«وقتی آب کمیاب می‌شود، نه تنها تشنگی، بلکه ذات انسان‌ها نیز آشکار می‌شود»، «آب، آینه زمین است؛ وقتی شفاف است، حیات می‌تابد، اما وقتی کدر می‌شود، آینده در آن محو می‌شود»، «مدیریت آب نه‌تنها یک ضرورت، بلکه یک هنر است؛ هنری که آینده‌ ما را رقم می‌زند».

کسوف خِرَد؛ سد راه مدیریت آب
زمان مطالعه: ۱۲ دقیقه

این‌ها دیالوگ‌هایی است از نویسندگان معروفی همچون مارگارت اتوود، حمید حسام و دیوید زتلند در کتاب‌های «سد آب»، «آب هرگز نمی‌میرد» و «زیستن با کم‌آبی» که انگار از دل حقیقت جاری شده‌اند.

اشاره آن‌ها به حقیقتی است که هر روز در اطرافمان تکرار می‌شود و کمتر به آن فکر می‌کنیم. این دیالوگ‌ها مثل صدای رودخانه‌هایی است که خشک می‌شوند، صدای زمین‌هایی که ترک می‌خورند و صدای مردمانی که حال بد آب را نمی‌دانند. واقعیت آن است که آب حال و روز خوشی ندارد و معلوم نیست چرا گره این بحران «مثل آب خوردن» باز نمی‌شود.

رئیس کمیته محیط زیست در کرسی سلامت اجتماعی یونسکو در گفت‌وگو با ما از این چرایی می‌گوید؛ از آب برنامه‌ها به غربال پیمودن و آب تدبیرهای یک شبه در هاون کوبیدن و آب مصوبات به ریسمان بستن.

محمد درویش، برایمان از نتایج منفی سیاست‌هایی همچون سدسازی، طرح تعادل سفره‌های آب زیرزمینی و از نبود جدیت در مدیریت این بحران گفته است.

درویش، پژوهشگر حوزه منابع طبیعی و محیط زیست است؛ یا مشغول نوشتن است یا مصاحبه می‌کند یا برای طبیعت و محیط‌زیست در سفر است.

گفت‌وگوی ما را با او که سابقه‌ای طولانی در نقد سیاست‌های نادرست در حوزه مدیریت منابع آبی، سدسازی و تخریب زیست‌بوم‌ها دارد، بخوانید.

از چه زمان موضوع آب در کشور ما «مسئله» و بعد هم «بحران» شده است؟

آن‌طور که بررسی تاریخ ۳هزار ساله ایران نشان می‌دهد، این مسئله همیشه یکی از دغدغه‌های اصلی مردم و حاکمان ما بوده است. جمله معروف پادشاه هخامنشی که از خداوند می‌خواهد این کشور را از «دروغ، دشمن و خشکسالی» نجات دهد، گواهی بر ریشه‌دار بودن این مسئله است. در تمام این مدت؛ چه زمانی که جمعیت ایران کمتر از ۱۰میلیون نفر بوده و چه امروز که به حدود ۹۰میلیون نفر رسیده، بحران آب همواره یکی از چالش‌های جدی بوده است. حتی در سده معاصر، استان خراسان رضوی نخستین دشت‌های ممنوعه کشور را در دهه۴۰ به ثبت رساند. این دشت‌ها در جنوب توس و نزدیکی آرامگاه فردوسی بزرگ واقع شده‌اند. با وجود این ممنوعیت، از آن زمان تاکنون بیش از هزار حلقه چاه جدید در این منطقه حفر شده است. این روند نشان می‌دهد خطرناک‌تر از کمبود آب، نبود جدیت در مدیریت این بحران از سوی مدیران و حاکمان کشور در نیم قرن اخیر بوده است. این بی‌توجهی موجب شده امروزه ایران با بدترین ناترازی آبخوان‌های خود در طول این ۳هزار سال روبه‌رو شود.

براساس داده‌های شرکت مدیریت منابع آب و تحقیقات، ایران به دلیل وجود آبرفت‌های درشت‌دانه توانسته طی هزار سال گذشته دست‌کم ۲۵۰ میلیارد مترمکعب آب را در آبخوان‌های زیرزمینی خود ذخیره کند. این ذخایر به‌عنوان یک نعمت بزرگ و پشتوانه مهم امنیت غذایی کشور محسوب می‌شوند. آمارها نشان می‌دهند پس از پایان جنگ هشت‌ساله، ایران ۱۵۱.۵میلیارد مترمکعب از این ذخیره ارزشمند را بدون جایگزینی مصرف کرده است. این میزان معادل نزدیک به دو سوم آبی است که طی هزار سال ذخیره شده بود و این مصرف تنها در بازه زمانی ۳۰سال رخ داده است. این آمار نه‌تنها شگفت‌آور، بلکه عمیقاً تأسف‌آور بوده و نشان‌دهنده ضعف در مدیریت منابع آبی کشور و نبود برنامه‌ریزی مناسب برای حفظ ذخایر راهبردی آب در طول این سال‌هاست.

