تحولات منطقه

این مطلب قرار است به حرف‌های قدیمی و به ظاهر غیرعلمی بپردازد که در مورد پیوند عضو گفته و شنیده شده و دست برقضا چند سالی هم هست که شکل و شمایل علمی پیدا کرده و درباره‌اش پژوهش‌هایی هم انجام شده است.

این که گوید از لب من راز، کیست؟ / درباره پیوند عضو و احتمال انتقال «شخصیت»
زمان مطالعه: ۵ دقیقه

ظاهر ماجرا این است که عضو به‌دردنخور یا از کار افتاده یک بیمار را برمی‌دارند و یک عضو سالم از آدم زنده یا مرده را می‌گذارند جایش... به همین سادگی! منتها کیست که نداند این پیوند از دیدگاه علمی و پزشکی هزارجور پیچیدگی مخصوص به خودش را دارد؟ حرف ما البته این پیچیدگی‌های فنی و پزشکی نیست.

این مطلب قرار است به حرف‌های قدیمی و به ظاهر غیرعلمی بپردازد که در مورد پیوند عضو گفته و شنیده شده و دست برقضا چند سالی هم هست که شکل و شمایل علمی پیدا کرده و درباره‌اش پژوهش‌هایی هم انجام شده است: آیا پیوند عضو چیزی از «شخصیت» صاحب عضو را هم به گیرنده منتقل می‌کند؟ آیا شاعری که سال‌ها پیش سرود: کیست این پنهان مرا در جان و تن/ کز زبان من همی گوید سخن...؟ خدای ناکرده عمل پیوند قلب انجام داده بود؟
فقط قلب نیست
حالا «قلب» را بگویید که بعد از پیوند بتواند چیزی از شخصیت اهداکننده را  به گیرنده منتقل کند، همین جوری و بدون پشتوانه علمی، امکان پذیرفتنش هست؛ بالاخره قلب، دل و اعضای اساسی بدن آدم از دیدگاه عوام ممکن است محل ذخیره خیلی از مسائل عاطفی و خاطرات تلخ و شیرین باشند، پس بیراه نیست که وقتی به بدن فرد دیگری پیوند زده شوند، چیزهایی را هم با خودشان به خانه جدید ببرند! اما اینکه مثلاً کلیه، طحال، کبد و... هم بتوانند چنین کاری را انجام دهند توی کت هیچ شنونده‌ای نمی‌رود. با این همه محققان و پژوهش‌هایشان چیز دیگری می‌گویند. آن‌ها معتقدند احتمالاً در یک عمل پیوند، فرد گیرنده فقط عضو جدیدی را دریافت نمی‌کند بلکه همراه آن ممکن است عادات و خلق و خوی جدیدی را هم تجربه کند. خردادماه همین امسال خبرگزاری‌ها نوشتند: «تیمی از محققان دانشگاه کلرادو پس از انجام یک پژوهش دریافتند بیشتر شرکت‌کنندگان در مطالعه پس از انجام عمل پیوند عضو، تغییراتی را تجربه کرده‌اند». ماجرا هم این طور بود که ۸۹درصد از پاسخ‌دهندگان که قبلاً عمل پیوند را انجام داده بودند، پس از پیوند، نوعی تغییر شخصیت را گزارش کردند. این تغییرات به طور گسترده‌ای از تغییر در خلق و خو گرفته تا تغییر در ترجیحات غذایی یا سطح فعالیت بدنی آن‌ها متفاوت بود. جالب اینجا بود که نوع عضو پیوندزده شده هم نقش کمتری در این تغییرات داشت. یعنی دریافت‌کنندگان قلب که تصور می‌شد به دلیل حکایت‌های تاریخی رایج بین مردم درباره پیوند قلب و تغییرات شخصیتی ناشی از آن باید تغییرات بیشتر و متفاوتی را پس از عمل تجربه کرده باشند، در این پژوهش گزارش‌هایشان تقریباً شبیه گزارش و پاسخ‌های دریافت‌کنندگان دیگر اعضای بدن بود. 
تغییرات عمیق
تغییرات گزارش
شده فقط درباره مسائل و احساسات ساده مانند علاقه به فلان غذا، دوست نداشتن غذای دیگر و یا لذت بردن از سرگرمی‌های مختلف نبود. برخی تغییرات عمیق بودند و بر حالات عاطفی، رفتارهای اجتماعی و حتی باورهای معنوی فرد تأثیر می‌گذاشتند. بعضی از دریافت‌کنندگان عضو هم متوجه شده بودند که دیدگاه‌های مثبت‌تری نسبت به مسائل مختلف پیدا کرده و  تعاملات اجتماعی‌شان هم افزایش پیدا کرده است. برخی هم می‌گفتند چالش‌هایی مانند اضطراب، افسردگی یا نوسان‌های خلقی را پس از دریافت عضو جدید تجربه کرده‌اند. حالا حساب کنید که بعضی از شرکت‌کنندگان در این پژوهش انتقال خاطرات از اهداکننده عضو به خودشان را هم تأیید می‌کردند!
