چند سالی است مسئولان حوزه اجرایی در همه برنامهها و پروژههای اجرایی روی بحث پیوست فرهنگی تأکید میکنند؛ اما اینکه این پیوستهای فرهنگی تا چه اندازه در کلام بوده و تا چه اندازه در عمل اجرایی شده، یک بخش از ماجراست و اینکه آیا پیوستهای فرهنگی اجرا شده، کارایی داشته و در انجام پروژهها موفق بوده، بخش دیگر ماجراست.
بخش بزرگ پیوستهای فرهنگی باید در راستای اقناع مردم برای انجام پروژهها صورت بگیرد و به نظر، این شاخص حتی در کارهای فرهنگی مغفول مانده؛ چرا که هنوز اجرای کار فرهنگی چه در سطح کلان و چه در سطح محلی و شهری با نگاه سنتی دهههای گذشته انجام میشود. به همین خاطر پس از سالها از بیان رهبر معظم انقلاب درباره شبیخون، تهاجم و ناتوی فرهنگی؛ اما هنوز کارهای درخور در مقابله با این جنگ نرم بسیار کم است.
یکی از موضوعات مهم در حوزه شهری که در سالهای اخیر در مشهد به صورت بیضابطه انجام شد و گاهی در مقابل هویت شهری این شهر قد علم کرد، بحث تغییر نام کوچهها و خیابانها بود به طوری که از سال ۱۴۰۰ تاکنون نام حدود ۵۰ کوچه، خیابان و بوستان تغییر داده شده است. این موضوع موجب شد گاهی داد دلسوزان هویت شهری مشهد دربیاید. اینکه مدیران فرهنگی فکر میکنند انجام پروژههای فرهنگی مانند تغییر نامها کاری است که نیاز به پیوست فرهنگی ندارد و میتوان آن را به یکباره انجام داد، به نظر بزرگترین اشتباه در حوزه فرهنگی است؛ چرا که هنوز در زمینه کارهای فرهنگی و نامگذاری معابر در گذشته، هیچ پیوست فرهنگی اجرا نشده است؛ بهعنوان مثال اگر از دانشآموزی در خیابان شهید علیاصغر حسینی محراب بپرسیم آیا این شهید را میشناسی، چه پاسخی میگیریم؟ حال اگر این پرسش را از همه دانشآموزان در مدارسی که اسم شهید را در سردر خود دارند، بپرسیم چطور؟ اصل ماجرا آنجاست که مدیران تنها برای اینکه در یک سال، کار به اصطلاح فرهنگی انجام داده باشند، تنها اسامی را تغییر میدهند و دریغ از اینکه ذرهای از آن فرهنگ را به بدنه اجتماعی منتقل کرده باشند.
توجه نداشتن به پیوست فرهنگی نه تنها در زمینه نامگذاری کوچه، خیابان و مدرسه دیده میشود؛ بلکه در برگزاری مراسم مناسبتی و اجرای امر به معروف و نهی از منکر لسانی نیز بیش از آنکه به دنبال اقناع اجتماعی و داشتن پیوست فرهنگی در راستای نهادینه کردن معروف باشد، جنبه رفع تکلیف و گزارش دادن به مسئولان رأس اداره را دارد. به همین خاطر پس از گذشت سالها از نخستین هشدارهای رهبر معظم انقلاب در حوزه خطرات فرهنگی، هنوز نتوانستهایم مردم را در مقابل هجمه رسانههای معاند واکسینه کنیم.
ماجرای فرهنگ و کار فرهنگی، شمشیر دولبهای است که اگر لحظهای در آن بیملاحظه عمل کنیم، به جای آنکه در راستای نیل به اهداف اسلامی قدم برداریم، تمام اسباب را برای جبهه کفر فراهم کردهایم تا به صورت همهجانبه علیه اسلام جنگ روانی راه بیندازند. به همین خاطر باید کسانی به این عرصه ورود کنند که نسبت به این ظرافتها شناخت داشته باشند و شمشیرهای آخته غضب خود را تنها به کفار نشان دهند و رحماء بینهم را به معنای واقعی کلمه درک کرده و در عمل به آن پایبند باشند.
