این روزها، در ایام پرشور و شوق موسسه فرهنگی قدس و به بهانه سالگرد انتشار اولین روزنامه با نشان قدس، سراغ کسانی رفتیم که شاید تا کنون کمتر از آنچه باید به زحمتشان شکر گفتیم و کملطفتر از آن بودیم که بیش از این احوالشان را جویا شویم. حسابداری، تبلیغات و بازاریابی، خدمات، چاپ، آگهی و توزیع جزو این بخشها هستند که در بسیاری زحماتشان پشت پرده مانده است. به نمایندگی از تمام عزیزانی که در این بخشها سالها مشغول به فعالیت هستند، پای صحبت و تجربیات مسئولین بخشها نشستیم.
مهدی نوروزی، مسئول توزیع مشترکین
من از سال۱۳۸۳ به عنوان راننده ماشین شهرستان وارد موسسه شدم و بعد از آن از سال۱۳۸۶ تا سال ۱۳۹۶ در واحد توزیع در قالب موزع مشغول بکار شدم. پس از آن تا سال ۱۳۹۸ مسئول شیفت شب توزیع بودم و از سال ۱۳۹۸ مسئول توزیع مشترکین هستم.
من رانندگی شیفت شب را خیلی دوست داشتم. یکی از دوستان من به نام آقای یزدانی که قبلا کارمند روزنامه بودند و الان بازنشسته هستند، پیشنهاد کار در موسسه را دادند. شغل قبلی من خیاطی بود و از همان طریق با آقای یزدانی آشنا شدم. در آن سال ها من با پیکان روزنامه خبرگزاری های قدس و خراسان را به شهرستان میبردم. بعد از گذشت ۳سال تصمیم گرفتم در واحد توزیع کار کنم تا بتوانم از بیمه استفاده کنم. در واحد توزیع ماندگار شدم و سر سفره اقا علی بن موسی الرضا(ع) نمک گیر شدم.
یکی از چالش هایی که ما در این بخش با آن روبرو هستیم، سختی کار در فصل زمستان است و کار برای نیروهای توزیع بسیار سخت است. من نزدیک به ۱۰بار در هنگام توزیع با موتور زمین خوردم. دست یا پای اکثر موزع ها پلاتین دارد و این به یک مسئله عادی برای آنها تبدیل شدهاست. درست است که سهمیه سختی کار به آنها تعلق میگیرد اما در مقایسه با بقیه پرسنل که در صورت اضافه کار حقوق بشتری دریافت میکنند، برای موزع ها اینگونه نیست و حق شیفت شب به آنها تعلق نمیگیرد.
من نسبت به قدس عِرق خاصی دارم. برخی اوقات ارباب رجوعی از ما آرشیو روزنامه ها را میخواهد و با دیدن حجم روزنامهها متعجبانه میپرسد مگر هنوز کسی هست که روزنامه بخواند؟ یا حتی زمانی که در جمع های خانوادگی درباره قدس حرف میزنند، من مغرورانه از این اسم منتصب به اقا علی بن موسی الرضا(ع) دفاع میکنم و مطمئن هستم که خیر و برکت این نام در زندگیهای ما تاثیر گذاشته است
هما امیری، مسئول بازاریابی
من حدود ۱۶ سال سابقه فعالیت در صنعتهای چاپ، سفارشات و فروش دارم و از سال ۱۴۰۰ افتخار داشتم که در خدمت دوستان قدس باشم.
در حال حاضر یکی از موضوعات مهم در سیستم اقتصادی و فروش این است که یک واحد فروش بتواند علاوه بر حفظ مشتریان سابق خود، با بازاریابی و بازارداری، مشتری جدید جذب کند و این هدف را با بازارسازی محقق کند. ما در موسسه فرهنگی قدس نیز در همین راستا فعالیتهای فراوانی طی سالهای گذشته انجام دادیم و کارهای جدیدی صورت دادیم.
یکی از بزرگترین چالشهایی که میتوانیم در حوزه بازاریابی به آن اشاره کنیم این است که باید به مشتریان توضیح دهیم تبلیغات چه تاثیری بر فروششان خواهد داشت و به دلیل اینکه این اثرات ملموس و قابل مشاهده نیستند، این تشریح چالش برانگیز میشود.
