با توجه به این طرح کلان، القائاتی که مسئلۀ امروز این حوزه را «حضور اجتماعی زن» قلمداد میکنند ابطال میشوند. ایشان تصریح میکنند: زن غالباً در تعریف شرقی، همچون عنصری در حاشیه و بینقش در تاریخسازی، و غالباً در تعریف غربی، به مثابۀ موجودی که جنسیت او بر انسانیتش میچربد و ابزاری جنسی برای مردان و در خدمت سرمایهداری جدید است، معرفی میشد. شیرزنان انقلاب و دفاع مقدس نشان دادند که الگوی سوم، «زن نه شرقی، نه غربی» است.
در نظام فکری ایشان، طرحهای کهنه و نو «ضد زن» که عمدتاً با ظلمهای ظاهری یا مدرن آمیختهاند، با وجود آفتاب درخشانی همچون فاطمۀ زهرا(س) و دیگر زنان بزرگ صدر اسلام به نتیجه نخواهند رسید. در واقع جدال اصلی میان نگاه اسلامی و تمدن امروزی حاکم بر جوامع غربی، ریشه در نگاه مبانی نظری آن دو به ماهیت و نقش زن دارد.
امروز که تعارضهای تمدنی غرب در جهات مختلف با مبانی اسلامی روشن است، سخن گفتن از حضرت زهرا(سلام الله علیها) بیش از پیش ضرورت دارد، چراکه اگر این الگو به خوبی معرفی شود؛ جنجالهای رسانهای دنیای غرب در موضوع زن رنگ میبازد. با معرفی این شخصیت که در قلۀ معنویت و در اوج رهبری اجتماعی نقش ایفا میکند، در کنار تبیین ستمهای مدرن به زن در دنیای امروز، این جملۀ رهبر انقلاب به درستی درک میشود که در دیدار با بانوان نخبه فرمودند: «ما در مسئلهی زن، از غرب طلبکاریم؛ ما مدعی غربیم؛ آنها هستند که دارند به زن ظلم میکنند، زن را تحقیر میکنند، جایگاه زن را پائین میآورند؛ به اسم آزادی، به اسم اشتغال، به اسم مسئولیت دادن، آنها را مورد فشارهای روحی، روانی، عاطفی و اهانت شخصیتی و شأنی قرار میدهند؛ آنها باید جواب بدهند.»
ایشان شخصیت حضرت زهرا(س) را «بزرگترین زن تاریخ» میداند و به صورت ویژه، بر ابعاد «سیاسی و اجتماعی و جهادی» ایشان تأکید میکنند، به گونهای که میتوانند برای «زنان همۀ جهان» الگو باشند. در سال 1395 با اشاره به جملۀ معروف امام خمینی (ره) که فرموده بودند: «اگر فاطمهی زهرا(س) مرد بود، پیغمبر میشد»، تصریح میکنند که «[فاطمهی زهرا] این است؛ یعنی یک رهبر به تمام معنا، مثل یک پیغمبر، مثل یک هدایتگر عموم بشر؛ در این حد و در این اندازه زهرای اطهر، دختر جوان، ظاهر میشود؛ این زنِ اسلام است.» تأکید بر این وجوه از شخصیت والای حضرت صدیقه نشان میدهد که زن در مسیر الگوی سوم نقش تمدنی خود را ایفا میکند و بر خلاف «مسئلهنمایی»های رسانهای، در مسیر قلهای که بر فراز آن حضرت زهرا(س) ایستاده است این ظلمهای ظاهری دیده نمیشود، بلکه این غرب است که در عقبۀ تمدنی خود باید نشانههای این ظلمها را در «قفس یا کمربندهای پاکدامنی» جستوجو کند.
از سوی دیگر، برخی که به ظاهر از حقوق زنان دفاع میکنند و به تعبیر رهبر انقلاب «شیپور را از سمت گشاد آن میدمند»، مقولههایی را ارزش معرفی میکنند که نبود آنها ذرهای از ارزش زن نمیکاهد و در مقابل اموری مثل خانهداری را ضد ارزش قلمداد میکنند در حالی که در منظومۀ فکری رهبر انقلاب «امروز نیاز جامعهی ما به این است که بداند مادری یعنی چه؟ زنِ خانه بودن یعنی چه؟ کدبانو بودن یعنی چه؟ فاطمهی زهرا با آن شأن و با آن رتبه و با آن مقام و با آن عظمت، یک خانم خانهدار است؛ این تحقیر او نیست؛ او که با آن عظمت قابل تحقیر نیست، مگر این عظمت را میشود کوچک شمرد؟ این عظمت بهجای خود محفوظ است، امّا یکی از شئون و یکی از مشاغل همین عظمت عبارت است از همسر بودن یا مادر بودن و خانهداری کردن؛ با این چشم به این مفاهیم نگاه کنیم.»
