آیتالله مهدی هادوی تهرانی، استاد درس خارج حوزه قم در ادامه سلسله جلسات تفسیر به ادامه تفسیر سوره مبارکه عنکبوت پرداخت که متن سخنان وی به شرح زیر است:
أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا یُفْتَنُونَ؛ آیا مردم پنداشتند که تا گفتند ایمان آوردیم رها میشوند و مورد آزمایش قرار نمیگیرند. وَلَقَدْ فَتَنَّا الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَیَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِینَ صَدَقُوا وَلَیَعْلَمَنَّ الْکَاذِبِینَ؛ به یقین کسانی را که پیش از اینان بودند آزمودیم تا خدا آنان را که راست گفتهاند معلوم دارد و دروغگویان را [نیز] معلوم دارد. أَمْ حَسِبَ الَّذِینَ یَعْمَلُونَ السَّیِّئَاتِ أَنْ یَسْبِقُونَا سَاءَ مَا یَحْکُمُونَ.
سؤالی مطرح است که مراد از الناس چیست؟ علامه طباطبایی مقصود از الناس را قالوا آمنا(مؤمنان دوره پیامبر) میداند یعنی کسانی که گفتند ما ایمان آوردیم. به نظر بنده این برداشت قابل قبول نیست زیرا ایشان مفهوم آیه را خیلی محدود کردهاند؛ احسب الناس خطاب به مردم است یعنی همه افراد مؤمن تا قیامت. خداوند فرموده است مردم فکر نکنند همین که گفتند ما ایمان آوردیم رها میشوند بلکه آزمایش خواهند شد.
علامه تعبیر دیگری هم در اینجا دارد و مراد از یفتنون در «وَهُمْ لَا یُفْتَنُونَ» را گرفتاری و بلاهایی میداند که مخالفان برای آنان ایجاد کردهاند که البته یکی از مصادیق فتنه ماجرای شعب ابیطالب(ع) است که کفار برای پیامبر(ص) و یاران ایشان ایجاد کردند ولی به نظر بنده، فتنه محدود به این نوع بلایا نیست بلکه خود امتحانات الهی و فتنه با فقر و سختی و جنگ و جهاد و بیماری و سلامتی و ... هم صورت میگیرد.
همین که انسان برخی نزدیکانش را از دست بدهد یا بیمار شود باز امتحان است نه اینکه لزوما فتنه مشکلاتی باشد که کفار برای مؤمنان ایجاد کنند؛ ایشان البته این مسائل را به سیاق نسبت داده است گویی سیاق، نص است در حالی که سیاق از ظاهر هم پایینتر است.
خداوند فرمود: وَلَقَدْ فَتَنَّا الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَیَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِینَ صَدَقُوا وَلَیَعْلَمَنَّ الْکَاذِبِینَ؛ قبلیها هم مورد آزمون و امتحان قرار گرفتند؛ در اینجا هم علامه بیان کرده است که لام در این دو کلمه «فَلَیَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِینَ صَدَقُوا وَلَیَعْلَمَنَّ الْکَاذِبِینَ» برای قسم است در حالی که به نظر میآید این دو لام، برای تاکید است.
علم فعلی خدا به اعمال
در اینجا پرسش دیگری مطرح است و آن اینکه خداوند مگر از همه بواطن و آینده مطلع نیست پس چرا فرموده این امتحانات برای آن است که خدا بداند چه کسی صداقت دارد و چه کسی کاذب است؟ یک جوابی که داده شده است که خدا میداند ولی قصد دارد حجت را بر ما تمام کند؛ به نظر بنده این برداشت بد نیست ولی با ظاهر آیات سازگار نیست؛ علامه فرموده است که علم خدا همین حوادثی است که رخ میدهد یعنی اگر کسی از امتحان سربلند بیرون آمد مؤمن است و کسی که سربلند بیرون نیاید کاذب است و خدا به هر دو علم فعلی دارد.
در سوره توبه در آیه ۱۲۶ هم فرموده است: «أَوَلَا یَرَوْنَ أَنَّهُمْ یُفْتَنُونَ فِی کُلِّ عَامٍ مَرَّةً أَوْ مَرَّتَیْنِ ثُمَّ لَا یَتُوبُونَ وَلَا هُمْ یَذَّکَّرُونَ»؛ که اشاره به فتنه دارد و در آیه چهارم سوره عنکبوت خداوند فرمود کسانی که اعمال بدی دارند گمان کردهاند بر ما سبقت گرفتهاند؟ ساء ما یحکمون. چقدر تصور باطلی دارند که فکر میکنند میتوانند از ما جلو بیفتند.
علامه در اینجا در معنای یسبقونا آورده است که شما کفار فکر میکنید از ما جلو میزنید و بیشتر از ما مردم را گمراه میکنید؟ این معنایی که علامه برای یسبقونا آورده عجیب است و البته ایشان آن را به سیاق نسبت میدهد و چون از ابتدا ابتلاء و امتحان مؤمنان را به کفار نسبت داده است لذا در اینجا هم دچار این برداشت شده است.
به نظر بنده مقصود آیه این است؛ کسانی که کار بد میکنند فکر نکنند از ما جلوتر افتاده و از احاطه ما بیرون رفتهاند و گویی در مسابقه با ما بوده و از ما سبقت گرفتهاند در حالی که اینها مفری ندارند و هر جایی بروند خدا بر آنان محاط است.
امیدبخشی خدا به مؤمنان
خداوند در آیه پنجم فرموده است: مَنْ کَانَ یَرْجُو لِقَاءَ اللَّهِ فَإِنَّ أَجَلَ اللَّهِ لَآتٍ وَهُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ؛ کسی که امید به لقای خداوند دارد یعنی ایمان به خدا و معاد دارد بداند که این لقا رخ خواهد داد؛ این تعبیر برای آن است که بدانند ان اجل الله لآت. حتما این دیدار رخ میدهد و این مایه امید برای مؤمنان است تا بدانند اگر در ایمان خود راسخ باشند و از سختیها نهراسند پاداش آن را خواهند گرفت.
علامه آورده است: برخی گفتهاند مراد از الذین یعملون السیئات در آیه چهارم همان مؤمنانی هستند که در آیه اول به آنان اشاره شد یعنی مراد، مؤمنان عاصی و گناهکار است. ایشان همچنین گفته است که مراد از گناه هم عام است نه شرک و یا گناهی خاص.
علامه فرموده اگر آیه را جدا در نظر میگرفتیم میتوانستیم تفسیر عمومی کنیم ولی وقتی سیاق را در نظر بگیریم در این صورت باید تخصیص بزنیم ولی اشکال علامه در این است که طوری از سیاق دفاع کرده است که گویا از ظهور هم قویتر است حال آن که طبق علم اصول، سیاق از ظهور، ضعیفتر است. سیاق نهایتا مصداق را تعیین میکند.
علامه معتقد است آیه میگوید کسانی که در دوره پیامبر(ص) گفتند ما ایمان آوردیم چون برخی در این گفتارشان صادق نبودند خداوند فرمود ما همه را امتحان میکنیم و امتحانشان هم به این بود که کفار در حق آنان کارهای بدی میکنند و سختی به آنان میرسد. حرف ما این است که اگر این تنها مصداق آیات باشد در این صورت یک ماجرای تاریخی است که ما ربطی هم ندارد. مایه تعجب است که چرا علامه اینجا اصرار دارد زیرا علامه هر کجا که مفسرین مقصود از آیه را فلان چیز میدانند گفته است از باب تطبیق است ولی در اینجا همه آیات را به یک مصداق خاص منطبق کرده است.
نظر شما