طی سالها فعالیت در زمینههای مختلف، خاطرات خوب زیادی در ذهن دارم اما میخواهم اولین خاطره بعد از رسیدن به مسئولیت بازاریابی و تبلیغات محیطی را برایتان بگویم. ظرفیت جدیدی به موسسه اضافه شده بود و ما به عنوان اولین جلسات پرزنتی، به یکی از دبیرستانهای به نام شهر رفته بودیم. برای من خیلی اهمیت داشت که صحبت خوب و محکمی داشته باشم و دنبال راهی برای یک شروع خوب بودم تا اینکه به نظرم آمد قبلا اسم مدرسه را از پسرم شنیده بودم و در ذهن داشتم که یکی از معلمان فرزندم هم آنجا حضور دارد. بلافاصله گفتم "پسر من شاگرد شما بوده" و همین بحث باعث شد فضای دوستانهای ایجاد شود و درنهایت ما را به یک قرارداد خوب برساند. زمانی که از جلسه بیرون آمدیم، یکی از دوستان گفت "چه جالب که اینجا آمدیم و آنها با شما آشنا بودند" من هم در لحظه به ایشان نگاه کردم و گفتم "اما من هیچ آشناییتی با آنها نداشتم و اتفاقی که افتاد فقط به خاطر تشابه یک اسم بود که من چند سال پیش شنیده بودم و وقتی دیدم حرفی برای شروع صحبت نیست در لحظه داستانسرایی کردم؛ خدا را شکر که به قرارداد خوبی انجامید.
پس از فعالیت در محیطهای متنوع، میتوانم بگویم که کار کردن در موسسه فرهنگی قدس برای من یعنی کار کردن در دستگاه امام رضا؛ یعنی حس امنیت و آرامشی که آقا در دلهایمان میاندازد و باعث میشود با تمام چالشهای کاری و استرسهای وقت و بیوقت، هر روز صبح که چشم باز میکنیم و سر کار میآییم بگوییم: "یا امام رضا شکر برای یک فرصت دوباره."
رضا عظیمی، مسئول واحد سفارشات
در دانشگاه نرمافزار خواندهام و بعد از دوران سربازی مثل همه جوانها به دنبال کار بودم ؛ تا اینکه سال ۱۳۹۱ برای بخش آیتی روزنامه قدس درخواست همکاری دادم و بعد از حدود چند ماه به من گفتند واحد آیتی نیرو احتیاج ندارد ولی بخش سفارشات نیرو میخواهد. اگر تمایل داری بیا. من هم ابتدای کار در بخش سفارشات موسسه فرهنگی قدس مشغول به کار شدم ؛ در سال ۱۳۹۷ هم به تشخیص مدیریت وقت، مسئول واحد سفارشات شدم.
کلاً کار چاپ چالش برانگیز و پر استرسی است. از این جهت که بعضی کارها برگشت پذیر نیست. چرا که اگر کتابی چاپ شد دیگر نمیشود به عقب برگشت و اصلاحش کرد. هزینه بسته بندی، مواد اولیه، کاغذ و جوهر مصرف شده و ... از بین میرود. آن وقت کمیته فنی بررسی میکند و حتی شاید نیرو یا مسئول چاپ را جریمه کنند. راضی کردن مشتریها هم خودش قصهای طولانی دارد. از هزینه و طرح و رنگ کار بگیر تا موعد تحویل که حتی بعضی وقتها نارحت میشوند.
خدا را شکر ما در بخش سفارشات و چاپ توانستیم سفارشات خوبی جذب کنیم و با شرکتهای کلان دولتی و خصوصی قرار داد داریم. از بانکهای شهر، کشاورزی و صادرات تا کارخانجات که کتاب، مجله، بروشور، جعبه و ... را چاپ و تولید میکنیم.
الحمدالله الان چاپخانه روزنامه قدس اعتبار خوبی دارد و در سطح بازار استان و حتی کشور شناخته شده است. همه اینها شیرینی کار ما محسوب میشود.
یادم میآید ایام انتخابات مجلس که در زمستان سال ۹۴ بود، مسئول سفارشات بخش استعفاء داد و به قسمت دیگری رفت و به تشخیص مدیران من را موقتاً سرپرست واحد گذاشتند. من هم عملاً کم تجربه و نوپا بودم و هنوز کامل مسلط به کار نبودم. خب طبیعی است که آخر سال حجم کارها و سفارشات خیلی زیاد است ؛ از چاپ سررسید، کتاب و حتی سفارشات انتخاباتی که حجم زیادی را شامل میشد، تا جمع و جور کردن حساب و کتابهای آخر سال برایم حسابی مشکل ساز شده بود.