سدسازی در ایران به عنوان راه‌حلی برای تأمین آب و تولید انرژی مطرح شده، اما شما بارها هشدار داده‌اید این روند ممکن است پیامدهای جدی داشته باشد. چرا تا این حد با سدسازی مخالف هستید؟

بیش از سه دهه است که کارشناسان و متخصصان درباره پیامدهای منفی سدسازی افراطی در ایران هشدار می‌دهند، اما مسئولان وزارت نیرو این انتقادها را نمی‌پذیرند و همیشه ادعا می‌کنند سدسازی‌ها تنها برای ذخیره‌سازی سیلاب‌هاست و به جریان پایه رودخانه‌ها آسیب نمی‌زند. اما همان‌طور که تاریخ نشان می‌دهد، این سدها نه تنها جریان پایه بسیاری از رودخانه‌ها را مختل کرده، بلکه تالاب‌ها، دریاچه‌ها و منابع آبی حیاتی کشور را به خشکی کشانده است.

اعتراض‌های ایران به سدسازی‌های ترکیه روی دجله و فرات یا افغانستان روی هیرمند و هریرود، تناقض عجیبی را نشان می‌دهد. این سؤال پیش می‌آید که چگونه سدهای داخلی که رودخانه‌هایی چون اترک، گرگانرود، هریرود، زاینده‌رود، کرخه، کارون، دز و کر را به خشکی کشاندند، قابل قبول بودند؟ تالاب‌هایی مانند آلماگل، آلاگل، آجی‌گل، جازموریان، گاوخونی، هورالعظیم، شادگان و بختگان که با سدسازی‌های داخلی نابود شدند چه تفاوتی با پیامدهای سدسازی همسایگان داشتند؟ این تناقض آشکار در سیاست‌گذاری‌ها نه تنها نشانه‌ای از بی‌توجهی به اصول مدیریت منابع آب است بلکه نوعی نگاه دوگانه را نشان می‌دهد، چون همان عملکردی که از سوی همسایگان محکوم می‌شود، در داخل کشور با همان شدت ویرانگر انجام شده است. این مسئله نشان می‌دهد سیاست‌های آبی کشور نیازمند بازنگری جدی و شفاف‌سازی است تا این روند مخرب ادامه پیدا نکند.

پس دلیل این همه اصرار و سیاست افراطی که به قول شما پیامدهای منفی دارد چه می‌تواند باشد؟

به‌طور مشخص این روند برای شرکت‌های مهندسی مشاور و کارفرماهایی که به مراکز قدرت نزدیک هستند، سودآور است، اما این منفعت‌طلبی با هزینه‌های سنگین برای منابع طبیعی کشور همراه بوده و بحران‌های زیست‌محیطی و اجتماعی جبران‌ناپذیری را ایجاد کرده است.

مردم می‌بینند و می‌فهمند و آمارها و شواهد نشان می‌دهند سیاست‌های سدسازی افراطی در کشور بر پایه واقعیات نیست، بلکه در بسیاری موارد به نفع گروه‌های خاصی که منافع مالی خود را دنبال می‌کنند، پیش رفته است. کل منابع آب سطحی کشور حدود ۴۷.۶میلیارد مترمکعب است و سدسازی به میزان دو برابر این مقدار انجام شده است. زمزمه‌هایی است که این رقم را تا افق ۱۴۲۰ به سه برابر افزایش دهند، اما مشخص است بسیاری از این سدها هرگز آبی پشت خود نخواهند داشت و حداقل دو سوم آن‌ها همیشه خشک خواهد بود.