نتایج این پژوهش از دو دیدگاه جالب بود. نخست اینکه انتقال ویژگی‌های شخصیتی را فقط به پیوند قلب محدود نمی‌کرد و نشان می‌داد اعضای دیگر بدن هم ممکن است در این انتقال شخصیت نقش داشته باشند. دوم مسئله انتقال ویژگی‌های خاص و حتی خاطرات افراد از طریق پیوند عضو بود. یعنی اگر نتایج این پژوهش و ادعاهای مطرح شده در آن درست باشد، با توجه به اینکه ۷۰ سال از زمان اولین پیوند عضو(کلیه) می‌گذرد و امروزه پیوند زدن قلب، کلیه، کبد، ریه، چهره و... امکان‌پذیر بوده و هر روز هم انجام می‌شود، پزشکان چقدر از ویژگی‌های شخصیتی افراد و خاطراتشان را به همدیگر پیوند زده و می‌زنند؟ بیایید فرض را بر این بگذاریم که واقعاً و صددرصد در عمل پیوند، انتقال خاطره، خلق و خو و شخصیت ممکن است اتفاق بیفتد و تغییرات شخصیتی که دریافت‌کنندگان عضو مدعی آن هستند شکل بگیرد، در این صورت می‌شود پرسید که: خب... علم برای این ادعا چه توضیحی دارد؟ عمل انتقال از طریق کدام قسمت از عضو انجام می‌شود؟ 
یادمان نرفته که بیشتر از دوسال پیش دانشمندان قلب اصلاح شده یک خوک را به انسان پیوند زدند، دریافت‌کننده قلب خوکی، دو سه ماهی در کمال صحت و سلامت زندگی کرد اما یکباره قلبش از کار افتاد! دلیل مرگش این بود که احتمالاً ویروس‌هایی که در بدن خوک وجود داشته از طریق قلب به بدن انسان منتقل شده و درآنجا کاری را که در بدن خوک نمی‌توانسته انجام دهد، انجام داده و صاحب جدید قلب را از پای درآورده است. بدیهی است ویروس‌ها هرکاری بتوانند بکنند، تجربیات و خاطرات را نمی‌توانند منتقل کنند. بنابراین دانشمندان فرضیه «حافظه سلولی» را مطرح می‌کنند. یعنی سلول‌های عضو پیوندزده شده قابلیت انتقال خاطرات و... را دارند.
قلبتان، مغز دارد
آن‌ها می‌گویند قلب دارای یک سیستم عصبی پیچیده به نام «مغز قلب» است  که به طور بالقوه می‌تواند اطلاعات بیوگرافی اهداکننده عضو را ذخیره کند. دانشمندان این احتمال را هم می‌دهند که خاطرات سلولی ممکن است از طریق دی‌ان‌ای، آران‌ای یا پروتئین‌ها نیز منتقل شوند. 
البته دانشمندان با یکی دو آزمایش و پژوهش جوگیر نشده و حکم قطعی هم نداده و نمی‌دهند. آن‌ها در پایان حرف‌هایشان بر این نکته تأکید می‌کنند که ما هنوز سازوکار روشنی را کشف نکرده‌ایم که بتواند به طور دقیق توضیح دهد چگونه و چرا بیماران پیوندی خاطرات جدید یا تغییرات شخصیتی پس از عمل را گزارش می‌دهند، اما عوارض جسمی و عاطفی چنین عمل‌هایی می‌تواند یک عامل مؤثر باشد. در ضمن از تأثیر داروهای مختلف برای پیشگیری از پس زده شدن عضو توسط سیستم دفاعی بدن گیرنده هم نباید غافل شد. یعنی متغیرهای زیادی می‌توانند در ماجرا نقش داشته باشند. در این مسیر و برای رسیدن به حقیقت، مطالعات بیشتری باید انجام شود و به جنبه‌های پیچیده علوم اعصاب و هویت انسان هم توجه داشت. خلاصه اینکه دریافت‌کنندگان مختلف عضو پس از عمل قطعاً تغییرات، احساسات و حالات متفاوتی را تجربه می‌کنند. اما اینکه چه میزان از این تغییرات واقعی است و تلقین و تخیل به حساب نمی‌آید و به چه عواملی بستگی دارد و سازوکارش چگونه است را آینده و تحقیقات عمیق‌تر مشخص خواهد کرد.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • مدیر سایت مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظرات پس از تأیید منتشر می‌شود.
captcha