عبد صالح شیخ علی گدا نصیری ولیک چالی، معروف به حاج آقا نصیری، فرزند اصغر، از پیران روشن ضمیر و از عابدان و سالکان معاصر مقیم مشهد، سال 1312 خورشیدی در روستای ولیک چال دهستان بنافت بخش دودانگه شهرستان ساری استان مازندران، چشم به جهان گشود.
او سالیان زیادی خانه و کاشانه خود را رها کرده و به حرم امام رئوف پناهنده شده بود. در مشهد تنها بود. بیست سال قبل، اقوامش به دنبال او آمدند تا وی را به شمال ببرند، اما وی قبول نکرد و گفت: دور شدن از حرم و بارگاه آقا برایم سخت است. او داخل یک اتاق در حسینیه ابوالفضلی ها نزدیک حرم مطهر رضوی زندگی می کرد. وی بیش از چهل سال مجاور ارض اقدس رضوی بود. گویند در این مدت چهل سال هیچ وقت به زادگاهش نرفت. او بستگان زیاد ازجمله برادری به نام میرزا قلی نصیری در روستای ولیک چال شهرستان ساری دارد، ولی خودش تا آخر عمر بدون همسر و فرزند بود. با خدایش عهد بسته بود تا آخر عمر زائر و مجاور بارگاه ملکوتی امام رضا (ع) باقی ماند.
شیخ علی نصیری اوایل که به مشهد آمده بود شخصی گمنام بود. بعد از سال ها رفت و آمد مداوم به حرم امام رضا (ع) چهره او برای دیگران شناخته شد. همیشه در حال عبادت و توسل بود. با یک تسبیح بلند و ساده پیوسته در حال ذکر حق تعالی بود. خاک پای زوار امام رضا را توتیای چشم خود کرده بود. شب و روزش با عطر دعا و زمزمه عشق درآمیخته بود. روزی چندین بار از مسیر مسجد گوهرشاد به سمت روضه منوره می رفت و در مسجد بالاسر حضرت مشغول نماز و دعا و راز و نیاز با خداوند می شد و سپس از همان مسیر بر می گشت. در این اواخر که سن او بالا رفته بود، با چوب دستی رفت و آمد می کرد.
اغلب صبحگاهان و ظهرها در میدان بیت المقدس (فلکه آب) و در مسجد صحن پیامبر اعظم (جامع رضوی) و مسجد گوهرشاد دیده می شد. صاحب این قلم در طول این ایام دوبار از او برای سختی زندگی خویش التماس دعا گرفت و او هم هیچ وقت رد نکرد و می گفت درست خواهد شد. همانند اکثر شمالی ها روحیه ای شاد و تبسم پیوسته بر لب داشت. باصفا و خاص بود. چهره نورانی داشت. وقتی در چهره او دقت می شدید انگار او در حال دیدن چیزهای است که دیگران نمی توانستند آن ها را ببینند. در نگاهش انتظار عجیبی موج می زد. در موقع گفتن ذکر سرش را بالا می آورد و به دنبال کسی می گشت. سجده های طولانی داشت. بی آزار بود و کار خود را می کرد و سربار خلقی نبود. بسیار کتوم بود. ساده می رفت و ساده می آمد. جز لباس تنش هیچ چیز از مال دنیا نداشت و اعتنایی هم به اموال دنیوی نداشت. ۸۹ سال سن کرد، اما خیلی هشیار و بااخلاق بود.
حقوق بازنشستگی می گرفت، اما به خاطر ظاهر و سن بالا، عده ای کمکش می کردند. هرچه می گرفت بین نیازمندان تقسیم می کرد. حتی حقوق بازنشستگی خودش را به نیازمندان می داد. هر روز مقداری شکلات در جیب اش می گذاشت و به رهگذران می داد. همیشه دعایش در حرم رضوی به زبان مازندرانی این بود که خدا شما زوار را زیاد کند. یک قبضه ریش، دشاشه تابستانی ژنده اما تمیز، عبای نارنجی، کلاه پشمی بدون عمامه با یک دمپایی ساده، از مشخصات ظاهری او بود.
خیلی مقید به نماز اول وقت بود و موقع اذان سعی می کرد خیلی زود خودش را به نزدیکترین مسجد برساند و نماز اول وقتش ترک نشود. وقتی در مسجد بود، کسی اذان نمی گفت و خودش بلند می شد و با همان قد خمیده اش اذان می گفت. قبل از نماز باصدای بلند می گفت: نماز خوانها موبایل های خودتان را خاموش و یا بی صدا کنید. سفارش خواندن نماز باتوجه، همراه با ذکر و استغفار می کرد. ضمیر نورانی و روشنی داشت، نگاه نافذش توجهات را به خود جلب می کرد. می گفت: برای رزق و روزی هم که شد نماز شبتان ترک نشود. اگر حاجت می خواهید، از امام رضا (ع) بخواهید. نماز زیارت حضرت در حرم مطهر از یادتان نرود. از نصایح دیگر اوست: نه بگو، نه بشنو، بلکه عمل کن.
سرانجام حاج آقا نصیری روز جمعه 21 دی 1403 برابر با 9 رجب 1446ق. در حال سجده در حرم مطهر رضوی سکته کرد و پس از انتقال به بیمارستان جان به جهان آفرین تسلیم نمود. پیکرش باشکوه معنوی، روی دوش خادمان حرم برای دفن وارد رواق حضرت زهرا (سلام الله علیها) شد، به دستور تولیت آستان قدس رضوی حجت الاسلام احمد مروی، پیکرش را به رواق دارالحجه بردند و در شب میلاد جواد الائمه (ع) روبروی ضریح مطهر حضرت و نزدیک قبر شیخ حسنعلی نخودکی با تشریفات به خاک سپردند. خادمی مسئول دفن شد و خادم دیگر تربت سیدالشهدا و گل ضریح علی ابن موسی الرضا بر صورتش نهاد. از طرف برادرزاده های آن مرحوم عصر روز پنج شنبه مورخه 27 دی 1403 مراسم هفتم در قائم شهر، مطهری محله (کتی سر)، مسجد مهدی موعود، برگزار خواهد شد.
نظر شما