تحولات منطقه

استاد درس خارج حوزه علمیه با بیان اینکه حوزه باید برنامه‌ریزی کاملی در زمینه اخلاق داشته باشد، گفت: روند نوگرایی که در حوزه شروع شده گرچه تحولاتی را در پی داشته است ولی از سویی باعث شده تا یکسری افراد جوان به عنوان معلم و مدرس اخلاق مشغول شوند.

آیت‌الله مبشر کاشانی: نوگرایی در حوزه نباید جلسات اخلاق را کمرنگ‌ کند
زمان مطالعه: ۸ دقیقه

اخلاق نیکو مهمترین هدف رسالت انبیاء و پیامبر(ص) اسلام بر اساس تعبیر معروف «انی بعثت لاتمم مکارم الاخلاق» بوده است. در قرآن کریم هم پیامبر(ص) متصف به صفت خلق عظیم شده است؛ در آیه شریفه داریم که اگر تو با مردم نرم‌خو و مهربان نبودی از دور تو پراکنده می‌شدند. بنابراین هرقدر اخلاق اسلامی و الهی در جامعه نهادینه شود قطعا جامعه‌ای پیشرفته‌تر، آبادتر و با نشاط‌تری خواهیم داشت.

در این بین حوزه علمیه به عنوان نهادی دینی و علمی باید پیشقدم باشد، چراکه توقع از طلاب و روحانیون این است که در هر سطح علمی هستند اخلاق‌شان در حد برتر و اعلی باشد و به همین دلیل یکی از سنت‌های حوزویان از گذشته تاکنون، برپایی جلسه و درس اخلاق بوده است که عالمان ربانی، عموما با درخواست طلاب یا مردم اقدام به برگزاری جلسه اخلاق می‌کردند.  

خبرنگار ما با آیت‌الله خلیل مبشر کاشانی؛  استاد درس خارج حوزه علمیه، درباره وضعیت اخلاق در بین طلاب حوزه‌های علمیه گفت‌وگو کرده است که در ادامه می‌خوانیم؛

در اهمیت اخلاق در نصوص دینی تردیدی وجود ندارد و در حوزه هم از گذشته شاهد جلوه‌های بسیاری از اخلاق حسنه بودیم تحلیل شما از روند اخلاق از گذشته تاکنون چیست؟

در اهمیت اخلاق در نصوص دینی از جمله قرآن همین بس که قرآن کریم در وصف پیامبر(ص) از تعبیر «و انک لعلی خلق عظیم» استفاده کرده است و سنت علمای گذشته هم این بوده که اخلاق پایه و بنیاد تربیت است یعنی کسی قبل از آن که بخواهد عالم باشد باید متخلق به اخلاق انبیاء و اولیاء باشد و این روش از قدیم‌الایام وجود داشته است.

واردین به حوزه یا خودشان معلم اخلاق خصوصی انتخاب می‌کردند یا استادان اخلاق برای عموم طلاب درس می‌گفتند مانند آیت‌الله مشکینی که قبل از انقلاب درس اخلاق عمومی داشتند و برخی استادان هم استاد اخلاق خصوصی بودند. حداقل چهارشنبه‌ها که روز پایانی دروس حوزه بود، دروس علمی را کنار می‌گذاشتند و اخلاق می‌گفتند یا بخشی از درس را به تدریس و بخشی را به اخلاق اختصاص می‌دادند؛ این قانون کلی در حوزه علمیه بود.

متاسفانه در این سالها به نظر می‌رسد این مسئله کم رنگ شده به خصوص اینکه نسل جوان و حتی حوزه در این عرصه کوتاهی داشته و به عنوان یک دستورالعمل کامل در برنامه‌های درسی حوزه گنجانده نشد مثلا می‌بایست گفته شود که طلاب الزامی است که هفته یک روز به محضر بزرگانی چون آیت‌الله بهجت و آیت‌الله بهاءالدینی و ... بروند و از محضر آنان استفاده کنند.

چنین قانون الزامی در حوزه مصوب نشد در حالی که قبل از انقلاب، خود حوزه هم اگر برنامه نداشت نسل جوان و مردم به محضر بزرگان اخلاق می‌رفتند؛ مرحوم آیت‌الله سیدحسین قاضی در مدرسه حجتیه اخلاق می‌گفتند و این کارها به صورت خودجوش انجام می‌شد و خود طلاب به صورت خصوصی یا عمومی استاد انتخاب می‌کردند ولی این روند در حال حاضر به‌هم خورد و گاهی هم طلاب ناشناخته از جهت اخلاق را به عنوان مدرس اخلاق به مدارس علمیه می‌فرستادند که تاثیرگذاری چندانی نداشتند.

