تحولات منطقه

در مواجهه با موضوع حجاب معمولاً دو منظر غلبه داشته‌اند: یکی منظر فقهی و دینی و دیگری منظر سیاسی. اما آنچه کمتر مورد توجه بوده است، منظر روان‌شناختی و نسبت آن با بُعد اجتماعی بوده است

مسئله «حجاب، چرخش‌های فرهنگی و دینی» بررسی شد
زمان مطالعه: ۴ دقیقه

«مسئله حجاب؛ چرخش‌های فرهنگی و دینی» عنوان جدیدترین گزارش راهبردی گروه بررسی‌های راهبردی میراث است، در این گزارش آمده است؛ در مواجهه با موضوع حجاب معمولاً دو منظر غلبه داشته‌ است؛ فقهی و دینی و منظر سیاسی. اما آنچه کمتر مورد توجه بوده است، منظر روان‌شناختی و نسبت آن با بُعد اجتماعی بوده است. مفهومی که توجه بدان از ضروریات معرفتی تصمیم‌سازان فرهنگی است.

علیرضا رحمانی،‌ دکترای جامعه‌شناسی و پژوهشگر دین در گروه بررسی‌های راهبردی میراث طی جدیدترین گزارش خود به موضوع «حجاب» پرداخته است. گزارشی که با عنوان «مسئله حجاب؛ چرخش‌های فرهنگی و دینی» منتشر شده است. هدف این گزارش بررسی ابعاد فرهنگی،‌ دینی و روانشناختی تغییر الگوی حجاب میان زنان مسلمان است. در متن پیش‌رو نگاه مختصری به بیان مسئله، ادبیات و مختصات این پژوهش داریم.

یک سؤال ساده را در نظر بگیرید: فردی در حال غذا خوردن است. هدف او از غذا خوردن چیست؟ می‌توان به دو صورت به این سؤال پاسخ داد. صورت اول، ساده‌ترین شکل ممکن است که در آن پایه‌ای‌ترین علت تغذیه در نظر گرفته می‌شود و همان علت به غذا خوردن این فرد نسبت داده می‌شود؛ بنابراین خواهیم گفت که او غذا می‌خورد چون گرسنه است و برای تأمین مواد مورد نیاز بدنش این کار را می‌کند. اما صورت دوم، که به واقعیت نزدیک‌تر و البته پیچیده‌تر است، این‌گونه خواهد بود که غذا خوردن این فرد بسته به عوامل بسیاری می‌تواند دلایل متنوعی داشته باشد. مثلاً فردی که در بیابان تکه نانی خشک می‌خورد و فردی که در رستورانی مجلل مشغول خوردن خاویار است، دلایل بسیار متفاوتی برای یک عمل به ظاهر یکسان یعنی خوردن غذا دارند. خوردن خاویار بیش از آنکه برای رفع گرسنگی و تأمین مواد مغذی باشد، به منظور نمایش طبقه اقتصادی فرد انجام می‌شود. حالا منطق همین مثال را از حوزه خورد و خوراک جدا کنید و به حوزه پوشش و پوشاک بچسبانید! تا چسب را زمین نگذاشته‌اید موضوع حجاب را هم به این مجموعه متصل کنید.

حالا نوبت سؤال جدیدی است که دیگر نمی‌توان پس از گفتن این‌ همه داستان ادعا کرد که سؤالی ساده است. زنی که حجاب را رعایت می‌کند/ نمی‌کند، هدف او از این کار چیست؟ تمایل بیش‌ از اندازه به ساده‌سازی در این زمینه منجر شده است که از سوی دستگاه سیاست‌گذاری با چند پاسخ از پیش آماده مواجه شویم؛ پاسخ‌هایی که رعایت حجاب را با «عمل به واجب شرعی/قانونی» و عدم رعایت آن را نیز با چند صورت «کوتاهی، فریب‌خوردگی یا در نهایت عناد (که بسیار حداقلی است)» تفسیر می‌کنند. مشکل از جایی شروع می‌شود که این پاسخ‌ها مبنای تصمیم‌های سیاستی قرار می‌گیرند و این تصمیم‌ها با برداشتی غلط یا حداقل ناقص از انگیزه‌ها، زمین بازی را طوفانی می‌کنند.

