قدس؛ در حالی که تحلیلهای مربوط به حوادث سوریه و سقوط دولت این کشور همچنان ادامه دارد، «محمد رعد» رئیس فراکسیون وفاداری به مقاومت در پارلمان لبنان و مقام ارشد حزب الله در مقالهای به این منظور، به ۱۱ نکته مربوط به تحولات سوریه، چه در سطح تغییر دولت و چه در سطح موقعیت سیاسی این کشور در مرحله آینده پرداخته که به شکل زیر است:
- آنچه که در سوریه اتفاق افتاد، نتیجه یک لحظه نبود؛ بلکه نتیجه برنامهای است که طرفهای منطقهای و بینالمللی از مدتها قبل تدوین کرده بودند و در راستای منافع خود آنها قرار داشت، زیرا تغییر دولت در سوریه، افقهای متعددی را به روی بازیگران منطقهای و بینالمللی ذینفع میگشاید. طبیعی است که شاید مردم سوریه در تغییراتی که رخ داده منافعی را برای خود تصور میکنند، اما این مردم بیشترین مسئولیت را در قبال اختلافات و رقابتهایی که در سوریه ایجاد خواهد شد دارند و بهای آن را میپردازند.
- تجاوزات رژیم صهیونیستی به سوریه و حاکمیت این کشور، به سرعت اهداف صهیونیستها را روشن کرد. رژیم اشغالگر از همان لحظات ابتدایی سقوط دولت سوریه، با انجام یک سری حملات هوایی سیستماتیک، همه مراکز قدرت واقعی و یا امیدوار کننده ارتش سوریه را هدف قرار داد، توافق پایان تنش در سال ۱۹۷۴ در منطقه حائل در جولان را لغو کرد و در حال گسترش اشغالگریهای خود در سوریه است. اسرائیل همچنین با رفتارهای خود نشان داده که تمایل شدیدی به مداخله در ساختار جدید سوریه و برداشتن غنایم برای خودش در این کشور در نتیجه تحولات اخیر دارد.
- دولت ریاکار آمریکا که دیگر نمیتواند بر چهره کثیف خود نقاب بپوشاند، سعی کرد خودش را به گونهای جلوه دهد که انگار از حوادث سوریه غافلگیر شده و از پیامدهای آن هم نگران است. آمریکا به روابط گرم با همه گروههای مسلح مخالف در سوریه ادامه میدهد و حتی میخواهد یکی از این گروهها را که قبلاً در لیست تروریسم ایالات متحده قرار داشت (اشاره به هیئت تحریرالشام) از این لیست حذف کند.
آمریکا همچنین مدعی تاکید بر وحدت سوریه و امنیت و ثبات آن است. همه اینها در حالی است که در میان حملات مداوم و همه جانبه رژیم صهیونیستی علیه سوریه و نابودی همه زیرساختهای نظامی این کشور که نقض آشکار قوانین بینالمللی است، واشنگتن حتی به خود زحمت نداده که از اسرائیل بخواهد کمی صبر کند.
- در حالی که رژیم صهیونیستی بی سابقهترین و وحشیانهترین حملات را علیه توانمندیهای نظامی سوریه و زیرساختهای حیاتی این کشور انجام میدهد، هیچگونه موضع سیاسی یا رسانهای از جانب گروههای حاکم بر سوریه علیه رژیم صهیونیستی اتخاذ نشده است؛ انگار که همه این ظرفیتهای نظامی و زیرساختهای سوریه و حتی خاک این کشور متعلق به دولت بشار اسد بود و نه مردم سوریه!
- نیازی به عجله برای روشن کردن نقاط اختلاف میان مقاومت اسلامی در لبنان و گروههای مسلح و معارض سوریه که اکنون بر این کشور مسلط شدهاند نداریم و گمانه زنیها، ادعاها و دروغهای زیادی در این باره گفته شده است. اما مقاومت لبنان از همان ابتدا موضعی درست و دقیق اتخاذ و بر حق ملت برادر سوریه برای تعیین سرنوشت و نظام سیاسی خود تاکید کرد و گفت که تغییر در این کشور، باید توسط ملت سوریه از همه مولفههای آن ایجاد شود.
مقاومت لبنان همچنین بر وحدت سوریه و تمامیت ارضی این کشور تاکید کرد. علاوه بر این، موقعیت، نقش و چشم انداز راهبردی و روابط منطقهای و بینالمللی، معیارهایی هستند که همه طرفهای مربوطه در پیگیری اوضاع سوریه به آن توجه دارند.
- اتحاد ملت سوریه و انسجام آنها با ساختار سیاسی و طرفی که امور و منافع آنها را مدیریت میکند، موقعیت و کارآمدی این کشور را افزایش خواهد داد. اما این امر زمانی رخ میدهد که دولت، تحت رهبری یک طرف کاملا وابسته به بیگانگان نباشد، تسلیم خواستهها و جاه طلبیهای دشمن صهیونیستی نشود، تحت تاثیر فشارها برای عادی سازی روابط با این رژیم قرار نگیرد، اشغالگری رژیم صهیونیستی در فلسطین را به رسمیت نشناسد و منکر حاکمیت کشورهای منطقه و در راس آن ملت فلسطین و حقوق فرزندان آنها در سرزمینهای خود و حق تعیین سرنوشتشان نشود.