موضوع فرهنگ و کارهای فرهنگی به مراتب پیچیدهتر از آن است که برخی با سادهاندیشی فکر کنند با یک تذکر لسانی و ایجاد ترس برای اجرای قانون مسئله فرهنگی حل میشود. همانطور که جبهه شیطان برای ایجاد ساختار غلط خود در یک جامعه توحیدی قدمهایی آهسته برداشته و صبورانه در حال برداشت کاشتههای خود است، ما نیز باید صبورانه و دلسوزانه برای کاشتن بذر ایمان و ایجاد جامعه توحیدی قدم برداریم.
یکی از موضوعات مهم در حوزه شهری که در سالهای اخیر در مشهد به صورت بیضابطه انجام شد و گاهی در مقابل هویت شهری این شهر قد علم کرد، بحث تغییر نام کوچهها و خیابانها بود به طوری که از سال ۱۴۰۰ تاکنون نام حدود ۵۰ کوچه، خیابان و بوستان تغییر داده شده است. این موضوع موجب شد گاهی داد دلسوزان هویت شهری مشهد دربیاید. اینکه مدیران فرهنگی فکر میکنند انجام پروژههای فرهنگی مانند تغییر نامها کاری است که نیاز به پیوست فرهنگی ندارد و میتوان آن را به یکباره انجام داد، به نظر بزرگترین اشتباه در حوزه فرهنگی است؛ چرا که هنوز در زمینه کارهای فرهنگی و نامگذاری معابر در گذشته، هیچ پیوست فرهنگی اجرا نشده است؛ بهعنوان مثال اگر از دانشآموزی در خیابان شهید علیاصغر حسینی محراب بپرسیم آیا این شهید را میشناسی، چه پاسخی میگیریم؟ حال اگر این پرسش را از همه دانشآموزان در مدارسی که اسم شهید را در سردر خود دارند، بپرسیم چطور؟ اصل ماجرا آنجاست که مدیران تنها برای اینکه در یک سال، کار به اصطلاح فرهنگی انجام داده باشند، تنها اسامی را تغییر میدهند و دریغ از اینکه ذرهای از آن فرهنگ را به بدنه اجتماعی منتقل کرده باشند.
توجه نداشتن به پیوست فرهنگی نه تنها در زمینه نامگذاری کوچه، خیابان و مدرسه دیده میشود؛ بلکه در برگزاری مراسم مناسبتی و اجرای امر به معروف و نهی از منکر لسانی نیز بیش از آنکه به دنبال اقناع اجتماعی و داشتن پیوست فرهنگی در راستای نهادینه کردن معروف باشد، جنبه رفع تکلیف و گزارش دادن به مسئولان رأس اداره را دارد. به همین خاطر پس از گذشت سالها از نخستین هشدارهای رهبر معظم انقلاب در حوزه خطرات فرهنگی، هنوز نتوانستهایم مردم را در مقابل هجمه رسانههای معاند واکسینه کنیم.
ماجرای فرهنگ و کار فرهنگی، شمشیر دولبهای است که اگر لحظهای در آن بیملاحظه عمل کنیم، به جای آنکه در راستای نیل به اهداف اسلامی قدم برداریم، تمام اسباب را برای جبهه کفر فراهم کردهایم تا به صورت همهجانبه علیه اسلام جنگ روانی راه بیندازند. به همین خاطر باید کسانی به این عرصه ورود کنند که نسبت به این ظرافتها شناخت داشته باشند و شمشیرهای آخته غضب خود را تنها به کفار نشان دهند و رحماء بینهم را به معنای واقعی کلمه درک کرده و در عمل به آن پایبند باشند.
موضوع فرهنگ و کارهای فرهنگی به مراتب پیچیدهتر از آن است که برخی با سادهاندیشی فکر کنند با یک تذکر لسانی و ایجاد ترس برای اجرای قانون مسئله فرهنگی حل میشود. همانطور که جبهه شیطان برای ایجاد ساختار غلط خود در یک جامعه توحیدی قدمهایی آهسته برداشته و صبورانه در حال برداشت کاشتههای خود است، ما نیز باید صبورانه و دلسوزانه برای کاشتن بذر ایمان و ایجاد جامعه توحیدی قدم برداریم.
نظر شما