تحولات لبنان و فلسطین

امروز تولد علی اسفندیاری است. شاعری که با نام نیما یوشیج شناخته می‌شود. او بنیان‌گذار شعر نو فارسی و ملقب به «پدر شعر نو» در ایران است. او را یکی از تاثیرگذارترین شاعران در شعر معاصر ایران دانسته‌اند.

نیما در سال ۱۳۰۱ با منظومه «افسانه» که مانیفست شعر نو فارسی خوانده شده است، در آغاز انقلاب ادبی و روشنفکری شعر مدرن فارسی قرار گرفت. او آگاهانه تمام بنیادها و ساختارهای شعر کهن فارسی را به چالش کشید. شعر نو عنوانی بود که خودِ او بر آن نهاد و این سبک سپس به شعر نیمایی مشهور شد.

تمام جریان‌های اصلی شعر معاصر فارسی وامدار این انقلاب و تحولی هستند که یوشیج نوآور آن بود. بسیاری از شاعران و منتقدان معاصر، اشعار او را نمادین می‌دانند و او را هم‌پایهٔ شاعران سمبولیست مطرح جهان می‌دانند.

شاعران بسیاری درباره شعر نیمایی گفته و نوشته‌اند. اما اسماعیل امینی در کتاب «به زبان فارسی» چند نکته کلیدی دارد درباره شعر نیمایی که در فصلی با عنوان «این هم شد شعر!» منتشر شده است. به انگیزه تولد نیما یوشیج بخشی‌هایی از این فصل را بازخوانی می‌کنیم.

امینی در ابتدا به مخاطب یادآوری کرده که اصطلاح «شعر نیمایی» برای بیان یکی از شاخه‌های شعر معاصر ایران است و منظور از آن فقط سروده‌های نیما یوشیج نیست. بسیاری از شاعران مشهور روزگار ما شعرهای درخشان نیمایی دارند مثل اخوان، شاملو، فروغ، سپهری، نصرت رحمانی، سایه، سیدحسن حسینی، قیصر امین‌پور و....  

او در این بخش اول درباره شعر نیمایی و تغییراتی که این شعر در ساختار نظم فارسی اعم از تغییر وزن و قافیه پدید آورده است صحبت کرده و سپس حرف‌هایی زده درباره تغییراتی که نیما در موضوع‌های شعر ایجاد کرده که این بخش بسیار خواندنی و جذاب است. 

این پژوهشگر ابتدا تصورات رایجی که درباره شعر نیمایی وجود دارد را مطرح کرده و به این تصورات غلط پاسخ داده است. امینی نوشته: «خیلی ها بودند و هنوز هم هستند که وقتی شعر نیمایی را می‌بینند می‌گویند: «شعری که وزن و قافیه نداشته باشد به چه درد می‌خورد؟» در حالی‌که شعر نیمایی وزن دارد، اما سطرهایش با هم مساوی نیستند؛ قافیه هم دارد اما قافیه‌هایش اجباری نیست. قضیه مثل تفاوت نقش موکت و نقش قالی است. نظم در نقش موکت یک نقش تکراری است. چه یک متر موکت باشد چه صدمتر، همان نقش به طور منظم در آن تکرار می‌شود. نقش قالی هم نظم دارد و حتی تکرار هم دارد اما برای درک کردن نظم آن باید تمام قالی را با هم ببینیم. مثلا نمی‌توانیم از یک قالی دوازده متری فقط دومترش را جدا کنیم و بخریم چون تمام گل‌ها و حاشیه‌ها و گل اصلی وسط قالی یعنی ترنج قالی، همه با هم هماهنگ و متقارن و متناسب هستند.»   

اما به باور امینی، نیما علاوه بر ساختار، تحولی هم در موضوعات شعری پدید آورده است. او معتقد است آنچه باعث شده نیما به دنبال تحول در شعر باشد و همه حرف و حدیث‌ها را به جان بخرد این نکته بوده که «شعری که فقط بیانگر ذهنیات شاعر باشد، آن هم ذهنیاتی که از مطالعات، عادت‌ها و حرف‌های کلی و تکراری تاثیر پذیرفته است، حرف تازه‌ای برای گفتن ندارد. اما شعری که به توصیف جهان بیرون از ذهن بپردازد، یعنی تصویرها و لحظه‌های شاعرانه را در دنیای واقعی پیدا کند، در دشت و مزرعه و کوه و جنگل، در کوچه و خیابان، در قطار و اتوبوس، در شادی‌ها و غم‌های انسان واقعی و زندگی واقعی، این شعر می‌تواند سخن‌گوی زمانه خود باشد.» و شعر نیمایی چنین شعری است اما این ها به این معنی نیست که غزل و قالب‌های کهن شعر فارسی سخنگوی زمانه خود نیستند چون در همین ده‌ها سالی که از رواج شعر نیمایی گذشته است غزل و دیگر قالب‌ها هم رواج داشته‌اند و نشان داده‌اند می‌توانند از زندگی و انسان امروز سخن بگویند.

اما امینی در انتهای این فصل یه نتیجه‌گیری شفاف از کارنامه شعر فارسی داشته دارد. به باور این منتقد و پژوهشگر: «شعر نیمایی آمد و قابلیت‌های شعر فارسی را گسترش داد و حالا در کنار شیوه‌های کهن شعری، سهم خود را از کارنامه شعری روزگار ما دارد . همان‌طور که شعر آزاد و شعر سپید و دیگر پیشنهادها و ابتکارات و خلاقیت‌های صوری و محتوایی شعر، چننی وضعیتی دارند. برخی گستره‌تر و ماندگار تر بوده‌اند و برخی دیگر محدودتر و ناپایدارتر از بقیه، و این طبیعی‌ترین روش نقد و غربال در گذار زمان است.»

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.