- آزادیخواهی و عدالت خواهی، زمانی اعتبار پیدا میکند که جامع و استاندارد باشد، نه پراکنده و خودسرانه؛ زیرا با خودسری و پراکندگی نه آزادی به دست میآید و نه عدالت، بلکه صرفاً در این شرایط، عدالت و آزادی تبدیل به شعاری تبلیغاتی در راستای منافع طرفهای خاصی میشود.
هر کس که آزادی سیاسی میخواهد، باید جهت گیری و تعهد ملی مشخصی داشته باشد و کسی که به دنبال عدالت برای شهروندان خود است، نباید چشم خود را بر بیعدالتی که در خارج از وطنش رخ میدهد ببندد؛ به ویژه اگر این بیعدالتی مستقیماً بر کشور او هم تاثیر داشته باشد.
مشکل مردم به ویژه در کشورهای تحت ظلم در جهان به دلیل نبود برنامههای عملی متعهد به اجرای شعارهایی است که در این کشورها سر داده میشود، از جمله شعار عدالت و آزادی. همچنین یکی دیگر از مشکلات آنها مربوط به رویکرد رهبری این کشورهاست که عملکرد آن با شعارهایی که سر میدهند تناقض زیادی دارد.
- قدرتهای بینالمللی که نظام قوانین و ارزشهای دنیا را کنترل میکنند، ماهیت واقعی خود را با موضعشان در قبال اتفاقاتی که در منطقه رخ میدهد، به ویژه در برابر جنایات وحشیانه و مستمر رژیم اشغالگر علیه ملتهای منطقه که به معنای واقعی کلمه، پاکسازی نژادی و نسل کشی است، نشان میدهند؛ جایی که این قدرتهای جهانی با سکوت معنادار خود، از این جنایات رژیم صهیونیستی حمایت و فرصتی را برای ادامه این جنایات فراهم میکنند.
بعد از همه اینها روشن است واکنشهای کلامی که قدرتهای مذکور به حوادث اخیر سوریه نشان دادهاند، کاملا فریبکارانه است. این قدرتهای بینالمللی همواره با فریبکاری و گمراه کردن ملتها، بر سرنوشتهای آنها مسلط میشوند و از آسانترین ابزار برای رسیدن به اهداف خودشان استفاده میکنند.
- جنایت نسل کشی که رژیم اشغالگر در نوار غزه با پوشش و حمایت کامل آمریکایی- غربی انجام میدهد، بیانگر نیت واقعی محور آمریکایی- غربی- صهیونیستی است که به دنبال ریشه کن کردن مقاومت در منطقه و سپس فراهم کردن عرصهای جهت دست درازی به کشورها هستند.
بنابراین، اگر مقاومت اسلامی لبنان در برابر تجاوزات رژیم صهیونیستی و نوار غزه سکوت میکرد و به میدان نمیآمد، دشمن فرصت را غنیمت شمرده و از بهانههای ساختگی استفاده میکرد تا حزبالله را غافلگیر کند؛ همانند اتفاقی که امروز در سوریه رخ داد.
پروژه خطرناکی که محور آمریکایی- غربی- صهیونیستی برای منطقه طراحی کرده، تنها با یک مقاومت جدی مردمی در همه کشورها از بین میرود و اگر کشورهای منطقه تسلیم سیاستها و دیکتههای دشمن و حامیانش نشوند و کنار مقاومت باشند، دشمن هرگز به اهدافش نمیرسد.
- جریان سیاسی که امروز بر سوریه مسلط شده، از نظر فکری به جریان سیاسی حاکم بر مصر بعد از سقوط رژیم حسنی مبارک نزدیک است که دوره آن کوتاه بود.
بنابراین سوالی که اکنون به وجود میآید این است که آیا جریان سیاسی حاکم بر سوریه در دوره کنونی صرفاً یک دوره کوتاه مدت خواهد داشت و بعداً کنار گذاشته میشود و مرجعی روی کار میآید که مستقیماً تحت نفوذ آمریکا و غرب باشد؟ در روزهای آینده پاسخ این سوال داده خواهد شد.
- ما درک میکنیم که مردم سوریه با روشهای مختلف با متغیرات جدید تعامل دارند و وجه مشترک همه آنها امید برای رسیدن به رویاها و آرزوهایشان در امنیت، حاکمیت، عزت، عدالت و آزادی است. روشن است که این آرزوها صرفاً به تغییر دولت در سوریه محدود نمیشود؛ بلکه نیازمند صدور برنامهای کلی و جامع است که نقاط آغازین تغییر در سیاستهای سوریه را بیان کند؛به ویژه در سطح تعهدات اصولی، سیاسی و اخلاقی دولت جدید و آشکار ساختن نوع روابط این دولت با قدرتهای جهانی و موضعی که قرار است در قبال مسائل منطقه اتخاذ کند.
نظر شما