اگر چند ساعتی پای حرفهای جوانها و نوجوانهای امروزی بنشینیم، میبینیم بحث حجاب یکی از موضوعات اصلی گپوگفتهایشان شده است. به همین خاطر، نیاز به برگزاری محافل و جلساتی برای روشنسازی این موضوع بیشتر احساس میشود. با توجه به این موضوع، این روزها که در ایام شهادت حضرت فاطمه زهرا(س) هستیم، در حرم مطهر رضوی علاوه بر مراسم عزاداری، برنامههای ویژهای هم برای بررسی فضائل و تأثیرات این بانوی بزرگوار تدارک دیده شده است. یکی از این برنامهها، «صدف نجابت» است که سهشنبه 13 آذر به همت اداره امور پایگاههای حرم مطهر رضوی در سالن همایشهای روابط عمومی آستان قدس رضوی برگزار شد. این برنامه که میزبان ۴۰۰ نفر از دانشآموزان و دانشجویان دختر بود، به روایتگری بانوی مسلمانشدهای که به قول خودش زندگیاش را مدیون آشنایی با حضرت زهرا(س) است، اختصاص داشت. مهدی محبوب، رئیس اداره امور پایگاههای حرم مطهر رضوی درباره این برنامه میگوید: «همزمان با ایام شهادت دخت نبی مکرم اسلام خانم فاطمه زهرا(س)، برنامه ویژهای با عنوان صدف نجابت با همکاری عزیزان در اداره امور پایگاههای حرم مطهر برای دختران و بانوان محترم برگزار میشود. در این برنامه لازم دانستیم با توجه به آنچه در رسانهها و فضای مجازی دولتهای غربی اتفاق میافتد، حقایق رفتاری دولتهای غربی با جامعه مسلمانان و دروغگویی و دوگانه رفتاری آنها را تبیین کنیم. این کار با روایت تغییر مسیر زندگی میهمان ویژهای که دعوت شده است، جامعه مخاطبان جوان و نوجوان را هدف قرار میدهد و حقایق زندگی و آنچه برای یک بانوی مسلمان تازه راهیافته به دین اسلام اتفاق افتاده، بیان میشود تا در نهایت مخاطبان در این باره به آگاهی برسند.»
از آلمان تا مشهد، از سونیا تا زهرا
سرانجام نوبت به این رسید میهمان برنامه برای نوجوانانی که مشتاقانه در انتظار شنیدن قصه زندگی او بودند، شروع به صحبت کند؛ قصه تغییر مسیر زندگی و سرنوشت و سرگذشت بانوی مسلمان، خانم سونیا فرای که پس از مدتها پژوهش، دین اسلام را انتخاب کرد. البته بهتر است با نام جدیدش معرفی شود. زهرا مهربانیفر که حالا داستان تغییر مسیر زندگیاش را از آلمان تا ایران برایمان روایت میکند، میگوید: «من پدرم را در کودکی از دست دادم. مادرم یک زن مسیحی دیندار بود و از زمانی که خواندن و نوشتن را یاد گرفتم، همواره تأکید داشت هنگام خواندن انجیل روی هر کلمه دقت و تأمل کنم. من هم همین کار را کردم و پس از پایان کتاب انجیل، چیزی که ذهنم را درگیر کرد این بود چطور میشود حضرت عیسی هم خدا باشد، هم پسر خدا و هم روح خدا؟» پس از این ماجرا بود که ذهن سونیا درگیر شد. البته آن موقع هنوز نه میدانست اسلام چیست و نه میدانست کتابی به نام قرآن وجود دارد.