می‌توانید دقیق‌تر بگویید پیامدهای منفی سدسازی بی‌رویه که به بهانه مدیریت منابع آبی انجام می‌شود چیست؟

این کار پیامدهای ویرانگری برای محیط زیست و اکوسیستم‌های وابسته به منابع آبی به همراه دارد؛ نمونه‌های این خطر را امروز در افغانستان و ترکیه شاهد هستیم و متأسفانه در آینده‌ای نزدیک، اثرات مشابهی در رود ارس و مناطق پایین‌دست آن مانند دشت مغان در اردبیل تجربه خواهیم کرد. یکی از بزرگ‌ترین معایب سدسازی این است که مصرف آب در مناطق بالادست را بیش از حد طبیعی افزایش می‌دهد و بارگذاری منابع آبی را به شکل غیرمنطقی بالا می‌برد. این موضوع به‌طور مستقیم منجر به خشکی تالاب‌ها و رودخانه‌ها در پایین‌دست می‌شود و اکوسیستم‌های وابسته به این منابع را نابود می‌کند. علاوه بر این، خشکی تالاب‌ها به ایجاد کانون‌های گرد و غبار دامن زده و بالانس اکولوژیکی مناطق گسترده‌ای از سرزمین را بر هم می‌زند.

بقیه کشورها هم برای حل بحران آب در سرزمین خود همین رویه سدسازی را دنبال می‌کنند یا برنامه‌های دیگری برای این چالش دارند؟

یکی از بهترین نمونه‌ها ایالات متحده آمریکاست؛ جایی که در طول دو دهه گذشته بیش از ۲۰هزارو۳۰۰ سد تخریب شده است. این کشور با درک اثرات زیانبار سدسازی بی‌رویه، از افزایش شمار سدهای مخزنی جلوگیری کرده و برنامه‌های گسترده‌ای را برای احیای اکوسیستم‌های طبیعی به اجرا گذاشته است.

یکی از موارد برجسته، رودخانه کلرادو و سد هوور است. این سد که زمانی نماد افتخار ملی آمریکا بود، در زمان ریاست‌جمهوری فرانکلین روزولت افتتاح شد. روزولت هنگام افتتاح این سد گفته بود: «آمدم، دیدم و مسرور شدم». اما اکنون کارشناسان و مقامات آمریکایی باور دارند ساخت این سد اشتباه بوده است. این پروژه نه تنها به نابودی جلگه ارزشمند کلرادو منجر شد، بلکه زمینه‌ساز گسترش شهر لاس‌وگاس به‌عنوان بزرگ‌ترین مصرف‌کننده آب در منطقه شد. این تغییر نگاه نشان‌دهنده درک عمیق‌تری از پیامدهای سدسازی و بازگشت به طبیعت است. اروپا هم گام‌های مؤثری در این زمینه برداشته است.

روز جهانی مقابله با سدسازی که اکنون ۲۴ سال است گرامی داشته می‌شود، نشان از هوشیاری جهانی درباره پیامدهای سدسازی دارد. در کره‌جنوبی بعضی از سدها تخریب شده و حتی رودخانه‌هایی که پیش از این نابود و جای آن‌ها اتوبان ساخته شده بود، احیا شده‌اند. در آفریقا هم تلاش‌های گسترده‌ای برای جلوگیری از تکرار سرنوشت سدسازی‌های مخرب در آمریکا و روسیه در حال انجام است.

همچنین گزارش منتشرشده از عملکرد هزار سد در هزار نقطه جهان با شرایط اقلیمی مختلف نشان می‌دهد در هیچ یک از این موارد، فواید سدسازی بر ضررهای آن پیشی نگرفته است. این یافته‌ها همراه با توصیه‌های سازمان ملل، بر ضرورت پایان دادن به تفکر سازه‌ای در مدیریت آب تأکید دارد. امروز تغییر رویکرد از مدیریت سازه‌محور به مدیریت پایدار و مبتنی بر حفظ اکوسیستم‌ها به یک نیاز جهانی تبدیل شده است.

به موضوع اعتراض‌های ایران درخصوص سد سازی‌های ترکیه و افغانستان هم اشاره کردید. تصور می‌کنید ما در زمینه دیپلماسی آب با کشورهای همسایه موفق عمل کرده‌ایم یا نه؟

واقعیت اینکه نه؛ در زمینه دیپلماسی آب با کشورهای همسایه ضعیف عمل کرده‌ایم و نتیجه این ضعف، همین بحران‌های آبی امروز است. یکی از طرح‌های بحث‌برانگیز، مهار آب‌های مرزی بود که با پسوند طرح رهبر معظم انقلاب اجرایی شد تا جایی که هیچ‌کس جرئت انتقاد از آن را نداشته باشد. این طرح در حالی اجرا شد که ایران سالانه ۱۱میلیارد مترمکعب آب به کشورهای همسایه صادر می‌کند، اما در مقابل ۱۲میلیارد مترمکعب آب از آن‌ها وارد کشور می‌شود. حتی اگر مسائل اخلاقی را کنار بگذاریم و از منظر منطقی به این موضوع نگاه کنیم، این رویکرد نه تنها منفعتی نداشت، بلکه اقدامی اشتباه و غیرعقلانی بود.