حجاب

در مواجهه با موضوع حجاب معمولاً دو منظر غلبه داشته‌اند: یکی منظر فقهی و دینی و دیگری منظر سیاسی. اما آنچه کمتر مورد توجه بوده است، منظر روان‌شناختی و نسبت آن با بُعد اجتماعی بوده است. پوشاک از دیرباز ارتباط عمیقی با موضوع منزلت اجتماعی داشته است، به علاوه می‌توان ارتباط آن را با مفهومی مثل مصرف و سرمایه نمادین، چنانکه جامعه‌شناس فرانسوی پیر بوردیو مطرح می‌کند، ملاحظه کرد. حجاب نیز از حیث اینکه در حوزه پوشاک بروز و ظهور یافته است از این قاعده مستثنا نیست و بخش قابل توجهی از این پدیده متأثر از همین بستر بوده و خواهد بود.

آنچه در تصمیم‌های سیاست‌گذاران مفقود است، توجه به انگیزه‌های افراد در رعایت یا عدم رعایت حجاب است. اینکه در سر زنان محجبه و مکشفه چه می‌گذرد، بسیار مهم‌تر از چیزی است که روی سر آنها هست یا نیست! این نگاه، بهانه اولیه تهیه گزارشی بود که در گروه بررسی‌های راهبردی میراث با عنوان «مسئله حجاب؛‌ چرخش‌های فرهنگی و دینی» تهیه شد.

گزارش بخش‌های مختلفی دارد که در اینجا مجال روایت کامل آنها نیست، اما در بخشی از گزارش، با تمرکز بر یک پژوهش کیفی در خصوص حجاب که خارج از ایران و درباره زنان مسلمان مهاجر انجام شده است، به این سؤال پاسخ داده است که انگیزه زنی که حجاب را رعایت نمی‌کند، چه می‌تواند باشد. این پژوهش با تکیه بر مفهوم نظری مصرف جبرانی توضیح می‌دهد که کنار گذاشتن حجاب از سوی بخشی از زنان مسلمان که به کشورهای غیراسلامی مهاجرت کرده‌اند، تحت تأثیر چه عواملی است و برای خود آنها چه معنایی دارد. مصرف جبرانی به بیان ساده یعنی نوعی از مصرف و استفاده که در آن هدف اصلی مصرف در جایگاه دوم یا چندم اهمیت قرار دارد و مقصود دیگری از سوی فرد مورد نظر است. مثلاً فردی که هدفش از خرید کالای لوکس، رفع نیاز توسط آن کالا نیست، بلکه به دنبال جبران عنصری است که در زمینه دیگری از زندگی اجتماعی یا عاطفی خود داشته است. با این توضیح، عدم رعایت حجاب بر مبنای مورد مطالعاتی پژوهش مذکور، لزوماً یک عمل برخواسته از ساحت اعتقادات مذهبی یا سیاسی نیست، بلکه نوعی از مصرف (یا در این مورد عدم مصرف) است که فرد را از گذشته یا زمینه اجتماعی‌ای که برای او خوشایند نبوده جدا می‌کند.

از سوی دیگر و در جناح رعایت حجاب، با پدیده‌ای به نام «حجاب استایل» مواجه هستیم؛ پدیده‌ای که گسترش آن نشان از تغییراتی در بدنه ملتزمین به مذهب و خصوصاً نسل‌های جوان‌تر آنان دارد. حجاب استایل با مفهوم منزلت و مصرف نمادین گره خورده است. تبعیت از حجاب استایل‌ها، در عین اینکه به دغدغه‌ای دینی مبنی بر اطاعت از امر خدا در موضوع حجاب پاسخ می‌دهد، می‌تواند پاسخ‌های مطلوب گروه وسیعی از زنان و دختران را در نسبت با جایگاه اجتماعی، مد و زیبایی نیز برآورده سازد.

حجاب

مخلص کلام اینکه فارغ از جایگاه ما که در کدام سوی این میدان قرار گرفته‌ایم و چه چیزی را رد یا تأیید می‌کنیم، عدم توجه به انگیزه‌های کنشگران و زمینه‌هایی که مولد و تقویت‌کننده این انگیزه‌ها هستند، در نهایت موجب دور شدن هرچه بیشتر ما از نقطه مطلوب‌مان خواهد شد. ثمره چنین نگاهی این است که به گرسنه مانده در بیابان خاویار می‌دهیم و در ظرف لوکس رستوران نان خشک سرو می‌کنیم!

منبع: ایکنا (خبرگزاری بین‌المللی قرآن)

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.