پرسشی که به اسلام رسید
او درباره آشناییاش با دین اسلام میگوید: «در آن دوران در هر موضوعی ناخودآگاه پرسشهایی بیپاسخ برایم پیش میآمد که دلم میخواست جوابی برایشان پیدا کنم اما موفق نبودم. یکی از آن پرسشها درباره «اسلام» بود. من در یکی از کلاسهایم با مقوله دین اسلام آشنا شدم. آن روز درسی داشتیم که درباره فرهنگهای مختلف میگفت و یک روز معلممان درباره دین اسلام شروع به صحبت کرد. البته خیلی مختصر بود و همین سبب شد از او بخواهم منبعی برای مطالعه معرفی کند. او هم به من قرآن را معرفی کرد. پس از آن شروع به مطالعه قرآن و آشنایی با اهل بیت(ع) کردم. در آن دوران آنقدر غرق در مطالعه و تحقیق بودم که مادرم کمی احساس ترس کرد و به من گفت نگران است دینداریام به خطر بیفتد. من هم به او اطمینان دادم خیالت راحت، چیزی نمیشود. اما شد! من پس از مطالعه کامل قرآن و پژوهش در زمینه ادیان مختلف، به دین اسلام و مذهب شیعه گرایش پیدا کردم». پس از اینکه سونیا دینش را تغییر میدهد، تصمیم میگیرد برای ادامه تحصیل به ایران بیاید که البته با مخالفت جدی خانواده روبهرو میشود. اما سونیا در نهایت، کار خودش را میکند و به ایران میآید و مشغول درس خواندن در رشته علوم قرآن و حدیث میشود. او در اینجا با مردی ایرانی آشنا میشود و حالا از ازدواجش هفت سالی میگذرد و صاحب یک فرزند پسر است. پس از پایان روایتگری، سونیا میگوید آرزوی عاقبتبهخیری تمام جوانان را دارد و این را میداند این عاقب بهخیری تنها با پا گذاشتن در مسیر اهل بیت(ع) میسر میشود.
برای جایگاه والای زنان
پس از روایتگری سونیا، نوبت به میهمانان نوجوان میرسد که سؤالهای خود را از او بپرسند و سونیا با حوصله به تکتک آنها پاسخ میدهد. یکی از دختران نوجوان میپرسد: «مهمترین علت گرایش شما به دین اسلام چه بود و چه فاکتوری را بیشتر مورد بررسی قرار دادید؟» سونیا در جواب میگوید: «من جایگاه و اهمیت زن را در اولویت بررسیها قرار دادم و دیدم حقوق زنان در دین اسلام به صورت کامل رعایت میشود و الگوهای والامقامی هم در این دین وجود دارد و این مورد را بسیار پسندیدم. الگوی من در زندگی و دینداری و همه چیز، حضرت فاطمه زهرا(س) است و به این شخصیت بزرگوار ارادت بسیاری دارم». دختران یکی یکی سؤالهایشان را میپرسند و سراغ میهمانان میروم تا با آنها که امروز یک برنامه متفاوت را به نام حضرت زهرا(س) تجربه کردهاند، گپ بزنم.
اسلام، بزرگتر از همه چیز است
ملینا کرامت یکی از میهمانان است که از پاکدشت تهران آمدهاست. ملینا که حالا 15 سال دارد، آخرین بار 9سال پیش به مشهد آمده و در همان عالم کودکی از امام رضا(ع) یک دوست خوب میخواهد. او میگوید همینطور هم شد و من بهترین دوستی که داشتم را مدیون امام رضا(ع) هستم. حالا که پس از سالها قسمت شد و توانستم در این ایام میهمان امام رضا(ع) باشم، حس میکنم خوشبختترین دختر روی زمین هستم؛ بهخصوص اینکه علاوه بر تفریح و زیارت، توانستیم از برنامههای فرهنگی هم استفاده کنیم و لذت ببریم. ملینا میگفت: پس از شنیدن روایت زندگی خانم سونیا فرای، ذهنم خیلی درگیر شد و بیشتر از همه به این فکر کردم چطور توانسته از خانواده و کشورش دل بکند؛ بعد خودم را جای او گذاشتم و دیدم من برای همین سفر چهار روزه، یک هفته دلم گرفته بود که قرار است از مادرم دور باشم اما با خودم گفتم لابد یک نیرویی بزرگتر از عشق به خانواده، مسیر زندگی او را به این سمت و سو کشیده و تا اینجا رسانده است و فهمیدم عظمت و قدرت دین اسلام بزرگتر از این حرفهاست». ملینا که دیگر ذهنش کامل درگیر قصه زندگی خانم سونیا شده بود در آخر زیر لب گفت: «چقدر خوب است ما از همان ابتدا با محبت اهل بیت(ع) رشد کردهایم و اسلام برایمان یک امر پذیرفته شده بود. خوشحالم از کودکیام نام خانم فاطمه زهرا(س) را شنیده و با محبت ایشان بزرگ شدهام».
خبرنگار: الهه ضمیری
نظر شما