اینقدر فشار استرس و کار زیاد بود که شب موقع خانه رفتن هم فکرم مشغول کار بود. آنجا فهمیدم که مسئولیت چقدر سخت است. تا قبل از آن فکر میکردم مسئولیت نشستن و فقط نظارت کردن کار دیگران است.
باید بگویم که چون از همان ابتداً در روزنامه قدس کارم را شروع کردم تعصب و علاقه خاصی نسبت به مجموعه قدس دارم و در قرارداد بستن با مشتریان همیشه سعی میکنم جوری سفارش بگیرم که به نفع روزنامه تمام شود.
حامد منیری، مسئول تدارکات و پشتیبانی
من رشتهام مهندسی برق بوده و ارشد مدیریت دارم، در بدو ورود کارشناس تأسیسات بودم و سپس به قسمت تلفنخانه و مانیتورینگ متقل شدم. پس از آنجا حدود یک سال و نیم مسئول خدمات بودم و در حال حاضر ۴ سال است که مسئول تدارکات و پشتیبانی هستم.قبل از ورودم به مجموعه پدرم در اینجا فعالیت داشتند و پس از بازنشستگی ایشان، من برای کار درخواست دادم و وارد مجموعه شدم.
یکی از خاطرات جالبم زمانی است که برای اولین بار برای خرید مواد اولیه رفته بودم و باید خرید های میلیاردی را انجام می دادم! آنجا سروکارم با اعداد و ارقام بالا و شمردن صفر هایی افتاد که جلوی فاکتور قطار می شدند! اما همین موضوع باب آشنایی من با فروشندگان بزرگ در تهران و مشهد شد.
نکته جالب تر آنجاست که در هنگام خرید و فروش افراد چون مجموعه قدس را متعلق به موسسه آستان قدس و امامرضا(ع) میدانند کمترین قیمت را با ما حساب میکنند و متعقدند برکت در کارشان بیشتر میشود.
من به قدس حس ویژهای دارم و موسسه قدس را متعلق به امامرضا(ع) میدانم و معتقدم در کار نباید خطایی صورت بگیرد و پول موقوفه نباید در راه نادرست استفاده شود.
حمید یوسفی، مسئول حسابداری
من به خاطر علاقهای که از ابتدا به امور حسابداری و اداری داشتم و همچنین تجربه دو برادر بزرگتر از خودم در این رشته، کارشناسی حسابداری خواندم و سابقهای بالغ بر ۱۰ سال در امورات مالی، مالیاتی و بیمهای دارم. تا الان همیشه از این انتخابم رضایت داشتم و دارم. اگر باز هم به عقب برگردم این رشته و شغل را انتخاب میکنم.
اگر بخواهم از چالشهای این رشته و شغل بگویم این است که با توجه به تغییرات قوانین مالیاتی؛ یک حسابدار همیشه و در همه حال بایستی تمام اطلاعات و دانش خود را به روز کرده تا بتواند بهترین راهکار را در این امورات به مرحله اجرا دربیاورد. این حرفه برخلاف مشاغل دیگر تقریبا نصف سال درگیر امورات حسابرسی سالیانه مالیاتی و بیمه ای است که فشار کاری و روانی مضاعف را به تمام پرسنل وارد میسازد. همچنین کار حسابداری با توجه به اینکه با اعداد و ارقام سروکار دارد نیاز به دقت و سرعت بالا دارد؛ هر اشتباه کوچکی میتواند عواقب جدی و جبران ناپذیر را برای مجموعه به وجود بیاورد.
به عقیده من حسابداری واقعاً قلب یک موسسه است؛ این حرفه به دلیل تخصصی بودن و دقت بالایی که نیاز دارد نقش بسیار حساسی در عملکرد کلی سازمان ایفا میکند. من می گویم حسابداری نه تنها یک حرفه بلکه هنر است که نیاز به درک عمیق از فرایندهای مالی و اقتصادی را دارد.
الحمدلله با وجود تیم جوان در حسابداری قدس، که بدون اغراق همگی در تلاش هستند و گاهاً به صورت جهادی و رفاقتی هم از خود مایه میگذارند، شرایط خوبی حاکم است. در پایان هم از صمیم قلب آرزوی خدمت صادقانه به بارگاه ملکوتی امام رضا(ع) را از خداوند متعال خواستارم و امید است تا پایان بازنشستگی خادم رضا(ع) باقی بمانیم.
نظر شما