چرا اشتباه؟

چون موجب شده آن‌ها هم دست به سدسازی بزنند و ورود آب به ایران را محدود کنند، به‌طوری که امروز ترکیه و افغانستان پیشتاز این اقدام شده‌اند و ترکمنستان هم در همین مسیر قدم برمی‌دارد. نتیجه این روند، یک فاجعه زیست‌محیطی برای ایران است و در برابر آن، کشور نمی‌تواند هیچ پاسخی ارائه دهد.

جمله مشهور سفیر وقت ترکیه در تهران که خطاب به رئیس‌جمهور وقت، حسن روحانی گفته بود، همچنان به‌عنوان یک تلنگر تاریخی باقی مانده است: «شما به خوزستان، فارس و بختگان خودتان رحم نکردید. شما ۱۰۳ سد روی رودخانه‌های منتهی به دریاچه ارومیه ساختید. چگونه از ما انتظار دارید به عراق، سوریه یا منافع شما اهمیت بدهیم؟» این حرف به‌درستی به نقطه ضعف اساسی سیاست‌های آبی ایران اشاره می‌کند. ایرانی که روزی به جایگاه سومین کشور سدساز جهان افتخار می‌کرد، امروز بیش از همه در حال پرداخت هزینه‌های این سیاست‌های مخرب است. درست مانند پدری که سیگار می‌کشد و نمی‌تواند به فرزندش بگوید سیگار نکش، ایران هم با رفتارهای خود در زمینه سدسازی، زمینه‌ساز رفتار مشابه از سوی همسایگان شده است.

از طرح تعادل سفره‌های آب زیرزمینی که قرار بود در طول برنامه ششم اجرا شود و تراز منفی آن به صفر برسد چه خبر؛ به نتیجه رسید؟

این طرح هم یکی از طرح‌هایی است که در تاریخ مدیریت منابع آب ایران، شکست خورد. مجری این طرح با شجاعت اعلام کرد اهداف مورد نظر محقق نشده‌اند و به همین دلیل از سمت خود کناره‌گیری کرد. این اقدام که به‌ندرت در مدیریت اجرایی ایران دیده می‌شود، نمونه‌ای نادر از مسئولیت‌پذیری و پذیرش اشتباه بود. حالا به جای این طرح، «سند ملی امنیت غذایی آب» ارائه شده است.

براساس این سند، قرار است تا افق ۱۴۱۱ مصرف آب در بخش کشاورزی ۳۰میلیارد مترمکعب کاهش پیدا کند، یعنی هر سال ۶.۵ تا ۷ میلیارد مترمکعب. این کاهش، معادل آبی است که می‌تواند نیاز جمعیتی برابر با ۶۵ تا ۷۰ میلیون نفر را تأمین کند.

فکر ‌می‌کنید این اهداف هم‌راستا با عملکرد جاری دولت است؟

خیر؛ در حالی که کاهش مصرف آب یک اولویت ملی اعلام شده، وزارت نیرو همچنان به سدسازی‌های جدید و اجرای طرح‌های انتقال آب مشغول است. این تناقض آشکار نشان می‌دهد دولت نه تنها به مصوبات خود باور ندارد، بلکه هیچ الزام عملی برای اجرای آن‌ها احساس نمی‌کند.

امروز نمایندگان مجلس در حوزه‌های مختلف کشور به جای تمرکز بر اجرای راهکارهای علمی و عملی برای مدیریت منابع آب، فشارهای بی‌موردی بر سازمان‌های مسئول وارد می‌کنند تا طرح‌های سدسازی و انتقال آب را به پیش ببرند. نمونه‌های بارزی از این فشارها را می‌توان در حوزه دریاچه ارومیه مشاهده کرد، جایی که برخی نمایندگان اصرار دارند دو سد باقیمانده نزدیک ارومیه آب‌گیری شوند، بی‌توجه به اینکه این اقدامات به تشدید بحران آب منجر خواهد شد. در اصفهان، نمایندگان خواستار تغییر مسیر رودخانه مارگو و ساخت سد ماندگان هستند؛ در استان فارس و کرمان هم فشارها برای اجرای طرح‌های انتقال آب و شیرین‌سازی همچنان ادامه دارد؛ در خراسان رضوی فشارها برای اجرای طرح‌های انتقال آب به اوج رسیده است، اما هیچ‌کس از این نمایندگان نمی‌پرسد چرا سند ملی امنیت غذایی که می‌تواند ۱۰ برابر سود سدسازی‌ها آب فراهم کند، اجرایی نمی‌شود.