کسانی مانند آیت‌الله شب‌زنده‌دار تا زمانی که زنده بودند درخواستی وجود نداشت که این بزرگان مثلا در مدرسه فیضیه جلسه اخلاق برپا کنند؛ مرحوم احمدی میانجی هم به صورت خصوصی دروس اخلاق داشتند ولی فراموش شدند با اینکه ایشان استاد اخلاق آیت‌الله مشکنیی بود و آیت‌الله مشکینی علاوه بر اخلاق، رسائل و مکاسب هم نزد ایشان خوانده بود.  

یعنی از نظر شما روند تحول در برنامه‌های درسی حوزه منجر به تقویت جایگاه اخلاق نشده است؟

حوزه نتوانست برنامه‌ریزی کاملی در زمینه اخلاق داشته باشد؛ روند نوگرایی هم که در حوزه شروع شد گرچه تحولاتی را در پی داشته است ولی از سویی باعث شد تا برخی از اساتید اخلاق به حاشیه بروند و یکسری افراد جوان به عنوان معلم و مدرس اخلاق مشغول شدند تا جایی که برخی طلاب نزد بنده آمده و از مدرس و مربی اخلاق خود گلایه می‌کردند.

اخلاق یک امر درسی صرف نیست که فقط کسی یک کتاب بخواند و آن را بازگو کند؛ اخلاق‌گو باید متخلق به اخلاق باشد و عمری در این مسیر زحمت کشیده باشد؛ مثلا می‌گفتند آیت‌الله خوانساری معلم اخلاق است غیر از بحث فقاهت و مرجعیت؛ ایشان درس خارج جواهر را برای شاگردانشان بحث می‌کرد و گفته شده است در عمر ارتباطی شاگردان با ایشان، ندیدند که ایشان در طول این مدت حتی یکبار تکیه بر پشتی زده باشند تا مبادا غروری در نفسشان ایجاد شود یا در مورد ایشان بیان شده است که همیشه تبسم داشتند و حتی یکبار از ایشان ندیدند که قهقهه بزنند؛ چنین کسی می‌تواند معلم اخلاق باشد.

علامه طباطبایی می‌تواند معلم اخلاق باشد؛ ایشان وقتی به حرم مشرف می‌شدند در مسیر رفت و یا برگشت احیانا طلابی در خیابان گرد ایشان حلقه می‌زدند تا مطلبی بپرسند و ابراز ارادتی بکنند ولی ایشان به شدت از این مسئله گریزان بود و می‌فرمود برای چه دنبال من می‌آیید؟ و اگر سؤالی می‌پرسیدند فورا جواب می‌دادند تا کسی دور و برشان نباشد ولی الان گاهی یک شخصیت حتی دوست دارد ۵۰ نفر دنبال او باشند و جلوه و بروز و ظهوری داشته باشد.  

علامه حسن‌زاده آملی هم که شاگرد علامه طباطبایی بود همین خصوصیت را داشت و اگر کسی در خیابان جلوی او را می‌گرفت فورا به سؤال او جواب می‌داد و اجازه نمی‌داد کسی دنبال او راه بیفتد. استاد اخلاق باید تهذیب نفس در عمل داشته باشد و نفس او آلوده به کینه و حسد و غرور نباشد؛ الان بخشی از عزل و نصب‌ها از روی خوش آمدن و خوش نیامدن است در حالی که نباید این مسئله معیار باشد و باید معیار فقط خدا باشد و کسی معلم اخلاق باشد که خودش متخلق و استاد دیده و در مقام عمل اهل تهذیب نفس باشد.  

در گذشته‌ و یا حتی در دوره معاصر حوزه کسانی را داشتیم که کتب اخلاقی تاثیرگذار نوشته‌اند که این آثار حتی بین مردم عادی رواج داشت ولی در دهه‌های اخیر شاهد چنین آثاری هم نیستیم، چرا و آیا اساسا مقایسه بین دوره کنونی و قدیم درست است؟

کسانی مانند مرحوم نراقی پدر و پسر کتب اخلاق نوشته‌اند یا محدث قمی مهذب بودند و حتی از طرف شاهان قاجار سراغ ایشان می‌رفتند ولی اهمیت نمی‌دادند و قبول نمی‌کردند. سیدی در مسجد ما پیش نماز بود و ظهر و شب برای نماز به مسجد می‌آمد ولی صبح نمی‌آمد؛ اهالی مسجد به او گفتند که صبح‌ها هم تشریف بیاورد ولی او گفت من صبح در مسجد محله خودمان نماز می‌خوانم ولی به هر حال او را قانع کردند ولی در حین صحبت به او گفتند ما این مقدار پول هم به شما می‌دهیم؛ تا صحبت پول به میان آمد او هرگز قبول نکرد که صبح‌ها امام جماعت این مسجد بشود ولی الان برخی تا پیشنهاد امامت جماعتی بگیرند از دستمزد صحبت می‌کنند. این متخلق به اخلاق نیست؛ نماز نباید به خاطر پول باشد و نمازی که خالص نباشد نه امام جماعت حال و هوای خوبی دارد و نه مامومین.  

