و در آن دوران برای تقویت روحیه کادر درمان این بیمارستان بسیار تأثیرگذار بود.

نجات بیمار دیالیزی از خطر مرگ در دوران کرونا 
«فاطمه جبّار» چهل‌وهشت ساله، یکی دیگر از پرستاران این بیمارستان است. ۲۳سال سابقه خدمت پرستاری داشته و هم‌اکنون سرپرستار بخش دیالیز بیمارستان رضوی است. وی از خاطره خود این‌گونه می‌گوید:سال ۱۳۹۹ و در دوران سخت همه‌گیری کرونا، یک بانوی پنجاه‌وچهار ساله که در اثر ابتلا به کرونا، کلیه‌هایش دچار نارسایی شده بود، به بخش دیالیز این بیمارستان مراجعه کرد. چون باید شیوه‌نامه‌های بهداشتی را به طور دقیق رعایت و با انتشار ویروس کرونا هم مبارزه می‌کردیم، نمی‌توانستیم بیماران کرونایی را به بخش‌های عمومی بیمارستان منتقل کنیم و چون این بیمار به دیالیز نیاز داشت، با نظر پزشکان دستگاه دیالیز سیار را به داخل اورژانس منتقل و به بدنش وصل کردیم. از طرفی دیگر، در اثر بیماری کرونا و مشکلات تنفسی، هنگام انتقال این بانو به بیمارستان، وی دچار افت سطح هوشیاری شده بود و هیچ علائم هوشیاری نداشت.
با بررسی شرایط بیمار و تجربه کاری در موارد مشابه، پزشکان با احتمال زیاد، فوت این بیمار را پیش‌بینی کرده بودند. او ۱۵ روز در بخش اورژانس بستری بود و یک روز درمیان هم با دستگاه دیالیز سیار، عملیات دیالیز توسط من و همکارانم برایش انجام می‌شد؛ اما همه همکاران این بخش واقعاً نگران حالش بودیم. به خاطر دیالیز، رگ‌های دستش آسیب دیده و پوست دستش هم در اثر التهاب دچار وضعیت خاصی بود که نیاز به ترمیم پوست (اصطلاح رایج گرافت) داشت. همه کارها برای او انجام می‌شد؛ ولی کسی امیدی به زنده ماندنش نداشت و وضعیتش از نظر بیماری کرونا هم وخیم بود.
 او تنها یک پسر جوان داشت که همراهش به بیمارستان آمده بود و هر روز نگران حال مادرش بود. به لطف خداوند و عنایات امام رضا(ع) یک روز که در حال دیالیز کردن این بیمار بودم، متوجه تکان خوردن انگشتان دستش شدم و کم‌کم میزان هوشیاری او هم بهتر شد. روز به روز وضعیت این بیمار بهبود می‌یافت به گونه‌ای که با نظر پزشکان، دستگاه تنفس مصنوعی از او جدا و در روز پانزدهم  خودش از بیمارستان با وضعیت عمومی مناسب مرخص شد. حتی پس از رفتن به منزلش، هر وقت که برای ترمیم پوست دستش به بیمارستان می‌آمد، به ما هم سر می‌زد و واقعاً دیدن او با این شرایط که از خطر مرگ نجات یافته بود، برای همه ما بسیار خوشایند و امیدوارکننده بود.

قلب رضا کوچولو همچنان می‌تپد
«رویا سادات کراچی» ۴۰ سال دارد و هم‌اکنون کارشناس بخش مامایی بیمارستان رضوی است. او در دوران کرونا در استان یزد خدمت می‌کرد. وی در بیان خاطره‌اش می گوید: خاطره من مربوط به سال۱۳۹۹ یعنی دوران شیوع بیماری کروناست. آن زمان من در بخش زایمان بیمارستان دکتر مُجیبیان شهر یزد خدمت می‌کردم. رسیدگی به مادران باردار از نظر مراقبت‌های ویژه به خاطر کرونا، وضعیت خاصی داشت. در یکی از همین روزها مادر بارداری با شرایط هفته۳۸ بارداری به بیمارستان مراجعه کرد که با تشخیص پزشکان و انجام آزمایش‌های گوناگون، معلوم شد قلب جنین به طور کامل تشکیل نشده و دچار نارسایی قلبی است. در همان روزها بیشتر پزشکان معالج براساس آموخته‌های علمی و موارد مشابه و با توجه به بیماری کرونا و... احتمال مرگ زودهنگام این جنین را داده بودند. مادر با اطلاع از وضعیت جنین خود و اینکه امیدی به زنده ماندنش نداشت، تصمیم به سقط گرفته بود که با مشاوره‌های لازم و سخنان افراد مطلع و آگاه در بیمارستان و از جمله خود من که با او صحبت کردم، تصمیم گرفت از این کار منصرف شود. این بانو چون روح در کالبد جنینش دمیده شده بود، از سقط او منصرف شد.
از طرف دیگر با بررسی‌های روزانه و معاینات پزشکی، پزشکان، تأکید بسیار داشتند کادر درمان برای روبه‌رو شدن با مرگ زودهنگام جنین آمادگی داشته باشند و مادر را هم از این موضوع مطلع کنند.
من براساس وظیفه شغلی و حسب شیوه‌نامه‌های مربوط، نکات لازم برای بعد از تولد نوزاد و مراقبت‌های ویژه را به او آموزش می‌دادم؛ اما او با ناامیدی به من می‌گفت شما بیهوده تلاش می‌کنید. فرزند من زنده نمی‌ماند و امیدی هم ندارم؛ ولی من به او دلداری می‌دادم. یک حس درونی به من گفت به این مادر ناامید بگویم که به امام رضا(ع) متوسل شود و حاجتش را از امام هشتم(ع) درخواست کند.
روزها گذشت. با کمال شگفتی قلب جنین شروع به رشد و تکامل کرد و در پایان دوران بارداری، این نوزاد به دنیا آمد و داخل دستگاه مخصوص و در بخش آی‌سی‌یو نوزادان قرار داده شد. پزشکان مربوط هم وضعیت او را زیر نظر داشتند. برخلاف انتظار، این نوزاد زنده ماند و قلبش توسط پزشک جراح قلب نوزادان جراحی شد و با لطف خداوند و توسل به امام رضا(ع) وضعیت نوزاد هر روز بهتر و بهتر شد به گونه‌ای که معاینه‌های پزشکی نشان می‌داد قلب نوزاد به طور کامل تشکیل شده و به درستی کار می‌کند. مادر در همان بیمارستان و به خاطر توسل به امام رضا(ع) اسم پسرش را «رضا» گذاشت و همه کادر درمان در آن شرایط کرونایی از وضعیت این نوزاد تازه متولد شده که از مرگ نجات یافته بود، بسیار خوشحال بودند. جالب اینکه به خاطر مراجعه مکرر من و مراقبت‌هایی که از این مادر و نوزاد برحسب وظیفه انجام می‌دادم، مادر هنگام  ترخیص از بیمارستان، مشخصات، نشانی و شماره تلفن من را گرفت و گفت در آینده و به لطف خداوند و عنایات امام هشتم(ع) حتماً مرا برای مراسم ازدواج این پسر تازه متولد شده دعوت خواهد کرد. نجات این نوزاد از مرگ، خاطره شیرین ایام کرونا برای من و همکارانم است.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.