سیر تاریخی ظلم به زن در اندیشۀ رهبر انقلاب به دو صورت «خصومت» و «دوستی» صورت پذیرفته است که این دو خط بر محور «تحقیر زن» مشترک بودهاند. زن بین این دو خط مورد ظلم واقع شده است: از سویی «آن کسانی که برای زن حقّ حیات، حقّ اظهار نظر، حقّ تلاش، قائل نشدند و به شکلهای مختلف زن را از صحنههای فعّالیّت زندگی، فعّالیّت اجتماعی، عقب راندند و کنار زدند» به او ظلم کردند که نمونۀ شدید آن را در زنده به گور کردن دختران در عصر جاهلی پیش از بعثت دیده میشود. این دسته، زنان را از مشروعترین حقوق انسانی خود همانند تعلیم محروم کردند و در مقابل این دسته، جریانهایی هستند که زن را برای «مایۀ عشرت و التذاذ قرار دادن» روی کار آودند. این جریانها به صورت ویژه در قرون هجدهم و نوزدهم میلادی در اروپا قوت گرفتند. در اندیشۀ رهبر انقلاب این خط ظلم و ستم به زنان، در طول تاریخ ریشه دارد و مخصوص قرن اخیر نیست، چراکه آنچه که در امپراطوریهای قدیم روم، نسبت به زنان اشرافی و درباری و زیبارویان آن روزگار انجام میشد هم از این قبیل بود تا برسد به این دوران که یکی از مصادیق بارز آن در تاریخ معاصر ما، قضیۀ کشف حجاب رضاخانی است که قیام خونین مسجد گوهرشاد انجامید. هر دو خط در محوریت تحقیر زن مشترکاند، چه آن کسانی که زن را از حقوق اولیۀ خود محروم میکردند و چه کسانی که عظمت و ظرفیت وجودی زن را نادیده گرفتند و او را از نقش والای خودش دور کردند تا مایۀ التذاذ جامعه در دنیای مدرن باشد. ایشان تصریح میکند که «پایهی تمدّن امروز اروپایی، همان فرهنگ رومی است. یعنی امروز آنچه که بر سر تا پای فرهنگ اروپایی و غربی و به تبع آنها فرهنگ امریکایی و خردهریزهای غرب حاکم است، همان اصول و خطوطی است که در امپراطوری روم وجود داشته؛ همانهاست که امروز ملاک و معیار است. آن زمان هم زنان را به بالاترین مقام میرساندند، احترامشان میکردند و به آرایشها و زیورها تزئینشان میکردند؛ امّا برای چه؟ برای اشباع یکی از خاکیترین و مادّیترین خصلتهای بشری در مرد! این، چقدر توهین و چقدر تحقیر نسبت به انسان و نسبت به جنس زن است!» شهید مطهری در کتاب «نظام حقوق زن در اسلام» نمونههایی از اوج گرفتن این نگاه تحقیر آمیز به زن را بیان میکند که مورد اعتراض شدید خود غربیها واقع شده است.
در نگاه ایشان تمدن نوین اسلامی که هدف کلان انقلاب اسلامی در سیر پنجگانۀ خود است، دو بخش نرمافزاری و سختافزاری (یا به تعبیر دیگر بخش ابزاری و حقیقی) را شامل میشود. بخش ابزاری به بخشهای علم، اختراع، صنعت، سیاست، اقتصاد، اقتدار سیاسی و نظامی، اعتبار بینالمللی، تبلیغ و... اطلاق میشود، اما بخش حقیقی تمدن «متن زندگی» یا همان «سبک زندگی» ماست، مثل مسئلهی خانواده، سبک ازدواج، نوع مسکن، نوع لباس، الگوی مصرف، نوع خوراک، نوع آشپزی، تفریحات و... با توجه به این مطلب، باید به نقش حیاتی زن در بخش حقیقی تمدن اسلامی (جدای از بخش ابزاری آن) توجه کرد. پر واضح است که تعریف چنین جایگاه رفیعی در سطح تمدن سازی نیاز به معرفی الگویی بسیار برجسته، چون حضرت زهرا(س) دارد.
نظر شما