به آیت‌الله بهاءالدینی که شب‌های جمعه در مسجد محلشان اخلاق می‌گفت پیشنهاد دادند که در مدرسه فیضیه اخلاق بگویید که جمعیت بیشتری می‌آیند؛ شما در این مسجد برای ده بیست نفر اخلاق می‌گویید ولی در فیضیه برای ۵۰۰ نفر و هزار نفر بیان بفرمایید؛ استدلالی کاملا عقلانی و ایشان هم قبول کرد ولی وقتی روز موعود رسید با خودش فکر کرد که آیا واقعا در این اخلاق‌گفتن فقط خدا مدنظر است؟ وقتی دید ذره‌ای خدشه وجود دارد به فیضیه نرفت. گاهی این‌گونه موارد ضد اخلاق است زیرا اگر شهرت و شهرت‌طلبی باشد اخلاق از بین می‌رود.

مرحوم محدث قمی فرموده بود که من مفاتیح را که می‌نوشتم هر دستورالعملی را حتما عمل می‌کردم و بعد می‌نوشتم و اجازه چاپ هم ندادند تا اینکه خودشان مطمئن شوند به همه آن عمل کرده‌اند. قرآن کریم فرموده است: «لم تقولون ما لا تفعلون» آیا الان معلمین اخلاق ما که مردم را به خوش رفتاری با خانواده و دیگران و قناعت دعوت می‌کنند خودشان پابیند هستند؟  

البته الان به نظر می‌رسد دروس اخلاقی در قالب اخلاق نظری در حوزه توسعه پیدا کرده است ولی شاید اثرگذاری آنها کمتر شده است.

همه آیات و روایاتی که بحث اخلاق و معنویت دارند نظری و عملی آن توامان است و باید باشد و چیز انفکاکی نداریم؛ مثلا در سوره حمد می‌خوانیم: «ایاک نعبد و ایاک نستعین»؛ «ایاک نعبد» مربوط به حوزه اخلاق نظری و «ایاک نستعین» مرتبط با بحث عملی است. ما به طور کلی آیه‌ای نداریم که فقط عرفان و اخلاق نظری باشد و عرفان و اخلاق عملی نباشد. باید توام باشد؛ «قل لا اسئلکم علیه اجرا ان اجری الا علی الله» رسالت معنوی انبیاء و تبلیغ و کتاب‌ نوشتن و منبر رفتن و تدریس اگر برای اجر و مقام دنیوی باشد تا رزومه شود خالصانه نیست. تبلیغی که برای خدا باشد هیچ انسانی نمی‌تواند پاداش آن را بدهد زیرا بهایش آنقدر بزرگ است که مردم نمی‌توانند آن را جبران کنند.  

به پیامبر(ص) گفتند که دست از رسالتت بردار و ما هر چه بخواهی از دنیا به تو می‌دهیم ولی ایشان هیچ وقت زیر بار نرفتند زیرا فقط خداست که می‌تواند اجر واقعی انسان را بدهد. اینکه انبیاء و ائمه(ع) فقط برای خدا تبلیغ می‌کردند و از کسی اجری نمی‌خواستند هم عرفان نظری و هم عرفان عملی است.  

برخی وقتی می‌خواهند مسائل اخلاقی را تحلیل کنند آن را مرتبط با وضعیت اقتصادی و سیاسی می‌دانند، شما فکر می‌کنید چقدر این دو با یکدیگر ارتباط دارند؟

از دیدگاه انسان دنیانگر صددرصد این مقوله‌ها با هم مرتبطند ولی از نظر انسان و رجل الهی، هیچ تاثیری ندارند زیرا انسان معنوی و الهی هیچ چیزی را جز لطف و قدرت خدا نمی‌بیند و یقین دارد خدا حامی اوست و روزی او را می‌دهد و یقین او هم حق‌الیقین است ولی از دیدگاه افراد دنیانگر همه امور مرتبط است یعنی اگر پول نباشد زندگی او به‌هم می‌ریزد؛ پس این مسئله مرتبط با نوع نگاه و جهان‌بینی افراد است.

منبع: ایکنا (خبرگزاری بین‌المللی قرآن)

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.