چخوف نقل قولی دارد و می‌گوید: «از میان کسانی که برای دعای باران به دامنه‌ها می‌رفتند، فقط تعداد کمی چتر به همراه داشتند؛ چون اکثرشان به آن باور نداشتند»؛ این توصیف دقیقی از وضعیت فعلی مدیریت کشور است. سیاستمداران کشور در ظاهر شعار تعهد به قوانین ملی و آرمان‌های زیست‌محیطی را می‌دهند، اما در عمل اعتقادی به اجرای آن‌ها ندارند.

کسوف خِرَد؛ سد راه مدیریت آب
محمد درویش، پژوهشگر حوزه منابع طبیعی و محیط زیست

نکته جالب اینجاست که میزان آب در ایران به نسبت سرانه جمعیت، هشت برابر عربستان است. در حالی که مردم عربستان هرگز کابوس کمبود آب را تجربه نمی‌کنند، ایران درگیر بحران‌های آبی پی‌درپی است. این وضعیت تنها یک دلیل دارد: «کسوف خِرد در مدیریت». کسانی که تصمیم‌گیری می‌کنند، تخصص لازم را ندارند و آرمان‌ها را فدای منافع کوتاه‌مدت و اغلب شخصی کرده‌اند. این افراد برخلاف ادعاهایشان، نه تعهد واقعی دارند و نه شایستگی لازم را برای مدیریت منابع حیاتی کشور.

چه اقداماتی باید در دستور کار قرار گیرد تا ایران بتواند از وابستگی به منابع آبی عبور کرده و به سمت یک اقتصاد پایدار و سبز حرکت کند؟

مهم‌ترین راهکار برای مدیریت بحران آب و حرکت به سوی توسعه پایدار، تغییر بنیادی در ساختار اقتصادی کشور به سمت یک اقتصاد غیروابسته به آب است. این همان موضوعی است که به‌تازگی مسعود پزشکیان در مراسم روز ملی هوای پاک به آن اشاره کرد؛ اینکه ما باید به سمت استحصال دو برابر انرژی خورشیدی و بادی نسبت به تعهدات برنامه پنج‌ساله هفتم برویم. این رویکرد به معنای کاهش وابستگی به نیروگاه‌های حرارتی است که مصرف آب بالایی دارند و گامی عملی در راستای اجرای سند ملی امنیت غذایی خواهد بود. این تغییر، نه تنها بحران آب را مدیریت می‌کند، بلکه مانع سوختن مازوت در نیروگاه‌ها و افزایش بیماری‌های مهلکی مانند سرطان خواهد شد. همچنین ایران باید با دنیا آشتی و اقتصادی مبتنی بر ظرفیت‌های طبیعی، فرهنگی و تاریخی خود ایجاد کند. گردشگری چه در حوزه‌های تاریخی و طبیعی و چه در قالب گردشگر سلامت، می‌تواند به یکی از موتورهای اصلی رشد اقتصادی کشور تبدیل شود.

کدام مناطق ظرفیت بیشتری برای این موضوع دارند؟

مثلاً خراسان رضوی. این استان با بزرگ‌ترین جذابیت مذهبی کشور، ظرفیت بالایی برای جذب گردشگران داخلی و خارجی دارد. ضمن اینکه دسترسی به جمهوری‌های آسیای میانه و بهره‌برداری از انرژی جزر و مد، با توجه به دارا بودن بزرگ‌ترین سواحل آبی در جنوب غربی آسیا، فرصت بی‌نظیری برای تولید ثروت است.

باور کنیم ایران پیشینه‌ای غنی در نهادهای مدنی و اقتصادی دارد؛ برای نمونه قدمت سندیکای ساختمان ایران طولانی‌تر از تأسیس کشور امارات متحده عربی است. این ظرفیت‌ها نشان می‌دهد با سرمایه‌گذاری در کسب‌وکارهای سبز، صنایع هایتک و تقویت اقتصاد گردشی می‌توان به تولید ثروت و کاهش وابستگی به منابع آب دست یافت.

منبع: روزنامه قدس

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • مدیر سایت مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظرات پس از تأیید منتشر می‌شود.
captcha